داستان سيد اسماعيل حميري
شيخ مفيد در کتاب الفصول در جواب مسائلي که از عکبرا از وي پرسيده بودند از حرث بن عبد الله روايت کرده که گفت: من در مجلس منصور دوانقي خليفه عباسي در وقتي که در سر پل بزرگ بغداد بود نشسته بودم - سوار قاضي هم نزد وي بود و سيد اسمعيل حميري [1] اشعاري که در مدح بني عباس و دولت آنها سروده بود،
[ صفحه 1230]
ميخواند و منصور از استماع آن مسرور ميگشت. چون قصيده بانتها رسيد، سوار قاضي رو کرد بمنصور و گفت: اين شخص سيد اسماعيل حميري با زبان شما را مدح ميگويد ولي دلش با آن موافقت ندارد بخدا کسانيکه اين مرد آنها را دوست ميدارد، شما بني عباس نيستيد و او دشمني شما را در دل پنهان ساخته است. سيد اسماعيل گفت: بخدا قسم قاضي دروغ ميگويد، من براستي در اين قصيده تو را مدح گفتم. او اين را از روي حسد بمن ميگويد. چه ميبيند من نزد شما آمد و رفت دارم و شما بمن نظر داريد. دوستي من نسبت بشما اهلبيت واقعي است و من آنرا از پدر و مادرم بارث برده ام، ولي اين مرد سوار قاضي و خاندانش در زمان جاهليت و اسلام از دشمنان شما اهلبيت بوده اند از اين گذشته خداوند درباره خاندان او اين آيه را نازل فرمود: ان الذين ينادونک من وراء الحجرات اکثرهم لا يعقلون يعني اي پيغمبر کسانيکه از پشت حجره ها تو را صدا ميزنند، بسياري از آنها نادانند. منصور گفت: راستي گفتي. مجددا قاضي گفت: يا اميرالمومنين وي عقيده به رجعت دارد و بشيخين ناسزا ميگويد. سيد اسماعيل گفت: اما اينکه گفت من عقيده برجعت دارم، من عقيده برجعت را باتکاء اين آيه قرآن دارم و يوم نحشر من کل امه فوجا ممن يکذب باياتنا فهم يوزعون و در جاي ديگر از قرآن ميفرمايد: و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا پس ميدانيم که ما دوبار برانگيخته ميشويم که يکدفعه بطور عموم و در ديگري افراد خاصي را بدنيا بر مي گرداند.
[ صفحه 1231]
چنانکه خدا فرموده: ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الي خروج من سبيل و هم خداوند درباره عزير پيغمبر فرموده: فاماته الله ماه عام و هم فرمود: الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم اين منطق قرآن درباره رجعت است [2] پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله هم فرمود: طايفه متکبران روز قيامت بصورت مورچه هاي ريز برانگيخته ميشوند. و هم فرمود: چيزي در بني اسرائيل پديد نيامد جز اينکه در امت من نيز ميباشد و در امت من هم مثل آن خواهد بود، حتي فرو رفتن در زمين و مسخ شدن آدمي و سنگسار نمودن او. و حذيفه گفت بخدا قسم دور نيست که خداوند اين امت را بصورت بوذينه يا خوک هائي محشور گرداند. بنابراين رجعتي را که من معتقدم مسئله ايست که قرآن بان ناطق و سنت پيغمبر بر آن شاهد است و من عقيده دارم که خداوند عز و جل اين مرد يعني سوار قاضي را بصورت سگ يا بوزينه يا خوک و مورچه ريز بدنيا بر مي گرداند چه بخدا قسم در حقيقت وي ستمگري متکبر و کافر است. راوي گفت در اين حالت منصور خنديد و سيد بالبداهه اين اشعار را سرود:
حاشيت سوارا ابا شمله
عند الامام الحاکم العادل...
پاورقي
[1] سيد اسماعيل حميري مشهورترين شاعر عرب زبان شيعه است و بيش از تمام شعراي مديجه سراي اهل بيت، در منقبت و فضيلت و تقدم آنها بر ديگران، شعر سروده است.
مخصوصا قصائدي که وي در مدح حضرت شاه ولايت علي (ع) سروده شاهکار ادبيات عرب است و خود نمونه کامل نبوغ و مهارت و شهامت آن مرد نامي مي باشد. گويند بوي گفتند چرا شعري نمي گوئي که داراي غرابت و مطالب دقيق باشد؟ گفت: من شعري مي گويم که بزرگ و کوچک آنرا بفهمند و محتاج به تفسير نباشد!
قاضي نور الله شوشتري در مجالس المومنين نوشته است: سيد اسماعيل در سال 179 هجري در بغداد بجوار رحمت حق شتافت. بزرگان و اشراف شيعه که در کوفه مي زيستند، هفتاد کفن براي او فرستادند. ولي هارون الرشيد از مال خودش او را کفن نمود و کفنهاي اهل کوفه را پس فرستاد!.
[2] اين آيات سابقا نيز در همين باب ذکر شد.