بازگشت

هر امامي کتابي مخصوص به خود دارد


ابن قولويه قمي در کامل الزياره بسند خود از ابوعبيد بزاز و او از حريز روايت مي کند که گفت: بحضرت صادق عرضکردم: قربانت گردم چقدر عمر شما اهلبيت کم شده است، با اينکه اين مردم محتاج بشما ائمه هستند مرگ بعضي زود فرا ميرسد؟ حضرت فرمود: ما ائمه هر کدام صحيفه اي کتابي داريم که آنچه در مدت عمر خود محتاج بان هستيم، در آن نوشته است، وقتي آنچه در آن است تمام شد، امام صاحب آن کتاب ميداند که مرگش رسيده است. در آن هنگام پيغمبر صلي الله عليه و آله بنزد وي ميايد و باو اطلاع ميدهد که خواهد مرد و خبر ميدهد که چه مقامي در نزد خداوند دارد، امام حسين عليه السلام هم صحيفه اي [1] .



[ صفحه 1223]



را که بوي داده شده بود خواند و آنچه بنا بود در سرنوشت او روي دهد دانست و بعضي چيزهائي که منقضي نميشد از آن باقي ماند، سپس آن حضرت بکربلا رفت، چيزهائي که باقي ماند اين بود که فرشتگان از خداوند خواستند که بانها اجازه دهد بياري آن حضرت بروند، خداوند هم بانها اجازه داد. فرشتگان تا خود را آماده کردند، و از آسمان بزير آمدند وقت گذشته بود و آن حضرت شربت شهادت نوشيده بود از اينرو فرشتگان گفتند: پروردگارا بما اجازه داري که فرود آئيم و حسين عليه السلام را ياري کنيم، ولي موقعيکه ما رسيديم روح مقدس وي بعالم بالا پرواز کرده بود. خداوند وحي بانها فرستاد که در اطراف بارگاه او باشيد تا وقتيکه به بينيد او از قبر بيرون آمده و او را ياري نمائيد و از حالا پيوسته برويد و بر آنچه در راه ياري نمودن او از دست داده ايد گريه کنيد، و شما را بياري او و گريستن بر وي امتياز دادم، پس فرشتگان براي تقرب بذات الهي و تاسف از ياري وي که از آنها فوت شده بود. گريستند، و چون آن حضرت رجعت کند، آنها از ياوران او خواهند بود. کراجکي در کنز الفوائد از سليمان بن خالد روايت ميکند که امام صادق عليه السلام در تاويل اين آيه شريفه: يوم ترجف الراجفه تتبعها الرادفه يعني: بياد بياور روزي را که کسي با حرکت سريع و اضطراب از جا بر ميخيزد و ديگري نيز از پي او ميايد. فرمود: راجفه شخصي که با حرکت سريع و اضطراب بر مي خيزد، حسين بن علي و ديگري که از پي او ميايد علي بن ابيطالب عليهما السلام است نخستين کسيکه در رجعت از قبر بيرون ميايد و خاک از سر و روي خود ميتکاند حسين بن علي است که با هفتاد و پنجهزار نفر برانگيخته ميشوند. چنانکه خداوند ميفرمايد: انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا في الحيوه الدنيا و يوم يقوم الاشهاد يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم و لهم اللعنه و لهم سوء الدار يعني: ما پيغمبران خود



[ صفحه 1224]



و مردم با ايمان را در زندگي دنيا و در روزي که شهيدان بر مي خيزند ياري ميکنيم روزي که عذر ستمگران سودي بحال آنها ندارد، لعنت خدا و عاقبت بد براي آنهاست. [2] و نيز در کتاب منتخب البصائر از عبد الله بن نجيح يمني روايت مي کند که گفت: از حصرت صادق عليه اسلام پرسيدم معني آيه لتسئلن يومئذ عن النعيم در آنروز از شما از نعمت سوال مي شود چيست؟ فرمود: مقصود نعمتي است که خداوند بمحمد و آل محمد روزي فرموده، و اينکه ميفرمايد: لو تعلمون علم اليقين [3] اگر با علم اليقين بدانيد، يعني: با چشم به بينيد و اينکه ميفرمايد: کلا سوف تعلمون نه بزودي خواهيد دانست. يعني: يکبار در رجعت و بار ديگر در قيامت که درباره دشمني با پيغمبر و اهلبيت او از شما بازخواست مي کنند. نجاشي در کتاب رجال خود مينويسد: مومن طاق [4] را با ابوحنيفه حکايات



[ صفحه 1225]



