بازگشت

آنچه شيعه و سني از قول خداوند متعال و پيغمبر اکرم راجع به قا


در غيبت نعمائي از انس بن مالک روايت کرده که گفت: پيغمبر اکرم (ص) فرمود: ما اولاد عبد المطلب: رسولخدا، حمزه سيد الشهداء، جعفر طيار، علي، فاطمه، حسن، حسين و مهدي سروران اهل بهشت هستيم. در غيبت شيخ طوسي مانند اين حديث را از سعد بن عبد الحميد نيز آورده است.

61- و ما يدريک لعل الساعة قريب [1] چه مي داني، شايد آن وقت نزديک باشد؟!

مفضل بن عمر از حضرت صادق (ع) نقل کرده که منظور وقت ظهور قائم است.

62- و استمع يوم يناد المناد من مکان قريب يوم يسمعون الصيحة بالحق ذلک يوم الخروج [2] يعني: بشنو روزي را که گوينده اي از جاي نزديکي صدا زند. روزي که صداي بحق را مي شنوند. آن روز؛ روز قيامت است!!

امام صادق (ع) فرمود: گوينده، اسم قائم و پدرش را مي برد، و اين صدا صداي آسماني است، و آن در روز قيام قائم عليه السلام است [3] .

63- و السماء ذات البروج [4] يعني: قسم بآسمانها که برجها دارد. اصبغ بن نباته از ابن عباس روايت کرده که پيغمبر فرمود: منظور از آسمان در آيه منم؛ و برجها امامان اهل بيت و عترت من هستند که اول آنها علي و آخرشان مهدي و آنها دوازده تن مي باشند.



[ صفحه 274]



صدوق (ره) در عيون اخبار الرضا از حضرت ختمي مرتبت (ص) روايت ميکند که فرمود: روز قيامت فرا نمي رسد، مگر اين که قائم ما قيام بحق نمايد، و اين موقعي است که خداوند عز و جل بوي فرمان قيام دهد. هر کس از وي پيروي کند رستگار و آنکس که سرپيچي نمايد بهلاکت رسد بندگان خدا بسوي وي بشتابيد هر چند با راه رفتن از روي برف باشد. چه که وي سفير الهي و جانشين من است. و هم صدوق در امالي از ابن عباس روايت کرده که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود چون در شب معراج مرا باسمان هفتم و از آنجا بسده المنتهي و از آنجا بحجابهاي نور بردند، پروردگارم ندا کرد که: اي محمد تو بنده من و من پروردگار توام. پس خود را در برابر من کوچک شما رو مرا پرستش کن و بر من توکل نما و بمن اعتقاد داشته باش زيرا من دوست دارم که تو بنده و حبيب و رسول و پيغمبر من باشي، و برادرت علي جانشين، و باب مدينه علم تو باشد او حجت من و پيشواي بندگان من است که بوسيله او دوستان من از دشمنانم شناخته گردند و هم بوسيله او حزب شيطان از حزب الله تميز داده ميشود. دين من بوجود او پايدار، و هم حدود آن محفوظ، و احکامش جاري ميگردد. بخاطر تو و او و امامان اولاد تو، بمرد و زن بندگانم ترحم ميکنم، و بوسيله قائم شما زمين خود را با تسبيح و تقديس و تهليل و تکبير و تمجيد ذات مقدسم، آباد کنم و از وجود شما دشمنان پاک گردانم و بدوستانم واگذار نمايم. با ظهور او سخنان بيدينان را پست و تعاليم خود را بلند گردانم، و شهرها و بندگانم را از علم خود باخبر کنم و گنجها و اندوخته ها را آشکار سازم، و او را باسرار و ما في الضمير هر کس مطلع گردانم و با نيروي فرشتگانم مدد کنم، تا فرمان مرا اجرا کند و دينم را رواج دهد او ولي بحق من و مهدي حقيقي بندگان من است. مولف: بسياري از اينگونه اخبار را ما در جلد نهم بحار الانوار و برخي



[ صفحه 275]



