بازگشت

گفتار ابن ابي الحديد


مولف: ابن ابي الحديد در شرح اين خطبه ميگويد: سيد رضي [1] اين خطبه



[ صفحه 346]



را در نهج البلاغه آورده است. اين خطبه مشتمل بر بيان حال بني اميه است. جمعي از مورخين نيز آنرا نقل کرده اند و ميان علما متداول و بحد استفاضه رسيده است. در متن مفصل آن کلماتي است که سيد رضي در نهج البلاغه نياورده از جمله اين عبارت است: پس باهلبيت پيغمبرتان نظر کنيد. اگر در يکجا اجتماع کنند شما نيز اجتماع کنيد و اگر از شما ياري خواستند، آنها را ياري نمائيد، که خداوند شما پيروان حقيقي اهلبيت را بوسيله مردي از ما پيروز گرداند. پدر و مادرم فداي فرزند بهترين کنيزان. او دشمنان ما و اهل باطل را از دم شمشير گذرانده همه را تار و مار کند و هشت سال سلطنت نمايد. تا اينکه قريش مي گويند اگر اين مرد از فرزندان فاطمه زهرا، بود، بما رحم ميکرد او بني اميه را دنبال ميکند تا همه را قلع و قمع کرده و نابود سازد. چه آنها ملعون ميباشند و هر جا يافته شوند، گرفتار شده بقتل ميرسند. اين سنت الهي است که درباره مردم گذشته پيوسته جاري بوده و هيچگاه نخواهي ديد که سنت خدا تغيير يابد. آنگاه ابن ابي الحديد ميگويد: اگر گفته شود: اي مرد موعود کيست؟ ميگويم: شيعه اماميه عقيده دارد که وي امام دوازدهم آنها و فرزند کنيزي بنام نرجس است. ولي ما اهل تسنن معتقديم او مردي از اولاد فاطمه زهراء است که در آخر الزمان از کنيزي متولد شود و اکنون موجود نيست. [2] اگر گفته شود: در آنموقع بني اميه کجا هستند که حضرت ميفرمايد مردي با اين نشانه ها از آنها انتقام ميگيرد؟ ميگويم: علما در جواب گفته اند: عقيده شيعه



[ صفحه 347]



اماميه اينست که چون امام منتظرشان ظهور کند قومي از بني اميه و غيره دوباره بدنيا رجعت ميکنند و امام منتظر دستها و پاهاي گروهي از آن مردم ببدين را قطع ميکند و چشمهاي برخي را کور مي نمايد، وعده ديگري را بدار ميزند و بدينگونه از دشمنان آل محمد عموما خواه متقدمين و خواه متاخرين آنها انتقام ميگيرد. ولي ما اهل تسنن عقيده داريم خداوند در آخر الزمان مردي از اولاد فاطمه (ع) را که فعلا وجود ندارد بخلافت ميرساند و او انتقام آل محمد را از دشمنان خواهد گرفت، و زمين را پر از عدل ميکند چنانکه از ظلم ستمگران پر باشد، و آنها را به بهترين وضع بکيفر اعمالشان ميرساند. او چنانکه در اين روايت و ساير روايات رسيده فرزند کنيزي است و همنام پيغمبر ميباشد. و هنگامي ظهور ميکند که پادشاهي از نسل بني اميه و ابوسفيان بنام سفياني که در روايت صحيح از وي خبر داده اند، بر بسياري از مسلمانان مسلط باشد. امام فاطمي، سفياني و بني اميه پيروان او را ميکشد، و در آنوقت عيسي مسيح عليه السلام از آسمان فرود ميايد و علائم قيامت آشکار ميگردد و دابه الارض ظاهر ميشود و تکليف مردم با انقراض عالم ساقط خواهد شد و صور دميده و رستخيز مردگان پديد ميايد چنانکه خدا در قرآن مجيد فرموده است. در کافي از مسعده بن صدقه از حضرت صادق عليه السلام روايت ميکند [3] که آن حضرت فرمود: اميرالمومنين عليه السلام براي مردم خطبه خواند و پس از حمد و ثناي الهي و درود بر حضرت رسالت پناهي صلي الله عليه و آله فرمود: اما بعد، پروردگار عالم هيچ وقت ستمگري را نابود نکرد مگر بعد از مدتها که بوي مهلت داد تا اتمام حجت کند يا ستمگر از عملش توبه نمايد ولي او در توبه کردن سستي نمود، و استخوان هيچ امتي را نشکست مگر بعد از آنکه آنها را ببلاها مبتلا گردانيد، اي مردم شما نيز پيش از اين مبتلا بگرفتاريها بوديد و بعد از اين نيز مصيبتها خواهيد داشت. هر صاحب دلي عاقل نيست، و هر صاحب گوشي شنوا نميباشد، و هر نگاه



