رواياتي که از حضرت اميرالمؤمنين علي درباره مهدي موعود رسيده
شيخ صدوق (ره) در کمال الدين بسند خود از عبد العظيم حسني [1] از امام علي النقي بنقل از پدران عاليقدرش از حضرت اميرالمومنين علي السلام روايت نموده که فرمود: قائم ما غيبتي طولاني خواهد داشت، شيعيان را چنان مي بينيم که براي پيدا کردن او دشت و دمن را زير پا گذارند و او را پيدا نکنند بدانيد آنها که در غيبت وي در دين خود ثابت بمانند و از طول مدت غيبتش منکرش نشوند، روز قيامت با من خواهند بود. آنگاه فرمود: چون قائم ما ظهور کند بيعت هيچکس در گردن وي نميباشد. از اين رو ولادتش پوشيده خواهد ماند و خودش از نظرها پنهان ميشود.
[ صفحه 334]
نيز در آن کتاب از حضرت امام رضا عليه السلام روايت کرده که اميرالمومنين بامام حسين عليهما السلام فرمود: فرزند نهمي تو قيام بحق ميکند و دين را پايدار ميدارد و عدل را گسترش ميدهد. امام حسين عرضکرد: يا اميرالمومنين آنچه فرمودي تحقق خواهد يافت؟ فرمود: آري بخداوندي که محمد (ص) را به مقام پيغمبري برانگيخت و او را بر همه مخلوقات برتري داد. ليکن پس از غيبتش وضعي پيش ميايد که جز دوستان مخلص ما و مومنين پاک سرشت که نور ايمان و محبت ما در لوح دلشان نقش بسته، کسي در عقيده ديني خود ثابت نميماند و هم در کمال الدين از عبد الله ابي عفيف شاعر نقل کرده که گفت: شنيدم اميرالمومنين عليه السلام ميفرمود: چنان مي بينم که شما شيعيان همه جا را در جستجوي مهدي زير پا گذاريد و او را نيابيد. در کتاب مزبور بطريق ديگر نيز اين روايت را نقل کرده است. در کتاب غيبت شيخ از عابيه اسدي روايت نموده که گفت از آن حضرت شنيدم ميفرمود: چه حالي خواهيد داشت وقتيکه بي امام بمانيد و گروهي از شما از عقيده بعضي ديگر تبري جويند؟ شيخ مفيد (ره) در ارشاد از مسعده بن صدقه روايت کرده که گفت: شنيدم امام جعفر صادق (ع) ميفرمود: اميرالمومنين (ع) در کوفه براي مردم خطبه خواند و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: من سرور پيران ميباشم و سنتي از ايوب در من است [2] بزودي خداوند کسان مرا با گذشت زمان و تغيير اوضاع روزگار مانند اولاد يعقوب گرد آورد، و چون روزگار طولاني گردد خواهيد گفت: او گم شده يا مرده است. [3] .
[ صفحه 335]
آگاه باشيد و پيش از آن موقع صبر پيشه سازيد و عذر تقصير به پيشگاه خدا آوريد شما پاکي و قدس خود را بدينوسيله از کف داديد و چراغ ايمان خود را خاموش نموديد و از کسي پيروي کرديد که مالک نفس خود و شما نيست و چشم و گوش بسته بر شما حکومت ميکند مقصود معاويه بن ابي سفيان است بخدا قسم هم آنها نقص دارند و هم شما کار خلاف نموديد. اگر در انجام وظائف ديني خود ضعف نشان ندهيد و در نصرت دين پيغمبر (ص) يکديگر را زبون ننمائيد و در محو باطل سستي نکنيد، آنها که در شجاعت بپاي شما نميرسند، شجاعت و نيروي خود را بروي شما نمياورند، و بر شما مسلط نميگردند و وظيفه ديني خود را زير پا نميگذارند و مردم را از اطاعت خداوند باز نميدارند و ديگر مانند بني اسرائيل عهد حضرت موسي حيران و سرگردان نخواهيد شد. براستي ميگويم که چون اولاد مرا مقهور کنيد مانند بني اسرائيل حيران و سرگردان شويد و چون از سلطه شجر معلونه که در قرآن ذکر شده [4] پي در پي سيراب گرديد از کسي پيروي خواهيد کرد که مردم را بگمراهي سوق ميدهد و دعوت باطل را ميپذيرد [5] پيماني که با دعوت کننده بسته بوديد. ميشکنيد و رشته ارتباط خود را با اهل جهاد قطع ميکنيد و بکسانيکه اهل جنگ و جهاد در راه خدا نيستند مي پيونديد. و چون وعده ها و بخششي که براي جلب شما در دست دارند، آب شود، وقت امتحان و پاک شدن هر کس نزديک شود و پرده بالا رود و مدت انتظار بپايان رسد و وعده نزديک گردد و آشکار ميشود براي شما ستاره اي از جانب شرق ماه شما ظاهر و مانند شب