را در باب دوم همين کتاب نقل کرديم. و نيز در عيون اخبار الرضا از کعب الاحبار نقل کرده که گفت: امامان دوازده تن ميباشند چون ايام آنها سپري گردد و طبقه شايسته اي بيايند پروردگار عمر آنان را طولاني کند. زيرا خداوند چنين وعده کرده، سپس اين آيه را خواند: وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات.. خداوند در قوم بني اسرائيل نيز چنين کرد براي خداوند آسان است که اين امت را در يکروز يا نيمروز گرد آورد. آنگاه اين آيه را خواند: و ان يوما عند ربک کالف سنه مما تعدون. [5] هم در آن کتاب از امام رضا و آن حضرت از اميرالمومنين عليه السلام روايت نموده که گفت پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: لا نذهب الدنيا حتي يقوم بامر امتي رجل من ولد الحسين يملاها عدلا کما ملئت ظلما و جورا يعني: دنيا باخر نميرسد تا اينکه مردي در ميان امت من قيام کند که از فرزندان حسين است و او زمين را پر از عدل کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. در امالي شيخ طوسي از ابو ايوب انصاري روايت نموده که گفت: پيغمبر در بستر بيماري بدخترش فاطمه زهرا عليها السلام فرمود: قسم بخدائي که جان من بدست اوست که اين امت محتاج بمهدي است و او هم از فرزندان تو است. همچنين در آن کتاب از ابن ابي ليلي و او از پدرش نقل کرده که گفت پدرم گفت: در جنگ خيبر پيغمبر پرچم را به علي عليه السلام داد و خداوند لشکر اسلام را فاتح گردانيد آنگاه ماجراي غديرخم و انتصاب حضرت را بمقام خلافت بلا فصل و پاره اي ازفضائل مولي را ذکر نموده و ميگويد: آنگاه پيغمبر گريست. گفتند يا رسول الله براي چه گريه ميکنيد؟ فرمود: جبرئيل بمن خبر داد که امتم بر علي ستم کنند و او را از حقش باز دارند و شهيد نماند و فرزندانش را نيز بقتل رسانند و بر آنها ظلم روا دارند جبرئيل از جانب پروردگار اطلاع داده که اين ستمها بالاخره پايان ميپذيرد و چون قائم آنها ظهور کند و نام آنها بالا گيرد و همه امت دوستدار آنان گردند، دشمنان آنها اندک



[ صفحه 276]



و بدخواه آنان خوار شود، و مدح گويان آنها افزون گردد و اين در زماني است که اوضاع شهرها تغيير کند و مردم ضعيف گردند [6] و از فرج امام زمان مايوس شوند در آن هنگام قائم در ميان امت آشکار شود. نام وي مانند نام من و نام پدرش مانند نام فرزند من [7] و خود وي از اولاد دخترم فاطمه است. خداوند حق را با شمشير آنها آشکار گرداند و باطل را از ميان ببر دسته اي از مردم با ميل و گروهي از ترس پيروي آنها را انتخاب ميکنند. سپس گريه پيغمبر فرو نشست. آنگاه فرمود اي جماعت مومنين شما را بامدن مهدي مژده ميدهم چه که وعده خداوند خلاف پذير نيست و خواسته او برگشت ندارد. خداوند حکيم و خيبر است و فتح الهي نزديک ميباشد پروردگارا آنها اهلبيت من هستند. پليدي را از آنها دور کن و آنها را پاک و پاکيزه گردان و در پنان خودت محفوظ بدار و نصرت و ياري ده و آنها را عزيز گردان و درمانده مکن و آنان را جانشين من قرار ده انک علي کل شي ء قدير. و نيز در آن کتاب از جبير بن نوف بن ابي الوداک روايت نموده که گفت: بابوسعيد خدري گفتم: بخدا قسم هر سالي که بر ما ميگذرد از سال پيش بدتر است و هر اميري که بر ما مسلط ميگرد از امير سابق ظالم تر ميباشد. ابوسعيد گفت: آنچه گفتي من از پيغمبر شنيدم، و هم شنيدم که ميفرمود: همواره وضع شما چنين خواهد بود تا گاهيکه کسي متولد گردد که مردم او را نشناسند، آنگاه زمين پر از ظلم شود تا گاهيکه کسي قدرت ندارد، نام خدا را ببرد. سپس خداوند عز و جل مردي از من و از اهلبيت من برانگيخته کند و او زمين را پر از عدل نمايد



[ صفحه 277]



چنانکه ديگران پيش از وي پر از ستم کرده باشند، زمين پاره هاي جگر خود را براي او بيرون ميدهد و مال و ثروتي بدست مياورد که از شماره بيرون است و بدينگونه دين اسلام را پايدار ميدارد. کمال الدين از حضرت رضا عليه السلام روايت ميکند که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: بخدائي که مرا براي بشارت اهل عالم براستي مبعوث گردانيد سوگند که قائم اهل بيت من در موقع معهودي غائب ميشود. بطوريکه بسياري از مردم ميگويند خداوند چه احتياج بال محمد دارد و گروهي در ولادت وي شک ميکنند. پس هر کس زمان او را درک کند، بدين وي ميگرود و نميگذارد شيطان او را فريب دهد و از دين اسلام بيرون ببرد شيطان پدر و مادر شما را پيش از شما از بهشت بيرون کرد، و لذا خداوند شياطين را دوستان مردم بي ايمان خوانده است. و نيز شيخ صدوق در کمال الدين از عبد الله بن عباس [8] روايت ميکند که پيغمبر اکرم (ص) فرمود. در شب معراج نداي پروردگار را شنيدم که ميفرمود: اي محمد عرضکردم: بلي اي خداي با عظمت خداوند وحي فرمود که: اي محمد ساکنان عالم بالا درباره کدام موضوع بود که گفتگو نمودند؟ عرضکردم: خدايا نميدانم. ندا رسيد: آيا وزير و برادر و جانشين در ميان آدميان براي خود انتخاب کرده اي؟ عرضکردم: پروردگارا چه کسي را انتخاب کنم؟ خودت معني فرما ندا رسيد من علي را انتخاب کردم. عرضکردم: پسر عم مرا جانشين من ميکني؟ آنگاه وحي شد که: علي بعد از تو وارث علم تو و در روز قيامت صاحب لواي حمد است، و هم صاحب حوض تو است که هر مومني از امت تو بر وي وارد گردد او را سيراب کند. سپس ندا رسيد: اي محمد من بذات کبريائي خود قسم ياد ميکنم که دشمن