بسيار است از جمله اينکه روزي ابوحنفيه از وي پرسيد: اي ابوجعفر آيا عقيده برجعت داري؟ گفت: آري ابوحنيفه از روي تمسخر گفت: پس از اين کيسه خود پانصد درهم بمن قرض بده تا وقتي من و تو در رجعت دوباره بدنيا برگشتيم آنرا بتو بپردازم مومن طاق في الفور در جواب گفت: يک ضامن بياور که ضمانت کند تو بصورت آدم بدنيا برگردي تا اين مبلغ را بتو بدهم چه ميترسم که تو بشکل بوزينه برگردي و من نتوانم طلب خود را وصول کنم اين داستان در کتاب احتجاج طبرسي هم آمده است. و در کتاب علل الشرايع [5] تاليف محمد بن علي بن ابراهيم بن هاشم که نسخه قديمي آن نزد ما موجود است مينويسد: خداوند در قرآن به پيغمبرش خبر داد که اهلبيتش بعد از وي مبتلاي بکشته شدن و غصب حقشان و گرفتاريها ميشوند و آنگاه آنها را بدنيا بر ميگرداند و آنها دشمنان خود را بقتل ميرسانند و خداوند زمين را در اختيار آنها قرار ميدهد و آن اين آيه شريفه است و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون [6] و اين آيه است: وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات، [7] ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از حضرت رضا عليه السلام روايت کرده که در



[ صفحه 1226]



تفسير آيه و اخرجناهم دابه من الارض تکلمهم يعني جنبده زمين را براي آنها بيرون مياوريم تا با آنها سخن بگويد فرمود: دابه الارض علي عليه السلام است. و هم در کتاب مزبور از ابو عبد الله جدلي نقل کرده که گفت اميرالمومنين عليه السلام فرمود: دابه الارض من هستم. و نيز در تفسير علي بن ابراهيم از عبد الله بن عباس روايت نموده که پيغمبر در تفسير آيه و النهار اذا جليها فرمود: مقصود از روز روشن در اين آيه امامان ما اهلبيت است که در آخر الزمان بسلطنت ميرسند و زمين را پر از عدل و داد ميکنند. شيخ صدوق در کتاب صفات الشيعه از احمد بن ابي عبد الله برقي و او بسند خود از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: هر کس اقرار بهفت چيز کند مومن است. سپس حضرت يکي از آن هفت چيز را ايمان برجعت شمرد [8] .


پاورقي

[1] درباره ي قرآني که امام زمان با خود مي آورد، يا صحيفه اي که نزد اوست و اصولا کتابي که آن حضرت مطابق آن عمل مي کند و بر عرب شديد و دشوار است رجوع کنيد بگفتار ما در همين زمينه در مقدمه کتاب.

[2] سوره مومن -54.

[3] سوره تکاثر 5.

[4] ابو جعفر محمد بن علي بن نعمان معروف به مومن طاق و ابو جعفر احول از اصحاب معروف حضرت صادق (ع) است ابو جعفر مردي سخنور و حاضر جواب و شيرين زبان و از متکلمين شيعه بشمار مي آيد؛ و بواسطه جهات مذکور در نظر اهل تسنن بزرگ مي نمود و دانشمندان آنها از وي حساب مي بردند.

علت اين که او را مومن طاق مي گفتند اين بود که وي در کوفه دکاني در محل معروف به طاق المحامل داشت. در آن زمان سکه هاي تقلبي شيوع يافت که تشخيص آن از پول اصلي براي مردم مشکل بود. تنها مومن طاق بود که بخوبي سکه هاي تقلبي را تشخيص مي داد و از سکه هاي اصلي جدا مي ساخت و از اين جهت اهل تسنن او را شيطان طاق مي گفتند!

ابو جعفر مومن طاق با ابوحنيفه که بزرگترين دانشمند اهل تسنن و فقيه نامي آنها بود داستانهاي شيرين و حکايات لطيفي دارد که همه حاکي از ظرافت طبع و سرعت انتقال و لطف بيان اوست و از جمله گفتگوئي است که در متن ذکر شد.

و در روايت است که چون حضرت صادق (ع) رحلت فرمود ابو حنيفه بوي گفت اي ابو جعفر امام تو فوت شد!‌مومن طاق در جواب گفت: آري و لکن امامت من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم آري امام من وفات يافت ولي امام تو شيطان زنده است تا روزي که خداوند براي وي معين کرده است!

شيخ بهائي در کشکول نوشته که مهدي خليفه عباسي از سخن مومن طاق خنديد و امر کرد؛ ده هزار درهم بوي بدهند!.

[5] با علل الشرايع شيخ صدوق اشتباه نشود.

[6] ترجمه آن قبلا گذشت.

[7] نيز مکرر گذشت.

[8] بايد دانست که ما قسمتي از احاديث و آيات باب رجعت را نظر باينکه در ابواب سابق مکرر نقل شده بود؛ ترجمه نموديم، فقط بذکر آيات و رواياتي مبادرت ورزيديم که قبلا بدانگونه که در اين باب آمده نقل نشده بود،‌هر چند قسمتي هم تکرار شده و ناگزير از آن بوده ايم.