[ صفحه 348]



کننده بچشم ظاهر، بينا نيست. [4] بندگان خدا در چيزي که تامل کردن در آن مفيد بحال شماست، رغبت نشان دهيد، سپس نگاه کنيد بوضع کسانيکه بشيوه پيروان فرعون ميرفتند و غرق در ناز و نعمت بودند و در بهترين جاها ميزيستند، و خداوند آنها را بحال خود گذاشت و به بينيد که بعد از آن عيش و نوشها و گير و بندها بچه سرنوشتي مبتلا گرديدند عاقبت نيک در بهشت از آن کسي است که سعي در حفظ دين و ايمان خود داشته باشد. بخدا قسم آنها هميشه در بهشت خواهند بود و پايان هر کار بدست خداست. عجبا چگونه من از اشتباه اين فرقها که در مسلک و دين خود اين همه با هم اختلاف دارند تعجب نکنم که از دستور هيچ پيغمبري پيروي نميکنند و بعمل جانشين پيغمبري هم توجه ندارند و ايمان بغيب و روز جزا نمياورند و از عيب جوئي مردم چشم نمي پوشند. کار خوب در ميان آنها چيزي است که خود شناخته و پسنديده اند و کار بد آنست که آنها بد ميدارند؟ هر يک از آنان خود را پيشوائي ميداند و باعتماد هواي نفس و خيالات فاسده و توسل بزور و قدرتهاي فاني پيوسته بمردم ستم ميکنند و جز خطا چيزي بسرمايه زندگي نميافزايند هرگز بخدا نزديک نميشوند و بيش از حد از درگاه الهي دور گردند. يکعده بدسته اي دل بندد و جمعي تصديق جمعي ديگر کنند، اينها همه، ترس از پيروي سفارش پيغمبر درباره ائمه طاهرين و نفرت و بي اعتنائي نسبت باماناتي است که بفرمان الهي بانها سپرده است. آنها مردي حسرت مند هستند، و دلي پر از شبهه و شک دارند، و افرادي



[ صفحه 349]



سرگردان و گمراه ميباشند، کسيکه خداوند او را بحال خود بگذارد، البته در نزد کسي که او را نميشناسد تامين دارد و متهم نيست چقدر شباهت دارند اين عده با چارپاياني که مهترشان غائب شده باشد افسوس بر کارهائي که شيعيان بعد از من درباره هم معمول ميدارند، با اينکه امروز با هم نزديک و دوست ميباشند. بعضي از آنها موجبات بدبختي ديگري را فراهم مياورند، و برخي برخي ديگر را بقتل رسانند. آنا بعد از من از دور امامان بحق پراکنده شوند و بسوي آنها که از حقيقت اسلام دوند ميروند، و از غير اهلش آرزوي پيروي بر دشمن و مشکلات کنند. [5] خداوند آنها را در روز نکبت بني اميه گرد آورد. چنانکه قطعات ابر را در فصل پائيز جمع کند و نسبت بهم يکدل نمايد و جمعيت آنها را افزون گرداند. آنگاه درهاي آزادي بروي آنها بگشايد، و چون سيل ارم که موشي سد آنها را نقب زد و آبها بهشت زندگي آنان را در زير گرفت، و بلنديها و کوه ها نتوانست جلو آنرا بگيرد [6] آنها نيز سيل آسا در روي زمين بحرکت درآيند و در جاهاي مناسب قرار گيرند و بدينگونه خداوند بوسيله آنها حقوق از دست رفته قومي را از قومي ديگر بگيرد يعني بوسيله بني عباس انتقام آل محمد را از بني اميه بگيرد هر چند آل محمد صلي الله عليه و آله باز هم بحق خود نميرسند و قومي را در اماکن قومي ديگر ساکن گرداند، تا بني اميه که آل محمد را از محل و موطن خود پراکنده ساختند