[ صفحه 278]



تو و دشمن اهلبيت و فرزندان تو از آن حوض آب نخواهند آشاميد. تمام امتان تو را جز آنکس که سرباز زند به بهشت درآورم. عرضکردم: پروردگارا آيا کسي هست که از آمدن به بهشت سرباز زند؟ ندا رسيد آري. عرضکردم: خدايا چگونه است؟ ندا رسيد: اي محمد من تو را از ميان بندگانم برگزيدم و وزيري بعد از تو برايت انتخاب کردم تا مانند هارون باشد که وزير بعد از موسي بود، با اين فرق که بعد از تو پيغمبري نيست، محبت او را در دل تو جاي دادم و پدر فرزندان تو گردانيدم، حقي که او بر امت تو دارد مثل حقي است که تو در زمان حيات خود بر بندگان من داري. پس هر کس حق او را پايمال کند حق تو را ضايع کرده است، و هر کس از دوستي وي سرباز زند از دوستي تو سرباز زده و هر کس از دوستي تو سرباز زند، از آمدن به بهشت سرباز زده پس من بخاک افتادم و بخاطر اين نعمت که خدا بمن موهبت فرموده سجده شکر نمودم. سپس ندائي شنيدم که ميگفت: سر بردار و آنچه خواهي از ما بخواه تا بتو عطا کنيم. عرضکردم: پروردگارا همه امت مرا دوستدار علي بن ابيطالب گردان تا روز قيامت همه سر حوض بر من وارد شوند ندا رسيد اي محمد پيش او خلقت بندگانم ميدانستم که کدام کس راه باطل گيرد و چه کسي هدايت ميشود، علم تو را به علي بن ابيطالب دادم و او را وزير و خليفه تو نمودم و سرپرست اهلبيت و امت تو گردانيدم. کسيکه علي را دشمن ميدارد و دوستي و مقام ولايت او را بعد از تو قبول ندارد، داخل بهشت نخواهد شد. پس هر کس او را دشمن بدارد تو را دشمن داشته و هر کس تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته. و هر کس او را دوست بدارد تو را دوست داشته و آنکس که تو را دوست ميدارد دوست من است و او را باين فضيلت مفتخر گردانيدم و اين موهبت را بتو ارزاني داشتم که يازده مهدي [9] از نسل علي بوجود آورم



[ صفحه 279]



که همه از دختر دوشيزه تو ميباشند. آخرين مهدي کسي است که عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميگذارد و زمين را از عدل و داد پر گرداند چنانکه از ظلم و ستم پر باشد. بوسيله او بندگانم را از هلاکت نجات دهم و از گمراهي هدايت کنم، نابينا را بينا و بيمار را شفا دهم. عرضکردم الهي آنچه فرمودي کي واقع ميشود؟ خدا وحي فرستاد: موقعي که علم از ميان برود و ناداني پديد آيد، قاريان قرآن زياد شوند ولي عمل کم باشد، قتل نفس بسيار شود، فقهاي راهنما قليل، و فقهاي ضلالت پيشه و خيانتکار افزون گردند، و شاعران بسيار باشند امت تو قبرستانهاي خود را مسجد کنند، و قرآنها را زينت دهند و مسجدها را منقش گردانند، ظلم و فساد در همه جا شايع، و افعال قبيح در کوي و برزن آشکار شود. امت تو مرتکب قبايح گردند و فضائل اخلاقي را زير پا گذارند، مردها بمردها و زنها بزنها اکتفا کنند، دولتها کافر و اولياء امور فاجر، دستياران آنها ظالم و نمايندگان آنان فاسق گردند. در آن هنگام سه خسوف پديد آيد: يکي در مشرق، و يکي در مغرب، و ديگري در جزيره العرب. شهر بصره بوسيله شخصي از نسل تو که پيروان او زنگيان ميباشند، خراب شود. و مردي از اولاد حسين بن علي عليه السلام قيام کند، دجال از سيستان خروج نمايد و سفياني ظاهر گردد عرضکردم: الهي چه فتنه ها که بعد از من پديد آيد خداوند فجايع بني اميه و اولاد عمويم بني عباس را و آنچه تا روز قيامت واقع ميشود بمن خبر داد و من هم همه آنها را پس از آنکه بزمين فرود آمدم به پسر عم خود علي بن ابيطالب عليه السلام اطلاع دادم و اداء رسالت کردم. خدا را حمد ميکنم آنچنانکه پيش از من ساير پيغمبران و تمام اشياء، او را ستايش کرده اند.