[ صفحه 336]
چهاردهم براي شما بدرخشد [6] چون اين علائم آشکار گردد، توبه کنيد و گناه را از خود دور سازيد و بدانيد که اگر از آن ستاره که از مشرق طلوع ميکند پيروي کنيد او شما را بطريقه شريعت پيغمبر اسلام (ص) رهبري نمايد و از کري و گسنگي شفا خواهيد يافت و بار سنگين تحمل ظلم و ستم از دولتهاي جابر و بيعت سلاطين جور را از گردنها فرود مياوريد. خداوند در آنروز هيچکس را بي نصيب نميکند، جز آنکس که از رحمت او سرباز زند و خويشتن دار نباشد و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
[ صفحه 337]
مولف: معني قسمتي از اين خطبه و مطالبي راجع بان در ذيل روايتي که از کتاب کافي نقل ميکنيم و بمنزله شرح اين خطبه است خواهد آمد و هم در آن خطبه تحريفات و اختصارهائي مخل معني که در اينجا روي داده معلوم خواهد شد. غيبت نعماني از حضرت صادق (ع) روايت ميکند که در زمان اميرالمومنين عليه السلام وقتي آب فرات زياد شد حضرت و دو فرزندش امام حسن و امام حسين عليهم السلام سوار شده و از قبيله ثقيف گذشتند، مردم گفتند علي آمده است آب را برگرداند حضرت فرمود: من و اين دو پسرم شهيد خواهيم شد و خداوند در آخر الزمان مردي از نسل من برانگيزد که انتقام خون ما را بگيرد و از نظرها غائب شود تا اهل باطل شناخته شوند.
[ صفحه 338]
تا آنکه جاهل ميگويد: ما لله في آل محمد من حاجه خداوند را با آل محمد حاجتي نيست. و نيز در غيبت نعماني از مفضل بن عمر روايت ميکند که گفت امام جعفر صادق (ع) فرمود: اگر معناي يک روايت را بداني بهتر از ده روايت است که ندانسته براي مردم نقل کني هر حقي حقيقتي و هر راستي نوري دارد بخدا قسم ما کسي از شيعيان خود را فقيه نميدانيم جز اينکه با وي برمز و اشاره سخن بگوئيم و او مقصود ما را بفهمد. اميرالمومنين (ع) در منبر کوفه ميفرمود: شما آشوبهاي تاريک و روزگار مبهم در پيش داريد، که جز نومه کسي از آن ماجرا نجات نمي يابد عرضکردند: يا اميرالمومنين نومه کيست؟ فرمود: کسي است که مردم را ميشناسد ولي مردم او را نميشناسند. بدانيد که زمين از وجود حجت خدا خالي نميماند، و بزودي خداوند بندگان گناهکارش را بکيفر ظلم و ستم و زياده رويهاي خود ميرساند. و لو خلت الارض ساعه واحده من حجه الله لساخت باهلها و لکن الحجه يعرف الناس و لا يعرفونه، کما کان يوسف يعرف الناس و هم له منکرون. اگر يک لحظه زمين از حجت خدا خالي بماند، ساکنان خود را فرو ميبرود. حجت خدا در روي زمين هست، او همه را ميشناسد ولي کسي او را نميشناسد چنانکه يوسف مردم را ميشناخت ولي کسي او را نميشناخت. آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: يا حسره علي العباد ما ياتيهم من رسول الله الا کانوا به يستهزون [7] يعني: واي بر مردم که هر پيامبر و راهنمائي که براي راهنمائي آنها فرستاده ميشود، او را بباد مسخره ميگيرند ابن عياش در کتاب مقتضب الاثر ميگويد: شيخ ثقه ابوالحسين بن عبد الصمد ابن علي در سال دويست و هشتاد و پنج، نزد عبيد بن کثير، از نوح بن دراح و او از يحيي ابن اعمش و او از زيد بن وهب و او از ابو ججيفه و حرث بن عبد الله همداني و حرث بن