[ صفحه 350]



خود نيز آواره و سرگردان شوند، و ديگر نتوانند حق ديگران را پايمال کنند [7] خداوند بوسيله آنها بني عباس ستون دولت بني اميه را ويران سازد و کاخ هائي که در شام بنا کردند منهدم کند و کوه و دشت شام از لشکر آنها بني عباس مملو گردد. سوگند بخداي که دانه را شکافت و انسان را آفريد، آنچه گفتم واقع خواهد شد گويا صداي شيهه اسبان و فرياد و همهمه مردان آنها را ميشنوم بخدا قسم آنچه در دست بني اميه است زر و سيم و ثروت و جاه بعد از آن شکوه و جلال در همه جا آب شود. مانند دنبه گوسفند که روي آتش آب گردد. هر کس از آنها بميرد. در گمراهي مرده است، مگر اينکه توبه کند. و بسوي خدا باز گردد تا خداوند از تقصير وي بگذرد. اميد است خداوند شيعيان مرا در روز نکبت اينان بني اميه يا بني عباس از پراکندگي گرد آورد. [8] کسي را نرسد که در برابر ذات الهي تدبير امور کند بلکه خير و ثواب کارها و تدبير همه امور بسته باراده و مشيت اوست. اي مردم کسانيکه بدون حق منصب امامت را بخودمي بندند بسيارند. اگر شما بواسطه تلخي حق از آن روي نتابيد و خود را خوار نکنيد و در نکوهش باطل سستي نشان ندهيد، آنها که در شجاعت بپايه شما نميرسند، بر شما دلير نميشوند و اقويا بر شما مسلط نمي گردند و پيروي حق را ترک نمي کنند و اهل طاعت را از ميان



[ صفحه 351]



نخواهند برد. ولي افسوس که دوباره مانند بني اسرائيل عهد موسي عليه السلام در کار خود حيران و سرگردان ميشويد سوگند ياد ميکنم که تحير شما بعد از من بمراتب بيش از حيرت و سرگرداني بني اسرائيل خواهد بود زيرا بني اسرائيل چهل سال در بيابان تيه حيران و سرگردان بودند ولي مسلمانان بعد از غصب حق آل محمد و ظلم نسبت باهلبيت عصمت تا ظهور مهدي موعود در امر دين خود حيران مي مانند باز هم سوگند ياد ميکنم که اگر مدت حکومت بني اميه بسر رسد سما بدولت باطل ديگري که بعد از آنها خواهد آمد پيونديد و بدور آنها اجتماع ميکنيد و باطل را زنده نموده حق را پشت سر ميگذاريد و از کسانيکه از همه نزديک تر و در غزوه بدر نخستين جنگ اسلام شرکت داشتند مقصود خود آن حضرت است که اول مومن بخدا و رسول و قهرمان جنگ بدر بود جدا گشته بانها که در جهاد با پيغمبر عليه شرک و کفر، دورند يعني عباس بن عبد المطلب و اولاد او ميپيونديد. اينرا بدانيد که اگر حشمت آنها يعني بني عباس نيز بپايان رسد و دولتشان از دست برود، موقع پاداش هر کس نزديک شود و موعد فرا ميرسد. ايام دولت باطل سپري گردد و ستاره دنباله دار براي شما از سمت مشرق پيدا شود و ماه تابان براي شما طلوع نمايد. پس چون اين علائم پديدار گردد بسوي خدا باز گرديد و توبه کنيد اين را بدانيد که اگر از طلوع کننده مشرق پيروي نمائيد، شما را به طريق پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله راهنمائي کند و از کوري و کري و گنگي نجات دهد و رنج طلب روزي را از شما برطرف گرداند و اين بار گردان را از روي دوش شما بردارد در آن روز کسي از خداوند دور نمي شود مگر آنکه از پذيرش حق سرباز زند و ظلم پيشه سازد و بر مردم سخت گيرد، و آنچه را مال او نيست تصاحب کند و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون. مولف ستاره دنباله دار که از سمت مشرق پيدا ميشود از علامات ظهور امام زمان عليه السلام است چنانکه خواهد آمد و ماه تابان براي شما طلوع نمايد ممکن