[ صفحه 280]



مولف: در اول اين روايت که ميفرمايد: اي محمد که موضوع بود که ساکنان عالم بالا درباره آن گفتگو نمودند؟ اشاره باين آيه شريفه است: ما کان لي من علم بالملاء الاعلي اذ يختصمون سوره ص - 67 يعني من از آنچه ساکنان عالم بالا درباره آن گفتگو کرده اند، اطلاع ندارم. ولي مشهور ميان مفسرين اينست که اين مطلب اشاره بايه اني جاعل في الارض خليفه سوره بقره - 29 و سوال فرشتگان از خداوند درباره تعيين خليفه است. شايد خداوند نخست اين ماجرا را از پيغمبر پرسيده باشد و سپس که پيغمبر اظهار بي اطلاعي نموده، گفتگوي فرشتگان را درباره لزوم نماينده خدا خليفه در روي زمين و اينکه زمين نميتواند از وجود نماينده خدا خالي بماند، بانحضرت خبر داده، آنگاه از جانشين آن حضرت سوال فرموده و از آن پس جانشينان پيغمبر را بطريقي که در روايت مسطور است، باطلاع پيغمبر رسانده باشد و دور نيست که فرشتگان نيز در آن موقع درباره جانشين پيغمبر اسلام از خداوند پرسش کرده اند و خداوند هم آن موضوع را خبر داده باشد چنانکه در باب معراج جلد ششم بحار در اين باره سخن رفت. همچنين جمله شهر بصره بوسيله شخصي از نسل تو که پيروان او زنگيان ميباشند، خراب شود اشاره بداستان صاحب الزنج است که سال 256 يا 255 هجري در بصره قيام کرد و به بوميان سودان وعده داد که اگر با وي همراهي کنند آنها را از قيد رقيت و بندگي آزاد نمايد و مورد احترام و اکرام قرار دهد، پس جماعت بسياري از زنگيان بوي گرويدند و کارش بالا گرفت، و از اين رو ملقب به صاحب الزنج شد. معروف بود که وي: علي بن محمد بن احمد بن عيسي بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب است. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه ميگويد: بيشتر مردم نسب او را تخطئه ميکردند. مخصوصا سادات و علماء نسب را عقيده بر



[ صفحه 281]



اين است که وي از تيره عبد القيس و نامش علي بن محمد بن عبد الرحيم و مادرش از بني اسد دختر اسد بن خزيمه و جد مادرش محمد بن حکيم اسدي از اهل کوفه است. ابن اثير در کامل [10] و مسعود [11] در مروج الذهب مينويسند: از روايات



[ صفحه 282]



استفاده ميشود که نسب وي درست است، ضمنا بايد دانست که اين علائم لازم نيست، مربوط بوقت ظهور امام زمان عجل الله فرجه باشد. چه مقصود اينست که پيش از ظهور آن حضرت اين حوادث روي ميدهد، چنانکه اکثر علائم روز قيامت که شيعه و سني در کتب خود آورده اند سالها و قرنها، پيش از قيامت آشکار ميگردد. از اين رو قيام صاحب الزنج همزمان ولادت با سعادت امام زمان بوده و از همان موقع علائم وجود آن حضرت ظاهر گرديد. شيخ صدوق در کمال الدين از سعيد بن جبير و او از ابن عباس و او از پيغمبر (ص) روايت نموده که فرمود: جانشينان من که بعد از من حجت هاي پروردگار بر مردم روي زمين هستند، دوازده تن ميباشند. اول آنها برادرم و آخر آنان فرزندم خواهد بود. عرض کردند: يا رسول الله برادر شما کيست؟ فرمود: علي بن ابيطالب است. عرضکردند: فرزندت کيست؟ فرمود: مهدي است که زمين را از عدل و داد پر کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. بخداي که مرا براستي بمقام پيغمبري برانگيخته که اگر يکروز از عمر دنيا باقي باشد، خداوند آن روز را چندان طولاني گرداند تا فرزندم مهدي در آن روز ظهور کند. پس عيسي روح الله از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد. و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب



[ صفحه 283]



