بازگشت

گفتار ابن ابي الحديد راجع به مهدي موعود


مولف: ابن ابي الحديد در شرح اين خطبه مينويسد: شيعه اماميه مي گويند: مقصود از اين شخص قائم منتظر است و صوفيه گفته اند او ولي الله است و معتقدند که دنيا از چهل نفر ابدال و هفت نفر اوتاد و يکنفر بنام قطب خالي [1] .



[ صفحه 341]



نيست بگمان فلاسفه مقصود عارف است و اهل تسنن عقيده دارند مهدي است که منبعد متولد خواهد شد. همه مسلمانان اتفاق دارند که دنيا و تکليف مردم در عهد مهدي بپايان ميرسد، و اينکه حضرت ميفرمايد او از مردم کناره ميگيرد، يعني اين مرد هنگاميکه فسق و فجور ظاهر گشت مخفي ميشود و غربت اسلام موقعي است که عدل و صلح غريب شود و از ميان برود و اين دلالت بر اعتقاد شيعه نسبت به مهدي موعود دارد. در غيبت نعماني از آن حضرت روايت نموده که فرمود: صاحب الامر از فرزندان من است و او کسي است که درباره اش گفته ميشود: مرده است و اگر هست بکدام بيابان رفته است؟ نيز در کتاب مزبور است که آن حضرت فرمود: روزي بيايد که شيعه مانند بز باشند که شير نداند دست روي کدام يک از آنها بگذارد يعني عزت آنها از دست رفته و کسي احترامي براي آنها قائل نيست، و کسي ندارند که در کارهاي خود بوي پناه برند. هم در آن کتاب از عبد الله بن شاعر يعني ابن ابي عفيف روايت کرده که گفت: شنيدم اميرالمومنين علي عليه السلام ميفرمود: اي شيعيان شما را آنچنان مي بينم که مانند شتران در پي چراگاه هستيد و آنرا نمي يابيد. و نيز در کتاب مزبور از حضرت صادق عليه السلام و آن حضرت از پدران خود از امام حسين عليه السلام روايت نموده که مردي نزد اميرالمومنين عليه السلام آمد و گفت: يا اميرالمومنين ما را از مهدي خودتان مطلع نمائيد، فرمود: چون قرنها بر مردم بگذرد و مومنين اندک و طرفداران حق از ميان رفته باشند، در آنوقت او ظهور کند راوي گفت: يا اميرالمومنين مهدي از چه طايفه اي مي باشد؟ فرمود: از بني هاشم و قله شامخ نژاد عرب. هر کس با او نزديک شود او را درياي سرشاري مي بيند و هنگاميکه ظهور کند نزديکانش نسبت باو بي وفائي ميکنند، و در آنموقع که آنها آلوده شوند



[ صفحه 343]



و نيز آن حضرت در نهج البلاغه ميفرمايد: [2] مردم دنياپرست در گمراهي و انحراف از راه مستقيم بچپ و راست خواهند رفت. اي مردم در امري که تحقق خواهد يافت شتاب نکنيد و آنچه را که فردا واقع ميشود دير مشماريد مقصود سوانح ايام و آشوب هاي سهمگين است چه بسا کسي که براي چيزي شتاب نمايد، چون بان برسد آرزو کند کاش بان نرسيده بود و چه بسيار نزديک است آثار و علائم فردا. اي مردم هم اکنون آنچه ميبايد واقع شود، ظاهر گشته و موقع ديدن آشوب هائي که از آن آگاهي نداريد فرا رسيده. بدانيد کسيکه از ما يعني امام زمان آن آشوبها را درک کند، در تاريکي آن فتنه ها با چراغي روشن نور امامت راه خواهد رفت و بروش نيکان رفتار نمايد، در آن موضع بحراني بندي را بگشايد و اسيري را از بند جهل و ناداني آزاد گرداند، و جمعيت گمراهان را پراکنده سازد و پراکندگي حق جويان را گرد آورد. او از نظر مردم پنهان ميماند و بيننده هر چند در پي او نظر اندازد، او را نمي بيند. پس گروهي پاک و ثابت و مهذب گردند، مانند شمشيري که آهنگر آنرا صيقل دهد. ديدگان آنها بنور قرآن روشن شود و تفسير آن در گوشهايشان جايگزين گردد. و جام حکمت را در صبح و شام بانها بنوشانند. شيخ طوسي در کتاب امالي از آن حضرت روايت ميکند که فرمود: زماني خواهد آمد که زمين از ظلم و ستم پر شود تا جائيکه نام خدا را در پنهاني بزبان آورند، آنگاه خداوند قومي صالح بوجود آورد و آنها زمي را پر از عدل و داد کنند چنانکه پر از ظلم و ستم باشد. در کمال الدين از اصبغ بن نباته نقل ميکند که گفت: بحضور اميرالمومنين شرفياب شدم و او را متفکر يافتم و ديدم که سر چوبي را بزمين ميزند. عرضکردم: يا اميرالمومنين مي بينم در فکر هستيد و سر چوب را بزمين ميزنيد. آيا باين زمين رغبت و نظري داريد؟ فرمود: بخدا سوگند، نه بزمين و نه بدنيا يک روز رغبت