[ صفحه 339]
شرب روايت نموده که آنها در خدمت علي عليه السلام بودند، حضرت بفرزندش امام حسن عليه السلام، فرمود: مرحبا اي پسر پيغمبر و چون امام حسين عليه السلام آمد فرمود: پدر و مادرم قربانت شود اي پدر فرزند بهترين کنيزان عرض شد يا اميرالمومنين چرا بحسن آنطور و بحسين اينطور خطاب فرمودي؟ و فرزند بهترين کنيزان کيست؟. [8] فرمود: او گم شده ايست که از کسان و وطن دو رو مهجور است نامش م ح م د فرزند حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين است، در اين وقت حضرت دست مبارک بر روي سر امام حسين عليه السلام نهاد و فرمود همين حسين در نهج البلاغه است [9] که اميرالمومنين عليه السلام فرمود: چون اوضاع دنيا بانجا رسد که از هر سو بلوا و آشوب و ظلم و ستم بوقوع پيوندد آقاي بزرگوار ظاهر شود و بر تخت سلطنت قرار گيرد، ياران وي از هر طرف چون پاره هاي ابر که در فصل پائيز جمع شده بهم مي پيوندد بدور او گرد آيند و او و پيروانش بر دين حق پايدار باشند. مولف - گفته اند: اين کلام از جمله اخبار غيبي آن حضرت است که در آن مهدي موعود عليه السلام را ذکر فرموده است. و نيز آن حضرت در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه ميفرمايد [10] مهدي موعود سپر حکمت را پوشيده و آنرا با تمام شرائطش از توجه بان و شناختن آن و آمادگي براي اخذ آن، فرا گرفته پس حکمت گم شده ايست که آنرا يافته است و آرزوئي است که درخواست مينموده. او از مردم کناره گرفته و در گوشه اي بسر برده و اين هنگامي
[ صفحه 340]
است که بر اثر فتنه اسلام غريب گشته و مانند شتري است که رنجيده و دم خود را بحرکت آورده و جلو گردنش را بزمين ميچسباند، او مهدي از بازماندگان حجت خدا و يکي از جانشينان پيغمبر است.
پاورقي
[1] شاهزاده واجب التعظيم حضرت عبد العظيم حسني مدفون در شهر ري تهران با چهار واسطه بحضرت امام حسن مجتبي سبط اکبر رسول خدا (ص) مي پيوندد.
باين شرح - عبد العظيم بن عبد الله بن علي بن حسن بن زيد بن الحسن بن علي بن ابيطالب (ع) از علما و محدثين عاليقدر و از شاگردان امام محمد تقي و امام علي النقي عليهما السلام است، کتاب يوم و ليله در آداب ديني شبانه و روزي از تاليفات اوست که اخبار آنرا از آن دو امام همام نقل کرده است.
در جلالت قدر و عظمت شان آن سلاله ي دودمان پيغمبر (ص) اين بس که امام علي النقي بمردي از اهل ري فرمود: هر کس عبدالعظيم حسني را زيارت کند مثل اين است که امام حسين عليه السلام را در کربلا زيارت کرده است. و بابوحماد رازي فرمود: هر گاه در امور ديني مسئله اي داشتي از عبد العظيم حسني سئوال کن و سلام مرا باو برسان.
[2] سنت ايوب، بهبودي بعد از گرفتاري بوده.
[3] منظور اين است که مردم از بس در انتظار امام زمان صبر مي کنند، آنها که ايماني ضعيف دارند از گذشت زمانه و نيامدن حضرت مايوس مي شوند و مي گويند: پس چرا نمي آيد؟ گم شده يا مرده است؟.
[4] اشاره بآيه والشجرة الملعونة في القرآن است اسراء - 63 که تفسير به بني اميه شده.
[5] مقصود سر سلسله بني عباس و خلفاي اين دودمان است که پس از بني اميه، مردم بآنها گرويدند و مجددا ارتباط خود را با ائمه طاهرين (ع) که خلفاي واقعي پروردگار بودند قطع نمودند.