زمين، بنور پروردگارش روشن شود و سلطنتش در شرق و غرب عالم گسترش يابد. و در آن کتاب از جابر جعفي و او از جابر بن عبد الله انصاري روايت ميکند که پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: المهدي من ولدي اسمه اسمي و کنيته کنيتي، اشبه الناس بي خلقا و خلقا، تکون له غيبه و حيره تضل فيه الامم ثم يقبل کالشهاب الثاقب فيملاوها عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا يعني: مهدي از اولاد من است. نامش نام من و کنيه اش کنيه من ميباشد صورت و سيرتش از همه کس بمن شبيه تر است، غيبتي کند که مردم دچار حيرت گردند و بسياري از فرقه ها گمراه شوند آنگاه مانند ستاره تاباني از پرده غيبت بدر آيد و زمين را پر از عدل و داد کند آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد. و نيز در کمال الدين از حضرت امام محمد باقر عليه السلام نقل کرده که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: خوش بحال کسيکه قائم اهلبيت مرا به بيند و در غيبت و پيش از قيامش از وي پيروي کند و دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن بدارد، اينان دوستان و رفقاي من هستند، و روز قيامت نزد من بسيار گرامي ميباشند. همچنين در آن کتاب از امام ششم عليه السلام روايت نموده که پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: خوش بحال کسيکه قائم اهلبيت مرا به بيند در حاليکه قبل از قيامش از وي و امامان پيش از او پيروي نموده و از دشمنان آنها پرهيز کرده باشد اينان رفقاي من و گرامي ترين افراد امت من ميباشند و هم در آن کتاب از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: مهدي از فرزندان من است. نامش نام من و کنيه اش کنيه من ميباشد. در صورت و سيرت شبيه ترين افراد بمن است. غيبتي دارد که موجب تحير گردد تا جائيکه مردم از اديان خود منحرف شوند. سپس مانند ستاره تاباني بدرخشد و زمين را پر از عدل و داد کند چونانکه از ظلم و ستر پر باشد. و نيز در کتاب مزبور از امام پنجم روايت کرده که پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود مهدي



[ صفحه 284]



از فرزندان من است، غيبت و حيرتي دارد که فرقه ها در آن گمراه شوند. آنچه انبيا ذخيره کرده اند با خود بياورد و زمين را از عدل و داد پر کند، چونانکه از ظلم و جور پر شده باشد. و نيز در آن کتاب از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت نموده که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: علي بن ابيطالب پيشواي امت من است و بعد از من جانشين من خواهد بود. قائم منتظر که زمين را از عدل و داد پر گرداند چونانکه از ظلم و جور پر شده، از فرزندان اوست. بخدائي که مرا براستي به پيغمبري برانگيخته، کسانيکه در زمان غيبت وي در عقيده بوجود و ظهور او ثابت قدم بمانند، از کبريت احمر کمياب تر ميباشند جابر بن عبد الله انصاري برخاست و عرضکرد: يا رسول الله قائم که فرزند شماست غائب ميشود؟ فرمود: آري و الله و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الکافرين [12] خداوند بدانوسيله اهل ايمان را امتحان نموده خالص ميگرداند و کافران را آزمايش کرده از ميان ميبرد. اي جابر اين از کارهاي عجيب خداوند و سري از اسرار الهي است که بر بندگانش پوشيده است، پس از شک در کار خدا بپرهيز که کفر است. و هم صدوق عليه الرحمه در آن کتاب از امام جعفر صادق عليه السلام نقل ميکند و آن حضرت از جدش پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت نموده که فرمود: قائم از فرزندان من است. نامش نام من و کنيه اش کنيه من و شمائلش شمائل من و آدابش آداب من ميباشد. مردم را بدين و شريعت من وادارد و آنها را بسوني قرآن مجيد دعوت کند هر کس از وي پيروي نمايد از من پيروي نموده و آنکس که از فرمان او سرباز زند از فرمان من سرپيچي نموده هر کس در زمان غيبتش منکر وي شود انکار وجود او نموده و هر کس او را تکذيب کند، تکذيب من کرده و آنکس که تصديق وي کند



[ صفحه 285]



مرا تصديق کرده و بخدا شکوه ميبرم از کسيکه آنچه من درباره او گفته ام تکذيب کند يا منکر شود و يا امت مرا از راه او برگرداند و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون. و نيز در کمال الدين از آن حضرت از جدش رسولخدا صلي الله عليه و آله روايت نموده که فرمود: هر کس وجود فرزندم قائم را انکار کند، منکر من شده. هم در آن کتاب از آن حضرت از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت کرده که فرمود: هر کس قائم ما را در زمان غيبتش انکار کند، چون مردم جاهليت از دنيا ميرود. شيخ طوسي طاب ثراه در کتاب غيبت از جابر بن عبد الله انصاري روايت ميکند که پيغمبر فرمود: مهدي در آخر الزمان قيام ميکند. هم در آن کتاب از ابو سعيد خدري از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده که فرمود: شما را مژده ميدهم به مهدي که هنگام اختلاف مردم و تزلزل زمانه برانگيخته شود و زمين را از عدل و داد پر کند چونانکه از ظلم و ستم پر شده باشد و ساکنان آسمان زمين از وي خشنود باشند. نيز شيخ در کتاب غيبت از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت کرده که سه بار فرمود: شما را بقيام مهدي مژده ميدهم، هنگاميکه مردم بجان هم افتند و زلزله سختي پديد آيد او ظهور خواهد کرد. زمين را از عدل و داد پر کند چونانکه از ظلم و جور پر شده باشد. دلهاي بندگان خدا را از عبادت لبريز نمايد و سايه عدلش همه آنها را فرا گيرد. و نيز در آن کتاب از ابوسعيد خدري روايت کرده که گفت: شنيدم پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله در منبر ميفرمود: مهدي از عترت و اهلبيت من است و در آخر الزمان قيام نمايد. آسمان براي او باران ببارد و زمين بذرهاي خود را بيرون دهد. او هم زمين را پر از عدل و داد کند چونانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. نيز در کتاب غيبت شيخ است که ابوهريره [13] از رسولخدا (ص) روايت