[ صفحه 352]



است کنايه از قائم عليه السلام باشد، و احتمال هم ميرود که از علامات ظهور باشد و طلوع کننده مشرق براي اينست که ظهور آن حضرت از مکه است که در شرق مدينه قرار دارد. يا اينکه اجتماع سپاهش و توجه آن حضرت براي فتح شهرها و کشورها از کوفه است که نسبت بمکه و مدينه در شرق قرار دارد [9] و نيز در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه ميفرمايد: چون قائم ما ظهور کند هواي نفس را بهدايت و رستگاري بر ميگرداند يعني گمراهان را براه راست دلالت ميکند و اين در زماني است که هدايت بهواي نفس تبديل شود. و راي بقرآن برگردد تا مردم بجاي اظهار راي از دستور قرآن الهام بگيرند اين در زماني است که مردم قرآن را براي خود مبدل کنند تا اينکه قيافه مخوف جنگ و خونريزي مانند شير درنده و خشمگين با قوتي هر چه تمامتر بشما روي آورد، و همچون شتري که پستانهاي پر شير دارد يعني شربت مرگ پديد آيد که نوشيدن شير آن نخست شيرين و در پايان، تلخ ميباشد. آگاه باشيد آنچه امروز خبر ميدهم فردا واقع ميشود، و بزودي با آنچه نمي شناسيد يعني اطلاع نداريد ميايد، حاکمي غير از طبقه حکام و سلاطين کارگردانان را که زمام امور مردم را در دست دارند ببدي اعمال و کردارشان کيفر دهد، و زمين آنچه در دل دارد براي او بيرون آورد، و کليدهاي شهرهاي روي زمين بوي تسليم شود. آنگاه روش دادگستري را شما نشان دهد و آنچه از کتاب قرآن و سنت پيغمبر ترک شده، همه را زنده گرداند [10] .


پاورقي

[1] ابو الحسن محمد بن الحسين بن موسي علوي بغدادي معروف به سيد رضي يا شريف رضي يکي از بزرگترين نوابغ شيعه است. وي فرزند طاهر ذوالمناقب، نقيب علويان عصر، و دختر زاده ي ناصر کبير است که از علما و رزم جويان و سالها در مازندران با سامانيان جنگها کرد.

سيد رضي در سال 359 هجري، چهار سال بعد از برادر عاليقدرش سيد مرتضي رئيس شيعيان عصر، در بغداد متولد گرديد، و همان جا بسال 406 بسن 47 سالگي بجهان باقي شتافت.

از پنج سالگي همراه برادرش سيد مرتضي نزد شيخ مفيد بآموختن فقه و ديگر علوم دين پرداخت، و در نزد استادان مشهوري مانند: سيرافي، قاضي عبد الجبار معتزلي، محمد بن عمران مرزباني، علي بن عيسي رماني، ابو موسي تلعکبري، محمد بن خوارزمي، ابو اسحاق زجاج،‌اخفش، ابن جني، ابن نباته که همه از اساتيد مسلم عصر و مبتکرين علوم عربيت بودند، صرف و نحو؛ کلام، تفسير و حديث و عروض و بلاغت و اصول را فراگرفت.

در ده سالگي بسرودن شعر پرداخت. در هفده سالگي دست بتاليف و تصنيف زد، در بيست و سه سالگي از تمام علوم متداول عصر بي نياز گشت. سيد رضي در عزت نفس، وفاداري، سخاوت و ساير ملکات فاضله، مانند نداشت.