[6] ميرزا ابوالفضل گلپايگاني مبلغ بهائي در کتاب فرائد دستبردي باين خطبه زده و از يک جمله آن سوء استفاده نموده و چنين گفته گ اين خطبه ي فصيحه صريح است که آن نيز سعادت ميرزا علي محمد باب! يعني موعود امت از جانب شرق ظهور خواهد فرمود و بر نهج حضرت رسول به تشريع شرع جديد قيام خواهد نمود!!
در کتاب بهائي چه مي گويد جلد اول ص 91 جواب آنرا بدينگونه داده است: اين خطبه در ص 28 جلد سيزدهم بحار عربي نقل از کتاب ارشاد است،در عبارت خطبه جمله ي و بدالکم النجم من قبل المشرق ترجمه اش اين است: و ظاهر مي شود براي شما ستاره از جانب شرق نه اينکه ستاره ي شما از بلاد شرقيه طلوع فرمايد؛ چنانکه گلپايگاني ترجمه نموده. و همين جمله در صفحه 31 بحار عربي باز در خطبه حضرت امير نقل از کتاب کافي چنين است و و بدا لکم النجم ذو ذنب من قبل المشرق يعني ظاهر و طالع مي شود براي شما ستاره ي دنباله دار از جانب شرق پس محتمل است که مراد از ظان، ستاره ي مخصوص در آسمان باشد و چنانکه مجلسي عليه الرحمه فرموده اند از علامات ظهور قائم عليه السلام باشد.
سپس مولف دانشمند کتاب بهائي چه مي گويد به شرح پاسخ گلپايگاني و معني حديث پرداخته که اجمال آن بدين قرار است:
اگر فرضا اين ستاره شرقي همان مهدي موعود باشد، هر چند ممکن است طبق دعوي گلپايگاني با سيد باب متولد در شيراز که جزو بلاد شرق است تطبيق شود ولي اولا شرق تنها شيراز نيست، سامره محل تولد امام زمان و کوفه که محل قيام و مقر سلطنت آن حضرت مي باشد مترجم هم نسبت بمکه معظمه که مرکز و محل ارتفاع نداي قائميت آن حضرت است در شمال شرقي قرار گرفته است.
اما همين عنوان طالع المشرق در جمله و اعلموا انکم ان اطعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج رسول الله ديگر با سيد باب اصلا تطبيق نمي کند. بلکه اين خطبه شريفه دليل بر عليه او مي گردد.
زيرا معني جمله مزبور اين است: اي مردم بدانيد اگر شما اطاعت نمائيد طالع مشرقي را، سلوک و رفتار مي فرمايد، شما را طبق سيره و شريعت اسلاميه رسول خدا سلوک ميدهد يا مي برد شما را در منهاج و شريعت رسول خدا - چنانکه در بعضي احاديث مانند حديث ابو بصير و ساير احاديث باب 11 و 12 از امام باقر عليه السلام که فرمود: در صاحب الامر سنتي از موسي و سنتي از عيسي و سنتي از يوسف و سنتي از محمد (ص) است تا اين که مي فرمايد و اما سنة محمد فالقيام بسرته و تبيين آثاره و مقصود از اين تخصيص و مفهوم اين قضيه چنين مي شود که: اگر هنگام ظهور، اطاعت آن طالع مشرقي نکرديد و از ديگري پيروي نموديد بچنين نتائجي نخواهيد رسيد. نه اين که مانند گلپايگاني در جمله سلک بکم منهاج رسول الله تاويل و تصرف نموده و بدلخواه خود به قيام به تشريع شريعت تازه! معني کنيم که هم خلاف معني خود اين کلام است و هم مخالف ضرورت و مدارک دين - پس گلپايگاني با سفسطه و حيله خواسته است که آنرا از قويترين و آشکارترين براهين و ادله خود قلمداد کند.
[7] سوره يس آيه - 29.
[8] در صفحه 208 علت اينکه چرا مادر امام زمان را کنيز گفته اند بيان کرديم و هم چنين در چند صفحه بعد تذکر مي دهيم.
[9] نهج البلاغه ي فيض الاسلام صفحه 1192.
[10] فيض الاسلام صفحه 586.