[ صفحه 286]



نموده که فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک روز نماند، خداوند آنروز را چندان طولاني گرداند تا مردي از اهلبيت مرا ظاهر گرداند که جهان را از عدل و داد پر کند چونانکه از ظلم و ستم پر شده باشد. هم در آن کتاب از عبد الله بن مسعود روايت ميکند که پيغمبر (ص) فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک روز نماند، خداوند آنروز را چندان دراز گرداند تا مردي از اهلبيت مرا برانگيزد که نام به نام من و نام پدرش با نام پدر من مطابق



[ صفحه 287]



باشد. و زمين را از عدل پر کند چونانکه از ظلم پر شده باشد. همچنين در کتاب مزبور از عبد الله بن مسعود از پيغمبر اکرم (ص) روايت نموده که فرمود: دنيا بپايان نميرسد تا آنکه در ميان امت من شخصي بپادشاهي رسد که از اهل بيت من و نامش مهدي باشد. هم در آن کتاب از عبد الله بن عمرو بن عاص روايت کرده که پيغمبر اکرم (ص) ضمن روايتي طولاني فرمود... در اين هنگام مهدي قيام ميکند و او مردي از اولاد اين است، و با دست مبارک اشاره به علي بن ابيطالب فرمود. خداوند بوسيله او دروغ را از لوح دل مردم بزدايد و سختي روزگار را از آنان برطرف گرداند و طوق بندگي را از گردنهاي شما بيرون آورد. آنگاه فرمود: من پيشواي نخستين اين امت هستم و مهدي اوسط و عيسي آخرين ماست و در اثناي اين مدت مردم دچار بلاها گردند. هم در غيبت شيخ (ره) است که ام السلمه همسر گرامي پيغمبر گفت: از آن حضرت شنيدم ميفرمود: مهدي از عترت و اولاد فاطمه است در کتاب مزبور اينحديث را از راويان ديگر هم نقل کرده است. در آن کتاب از ابن عباس روايت مي کند که ضمن حديث طولاني بوهب بن منبه گفت:... اي وهب آنگاه مهدي ظهور ميکند، وهب گفت: او از فرزندان تو است؟ گفت: نه بخدا او از اولاد من نيست بلکه از فرزندان علي است خوش بحال کساني که در زمان او باشند. خداوند امت پيغمبر را بوسيله او از ناملايمات روزگار آسوده گرداند و او زمين را از عدل و داد پر کند... و نيز شيخ طوسي در غيبت روايت مفصلي از ابو سعيد خدري آورده است که مختصر آنرا ما نقل ميکنيم و آن اينکه پيغمبر بفاطمه (ع) فرمود: دخترم پروردگار جهان هفت فضيلت بما داده است که پيش از ما بهيچکس نداده است: اول اينکه پيغمبر اسلام بهترين اوصياء است و او شوهر تو است. سوم: شهيد ما بهترين شهيدان است و او عم پدرت حمزه است.



[ صفحه 288]



چهارم: پسر عمويت جعفر طيار است که خداوند در بهشت دو بال سرخ فام بوي عطا فرمايد تا در بهشت پرواز کند. پنجم: فو سبط اين امت از ماست که حسن و حسين دو فرزند تو ميباشند. و بخدائي که جز او خدائي نيست مهدي اين امت که عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميگذارد نيز از ماست. سپس دست روي شانه حسين عليه السلام گذاشت و سه بار فرمود: مهدي از نسل اين بوجود ميايد در غيبت نعماني از امام جعفر صادق عليه السلام از رسول اکرم صلي الله عليه و آله نقل ميکند که فرمود: اهلبيت من مانند ستارگان آسمان ميباشند که چون ستاره اي غروب کند ستاره ديگري طلوع نمايد تا آنکه چون يکي از آن ستارگان طلوع کند و مورد کينه دشمن قرار گيرد که با نگاه چشم و اشاره دست او را بهم نشان داده و مورد تعيب قرار دهند، از نظرها پنهان شود و شما مدت زماني در پريشاني بسر بريد، و اولاد عبد المطلب بني عباس بسلطنت رسند. طوري هرج و مرج پديد آيد، که دوست از دشمن شناخته نشود. آنگاه آن ستاره تابان آشکار گردد و شما خداوند را سپاس گذارده او را پذيره شويد. نيز در غيبت نعماني از حضرت صادق روايت نموده که فرمود وقتي پيغمبر (ص) در بقيع تشريف داشتند و اميرالمومنين (ع) بخدمت وي رسيد و سلام کرد، پيغمبر فرمود: بنشين سپس او را در سمت راست خود نشانيد. آنگاه جعفر بن ابيطالب آمد و سراغ پيغمبر را گرفت. گفتند در بقيع تشرف دارد او هم آمد و به پيغمبر سلام کرد و حضرت او را در جانب چپ خود جاي داد از آنپس عباس عموي پيغمبر سراغ پيغمبر گرفت و در بقيع خدمت حضرت رسيد و سلام کرد و حضرت هم او را در پيش روي خود نشانيدند. سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: يا علي تو را مژده ندهم؟ خبري بتو ندهم؟ عرضکرد: بفرما يا رسول الله فرمود: همين حالا جبرئيل نزد من بود و بمن اطلاع داد آن قائم ما که در آخر الزمان قيام ميکند و زمين را پر از عدل ميگرداند چنانکه پر از ظلم و ستم باشد، از نسل تو فرزندت حسين است. علي عليه السلام عرضکرد: يا رسول الله هر خبر خوشي که بما ميرسد فقط بوسيله