کتاب نهج البلاغه مشهورترين آثار سيد رضي است. وي در اين کتاب سخنان جاويدان مولاي متقيان علي عليه السلام را از کتب مختلف سني و شيعه استخراج و پس از بررسي و تحقيق درباره ي متن و سند آن در چهار قسمت: خطابه ها، کلمات، نامه ها، سخنان کوتاه کلمات قصار تنظيم و با مقدمه پر ارزش و توضيحات لازم در اين کتاب جمع آوري کرده است. متاسفانه جمعي از متعصبين اهل تسنن چندان از مرز واقع بيني و انصاف بدورند که همه نهج البلاغه يا بعضي از آن را ساخته سيد رضي دانسته اند! در صورتيکه امروز دانشمندان منصف سني و حتي غربيان نيز اعتراف دارند که گوينده ي نهج البلاغه کسي جز امير بلغاء علي عليه السلام نيست.

[2] در صفحه 340 نيز در اين باره مولف سخن کوتاهي از ابن ابي الحديد نقل کرد. چون مادر امام زمان را در حالت اسارت خريده اند، کنير بوده هر چند اين کنيز دختر پادشاه باشد ما نمي دانيم اهل تسنن که بگفته ابن ابي الحديد دانشمند معروف آنها عقيده دارند مهدي موعود هنوز متولد نشده، آنهمه اخبار و گفتار را که خودشان در کتب مربوطه راجع به ظهور و غيبت طولاني آن حضرت نقل کرده اند و اينکه وي پسر امام حسن عسکري است چگونه معني مي کنند؟ ما شيعيان نظر بآن روايات کثيره عقيده داريم که وي متولد شده و پس از عمر طولاني ظهور مي کند.

[3] علامه ي مجلسي در پايان اين روايت به تفصيل طبق معمول لغايت مشکل و نکات مهم آنرا توضيح داده که ما براي سهولت امر آنرا در ترجمه بکار برديم و ميان هلالين قرار داديم.

[4] مقصود اين است که هر چند در ظاهر مردم چشم و گوش و دل دارند ولي ممکن است بعضي ها چشم بينا و گوش شنوا و دل داننده ي حق نداشته باشند که حق را ببينند و بآن گوش فرا دهند و بآن دل ببندند. چنانکه خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل سوره ي اعراف آيه 178.

[5] منظور بني عباس است که مردم آنها را تقويت کردند تا ريشه ي ظلتم و بيداد گري بني اميه را قطع کنند، و انتقام اهل بيت و مسلمانان را از آنها بگيرند. ولي چون بني عباس خود زمام امور را بدست گرفتند از همان راهي رفتند که بني اميه مي رفتند!.

[6] داستان سيل ارم و سد مارب واقع در خاک يمن و نقبي که يک موش در آن پديد آورد، و بهشت زندگي آنها را نابود ساخت، در قرآن مجيد سوره سبأ از آيه 14 تا 19 بيان شده است.

[7] اشاره بايام سقوط بني اميه و کشمکش آنها با بني عباس بر سر خلافت اسلام است که شيعيان فرصت يافتند پس از سالها محدوديت از گوشه و کنار بسوي امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام شتافته و با تشکيل انجمن هائي از شيعيان تا حدي آزادي بدست آورند و از آن محدوديتها نجات يابند.

[8] اين جمله نيز چنانکه علامه ي مجلسي احتمال داده اشاره بزوال دولت مقتدر بني عباس و آزادي و اجتماع مجدد شيعيان و بالا گرفتن کار آنهاست.

[9] در صفحه 326 توضيح داديم که منظور از شرق در اين گونه روايات شرق نسبي است. ملاحظه مي کنيد که علامه ي مجلسي نيز پيش از آنکه سيد باب بهوس ادعاي امام زماني بيافتد و گلپايگاني شرق را شيراز و ايران بداند، چگونه نفي کرده است؟!.

[10] نهج البلاغه فيض الاسلام صفحه 415.