[ صفحه 344]



پيدا نکرده ام، ولي درباره مولودي که در پشت يازدهمي من است فکر ميکردم او مهدي است که زمين را پر از عدل ميکند چنانکه پر از ظلم و ستم باشد. او را غيبت و حيرتي است که فرقه هائي بخاطر آن گمراه و گروهي هدايت مييابند. عرضکردم: يا اميرالمومنين اينکه ميفرمائي پديد ميايد؟ فرمود: آري پديد ميايد همانطور که خلق شده است. تو از کجاها خبر داري؟ اي اصبغ اينان برگزيدگان اين امت ميباشند که خوبان عترت طاهره هستند. عرضکردم: بعد چه ميشود؟ فرمود: آنچه خدا خواهد ميکند، چه ذات الهي را اراده و مقاصد و نهايات است. در غيبت شيخ اين حديث از دو راوي ديگر هم روايت شده، و در غيبت نعماني از راوي ديگري هم نقل کرده، و در اختصاص مفيد از راوي ديگر هم آورده است. در کمال الدين نيز از اصبغ بن نباته روايت نموده که آن حضرت قائم آل محمد را نام برد و فرمود: وي غيبتي خواهد کرد که مردم ميگويند خدا را چه حاجتي بال محمد است؟ اين حديث در آن کتاب با طريق ديگر هم ذکر شده. و نيز در کتاب مزبور است که زيد خضم گفت: شنيدم اميرالمومنين عليه السلام ميفرمود شما چون چهارپايان عقب چراگاه رويد و آنرا پيدا نکنيد و هم در آنکتاب از اصبغ بن نباته نامبرده روايت کرده که گفت: شنيدم اميرالمومنين عليه السلام فرمود: صاحب الامر از وطن و کسانش دور است و تنها بسر ميبرد. شيخ در کتاب غيبت از اعمش از ابي وائل روايت ميکند که گفت اميرالمومنين بفرزندش حسين عليه السلام نگاه کرد و گفت: اين فرزند من، آقاست، چنانکه خدا او را آقا ناميده، بزودي از نسل وي مردي بوجود ميايد که همنام پيغمبرتان و در صورت و سيرت شبيه باو ميباشد. در وقتيکه مردم از خود غافل باشند و حق را از ميان برند و ستمگري پيشه سازند، قيام ميکند. بخدا قسم اگر قيام نکند او را گردن ميزنند. از قيام وي اهل آسمان و ساکنان زمين فرحناک ميشوند. او زمين را پر از عدل کند چنانکه پر از ظلم و ستم باشد.



[ صفحه 345]




پاورقي

[1] صوفيه اعتقاد به ولايت عامه و مهدويت نوعيه دارند، و اولياء را منحصر بدوازده امام نمي دانند.

امروز هم اغلب عقيده دارند که پير آنها در زمان خود ولي است و هر قطبي منصر ولايد دارد.

و کساني امثال بايزيد بسطامي و منصور حلاج، محيي الدين عربي، و احمد غزالي، جنيد بغدادي را ولي مي دانند. عجب است که صوفيان شيعه با اين عقيده که مخالف اساس معتقدات شيعه است: باز دم از تشيع ولاف محبت امام زمان مي زنند و ساير شيعيان و علماي رباني را اهل ظاره و قشري و خود را با انکار ضمني ولي الله المطلق و مهدي موعود جهان که بعد از امام عسکري جز او ولي و قطبي و امامي نيست اهل معني، و اهل لب و اهل حق مي دانند!!

پيشواي اهل تصوف و رئيس خرقه پوشان شيعه و سني مولوي بلخي که مثنوي او را بدروغ از زبان شيخ بهائي کتاب آسماني دانسته و حتي شيعيان خوش باور او را عارف شيعي مذهب مي دانند در جلد دوم مثنوي مهدويت را چنين بيان مي کند:



پس بهر دوري وليي قائم است

تا قيامت آزمايش دائم است



پس امام حي قائم آن ولي است!

خواه از نسل عمر خواه از علي است!



مهدي و هادي وي است اي راه جو!

هم نهان و هم نشسته پيش او!



او چه نور است و خرد جبرئيل او

ان ولي کم از او قنديل او



.

[2] نهج البلاغه ي فيض الاسلام صفحه ي 448.