[ صفحه 289]



حضرتت ميرسد. آنگاه پيغمبر متوجه جعفر بن ابيطالب شده فرمود: مژده اي بتو ندهم؟ عرضکرد: بفرما فرمود: جبرئيل اندکي پيش نزد من بود و بمن اطلاع داد آنکس که پرچم فتح بدست قائم ميدهد از نسل تو است. آيا او را ميشناسي؟ گفت: نه. فرمود: روي او مانند اشرفي سرخ، دندانهايش شمرده و شمشيرش آتشبار است با ذلت بکوه رود و با عزت از آنجا بيرون آيد و در کنف حمايت جبرئيل و ميکائيل باشد. بعد از آن نظري بعمويش عباس افکند و فرمود: اي عم آيا آنچه جبرئيل بمن خبر داده بتو اطلاع ندهم؟ عرضکرد: يا رسول الله بفرمائيد. فرمود: جبرئيل بمن گفت: واي از آنچه اولاد تو از فرزندان عباس مي بينند عباس گفت يا رسول الله بهتر نيست که براي جلوگيري اين امر ديگر با زنان هم بستر نشوم؟ فرمود: آنچه بايد بشود شده است. و نيز در آن کتاب است که سالم اشل گفت: از امام محمد باقر عليه السلام شنيدم مي فرمود: موسي بن عمران عليه السلام در سفر اول تورات بانچه خداوند راجع بقائم آل محمد فرموده بود، نگاه ميکرد. آنگاه عرضکرد: پروردگارا مرا قائم آل محمد گردان. ندا رسيد او از نسل احمد است، سپس حضرت موسي نظري بسفر دوم و سوم انداخت و آنچه در سفر اول بود ديد و همان جواب را شنيد. کليني (ره) در کافي از معاويه بن عمار از امام ششم عليه السلام روايت نموده که فرمود: روزي پيغمبر را شاد و خندان ديدند، پرسيدند يا رسول الله خداوند شما را شادمان کند علت مسرت شما چيست؟ فرمود: شب و روزي نيست جز اينکه خدايم ارمغاني ميفرستد، همين امروز خداوند ارمغاني برايم فرستاده که هيچ تحفه و ارمغاني مانند آن بمن عطا نفرموده بود. جبرئيل نزد من آمد و از جانب پروردگار سلام رساند و گفت: اي محمد خداوند عز و جل از ميان بني هاشم هفت تن را برگزيده که در گذشته و آينده نيافريده و نخواهد آفريد. يا رسول الله نخست تو هستي که سرور انبيا ميباشي. دوم علي بن



[ صفحه 290]



ابيطالب جانشين تو است که سرور اوصياء است سوم و چهارم حسن و حسين دو سبط تو است که سرور اسباط هستند. پنجم عمويت حمزه سيد الشهداء است. ششم جعفر پسر عمت ميباشد که در بهشت با دو بال هر جا خواهد با فرشتگان پرواز ميکند، هفتم قائم شماست که چون عيسي بن مريم بزمين فرود آيد پشت سر او نماز گذارد و او از نسل علي و فاطمه و از اولاد حسين است.


پاورقي

[1] سوره شوري آيه 16.

[2] سوره ق آيه 42.

[3] اين آيه شريفه نيز مورد دستبرد فرقه بهائي واقع شده، زيرنويس ما را ذيل همين آيه در باب رجعت بخوانيد.

[4] سوره بروج.

[5] حديث کعب الأحبار از درجه اعتبار ساقط است.

[6] خواه از نظر دين و ايمان ضعيف شوند و يا از نظر ظاهر ناتوان گردند. باين معني که مردم در زير بار ظلم و اجحاف فرسوده و ضعيف شوند. ممکن است هر دو منظور باشد.

[7] مقصود امام حسن مجتبي (ع) است، و مي دانيم که نام پدر امام زمان امام حسن عسکري (ع) بوده است.

[8] عبد اله عباس دانشمند بزرگ اصحاب پيغمبر و شاگرد نامي امير مؤمنان و پسر عموي آن حضرت بود.

[9] منظور از يازده مهدي در اين جا يازده امام است که از علي و زهرا عليهما السلام بوجود مي آيند. مهدي يعني شخصي که از طرف خداوند براي امر بزرگي هدايت شده و از اين رو بهر امامي مي توان مهدي گفت، ولي مهدي لقب خاص امام زمان است.

