گفتار سيد بن طاووس
سيد بن طاووس در کتاب سعد السعود بعد از نقل کلام شيخ طوسي از تفسير تبيان در ذيل آيه ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون [1] در جواز اعتقاد برجعت بدليل اين آيه شريفه ميگويد: شيعه و سني مردگان را همان رجعت است در کتب خود نقل کرده اند. از جمله حميدي دانشمند معروف اهل تسنن در کتاب جمع بين صحيحين از ابو سعيد خدري روايت کرده که پيغمبر فرمود: روش و شيوه امتهاي پيش وجب بوجب و ذرع بذرع بعينه درباره شما نيز جاري خواهد شد، تا آنجا که اگر آنها بسوراخ سوسماري رفته باشند، شما نيز خواهد رفت عرضکرديم: يا رسول الله آيا شيوه يهود و نصارا در بين ما جريان مييابد؟ فرمود: پس شيوه کي؟ و از جمله زمخشري در تفسير کشاف از حذيفه روايت نموده که پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: شما امت اسلام بعد از من شبيه ترين امتها به بني اسرائيل هستيد و طابق النعل بالنعل از راهي که آنها رفتند خواهيد رفت. تا جائيکه من نميدانيم گوساله پرست هم خواهيد شد؟. سپس سيد بن طاووس ميگويد: وقتي اين پاره اي از روايات آنها در مطابقت شيوه امت اسلام با امتهاي گذشته و بني اسرائيل و يهود باشد و قرآن مجيد و اخبار متواتر هم گواه بر اينست که مردمي از امتهاي گذشته و يهود وقتي بموسي بن عمران گفتند: ما بتو ايمان نمياوريم مگر اينکه خدا را بطور آشکار بما بنماياني، خدا هم
[ صفحه 1234]
آنها را ميرانيد و سپس زنده گردانيد، بهمين دليلها که آنها معتقد هستند ميگوئيم: در امت اسلام نيز اين وضع جريان دارد و خداوند کساني را بعد از مرگشان دوباره زنده ميگرداند و اين همان رجعت بعقيده شيعه است عجب اينست که من در روايات اهل تسنن ديده ام که آنها بيش از شيعه در اين خصوص روايت نقل کرده اند. از جمله در روايات آنها اشاره باين هست که مولي امير المومنين بعد از ضربت زدن ابن ملجم و بعد از رحلتش مانند ذو القرنين دوباره بدنيا بر ميگردد. چنانکه زمخشري در کشاف در داستان ذو القرنين ميگويد: و از علي عليه السلام روايت شده که فرمود: خداوند ابرها را تحت فرمان ذو القرنين گذارده بود و پرده ها براي او کشيده و نور برايش پخش شد. از آن حضرت علت اين را پرسيدند. فرمود: او دوستدار خدا بود. خدا هم او را دوست ميداشت. عبد الله بن کوا از آن حضرت پرسيد: آيا ذو القرنين پادشاه بود يا پيغمبر؟ فرمود: نه پادشاه بود و نه پيغمبر ولي او بنده نيکوکاري بود که يک شاخش در راه بندگي خدا ضربت ديد و با همان ضربت مرد، سپس خدا او را زنده گردانيد آنگاه شاخ چپش ضربت ديد و دوباره مرد، مجددا خداوند او را زنده گردانيد و بهمين جهت ذو القرنين [2] خوانده شد و در ميان شما مردم هم کسي مانند ذو القرنين هست
[ صفحه 1235]
همچنين من در کتابهاي آنها اهل تسنن ديده ام که جماعتي از مردم عادي را نام برده اند که آنها بعد از مرگ، و پيش از دفن و بعد از دفن بدنيا برگشتند و حرف زدند و چيزها نقل کردند و سپس مردند وقتي مخالفين ما از اهل سنت و غيرهم اينگونه موضوعات را نقل کرده در کتابهاي خود نوشته اند، چرا حاضر نيستند قبول کنند که علماي اهل بيت دوباره بدنيا بر گردند و براي چه از روايات ائمه اطهار در خصوص رجعت اظهار تنفر ميکنند؟ رجعتي که علماي ما و اهلبيت پيغمبر و شيعيان آنها معتقدند از جمله علائم و معجزات پيغمبر اسلام است، چرا مقام آن حضرت در نزد اهل تسنن با انکار رجعت بايد از موسي و عيسي و دانيال پيغمبر کمتر باشد؟ زيرا ميدانيم که خداوند متعال بدست آنها مردگان بسياري را زنده گردانيد و تمام علماي اهل تسنن هم باتفاق آن را قبول دارند.
پاورقي
[1] سوره بقره آيه 56.
[2] ذوالقرنين - يعني صاحب دو قرن. قرن در عربي دو معني دارد: يکي بمعني مدتي از زمان است که برخي شصت و برخي صد سال مي دانند و ديگر بمعني شاخ است و بنابراين آيا باينجهت که وي دو قرن در دنيا زيسته او را ذوالقرنين مي گويند يا اينکه بالاي سرش دو برآمدگي داشته که مردم آنرا شاخ دانسته و بدان جهت او را ذوالقرنين گفته اند؟ هر کدام از اين دو معني در اخبار ما شواهدي دارد.
براي اطلاع بيشتر رجوع کنيد بکتاب قصص قرآن بلاغي بخش فرهنگ آن و اعلام قرآن دکتر خزائلي تحت عنوان ذوالقرنين.