[10] ابن اثير کنيه ي سه برادر از دانشمندان اهل تسنن است. نخست مجد الدين ابو السعادات مبارک بن محمد بن محمد بن عبد الکريم شبباني جزري اربلي 554-606 مؤلف کتابهاي الانصاف در جمع بين کشف کشاف در تفسير قرآن که از تفسير ثعلبي و زمخشري گرفته.

و جامع الاصول في احاديث الرسول که اخبار صحاح ششگانه اهل سنت را در آن جمع نموده، و نهايه که معروف به نهايه ي ابن اثير است.

برادر دوم: عز الدين ابوالحسن علي بن محمد متوفي بسال 630 در تاريخ و حديث و رجال مهارتي بسزا داشته کتاب مشهور کامل التواريخ معروف بتاريخ ابن اثير در نه جلد که از ابتداي خلقت شروع و بآخر سال 628 پايان مي پذيرد، و کتاب اسد الغابة في معرفة الصحابه در رجال شاهکار اوست.

برادر سوم: ضياء الدين ابوالفتح نصر الله بن محمد متوفي بسال 637 مردي منشي و نويسنده و اديب بوده. کتاب المثل السائر في ادب الکاتب و الشاعر تأليف اوست.

[11] مسعودي - ابوالحسن علي بن حسين بن علي مسعودي هذلي از مورخين و جغرافي دانان نامي اسلام و مؤلف تاريخ معروف مروج الذهب است. دانشمندان شيعه و سني درباره ي عقيده ي مذهبي وي اختلاف نظر داردند. علامه ي حلي (ره) در کتاب اثبات الوصيه که در اثبات خلافت و وصايت اميرالمؤمنين عليه السلام نوشته است. نجاشي نيز در رجال او را از راويان شيعه دانسته و مي گويد: کتاب الوصيه از اوست.

ولي جمعي ديگر در صحت انتساب اثبات الوصيه بمسعودي مزبور ترديد داردند و مي گويند از مروج الذهب هم دليلي که تلق بقبول باشد بر تشيع وي ديده نمي شود. اما خواه اثبات الوصيه از او باشد يا نه، آنچه مسلم است، مسعودي مؤلف مروج الذهب مورد اعتماد کامل دانشمندان شيعه است و کتاب مروج الذهب او از مدارک مهم تاريخي است.

مسعودي در بغداد رشد کرد سپس به جهانگردي پرداخت و فارس و کرمان را در سنه ي 309 هجري سياحت نمود. آنگاه هند رفت و ايالت ملتان و سر نديب سيلان را از نظر گذرانيد، سپس بکشتي نشست و بشهرهاي چين و درياي هند رهسپار گرديد.

در سال 314 نيز سفر دوم خود را بسمت ماوراء آذربايجان و گرگان شروع نمود و از شام و فلسطين سر در آورد. وي گاهي در مصر و زماني در شام سکونت داشت.

[12] آل عمران 140.

[13] ابو هريره در نزد اهل تسنن مانند ابوذر در نزد شيعه است. با اين فرق که شيعه و سني ابوذر را براستي گفتار و درستي کردار و سابقه ي اسلام قبول دارند، ولي ابو هريره نه تنها شيعه را بوي جزئي اعتمادي نيست بلکه ميان اهل تسنن هم مخالف دارد!

ابن ابي الحديد در جلد چهارم شرح نهج البلاغه از استادش ابو جعفر اسکافي نقل مي کند که: معاويه گروهي از صحابه و جمعي از تابعين را استخدام کرد: تا رواياتي در نکوهش امير المؤمنين (ع) جعل کنند و مردم را به دشمني او وا دارند و از وي تبري جويند. ابوهريره و عمروعاص و مغيرة بن شعبه از جمله اين عده بودند.

ابو هريره در سال هفتم هجري اسلام آورد. بنابراين فقط سه سال پيغمبر را درک کرده.

علامه ي فقيد مرحوم سيد شرف الدين عاملي در کتاب ابو هريره مي نويسد: رواياتي که ابو هريره از پيغمبر (ص) نقل کرده، بيش از مجموع رواياتي است که خلفاي چهار گانه و نه زن پيغمبر و تمام مردان و زنان بني هاشم، از آن حضرت روايت کرده اند. چگونه ممکن است بصحت اين همه روايات اعتماد کرد؛‌با اين که اسلام آوردن ابوهريره از ساير صحابه ديرتر و تشرفش بخدمت پيغمبر کمتر بوده است؟!

با اين وصف رواياتي که در فضائل امير المؤمنين و ائمه ي طاهرين از ابو هريره رسيده خود دليل بر حقانيت آن ذوات مقدسه و نشانه وعده ايست که خداوند بآنها داده است. اين افراد را قبيل ما در ميان علما و راويان متعصب اهل تسنن ديده و مي بينيم که با همه دشمني نسبت بخاندان پيغمبر، کتابهاي آنها پر از ذکر فضائل و مناقب آنهاست. فاعتبروا يا اولي الالباب!.