ترجمه دعاي عهد
حاصل مضمون دعا اينست: اي خداوندي که خداي نور بزرگ و تخت رفيع [1] و خداي درياي خروشان هستي، و تورات و انجيل و زبور را بر موسي و عيسي و داود از آسمان فرو فرستادي، و اي خداي سايه و شعاع آفتاب، و اي خدائي که قرآن عظيم را بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل فرمودي و اي خداي فرشتگان مقرب و پيغمبران مرسل من تو را بقدرت کامله و نورانيت آثار صنع و سلطنت قديمت ميخوانم اي
[ صفحه 1217]
خداي حي قيوم تو را بان نامت که آسمان ها و زمينها با آن روشن گشت ميخوانم. اي زنده اي که پيش از هر زنده اي بوده اي گواهي ميدهم که جز تو خدائي نيست. خداوندا من از جانب مردان و زناني که ايمان بتو آورده اند و در شرق و غرب زمين دشتها و کوه ها و خشکي ها و درياها بسر ميبرند، و از جانب من و پدر و مادرم باندازه وزن دستگاه سلطنت و ذرات آفرينش و آنچه علمت بدان احاطه دارد ميخواهم که درود و رحمت خود را بر آقا و امام ما هادي مهدي راهنمائي که او را خود راهنمائي کرده اي و کسي که دين مقدست بد و پايدار است، برساني خداوندا من بامداد امروز که در آن بسر ميبرم و هر بامدادي تا زنده ام عهد و پيمان خود را با امام خويش تجديد ميکنم، و بيعت او را بگردن ميگيرم و هيچگاه آنرا از نظر دور نميدارم و از ياد نمي برم. خداوندا مرا از ياوران و مدافعين او و آنها که سعي در انجام مقاصد او دارند و از پشتيبان هاي وي و کسانيکه در ارادت بحضرتش سبقت گرفته اند و آنان که در رکابش شهيد مي شوند، قرار بده پروردگارا اگر مرگ را که براي بندگانت يک امر حتمي قرار داده اي ميان من و آن حضرت جدائي انداخت، مرا از قبرم بيرون آور تا در حاليکه کفنم را پوشيده و شمشيرم را از غلاف درآورده و نيزه ام را بدست گرفته ام در ميان آنها که در شهر حاضرند يا آنان که کوچ مي کنند، قرار گيرم و دعوت کننده آن حضرت را اجابت کنم. خداوندا آن طلعت رعنا و آن صورت زيبا را بمن بنما و با نگاهي که بوي ميکنم ديدگانم را روشن گردان. خدايا او را زود برسان و آمدن آن حضرت را آسان کن و راه آمدنش را هموار گردان و مرا از راهي که او ميرود، راه بر حکمش را نافذ و کارش را روبراه کن.
[ صفحه 1218]
پروردگارا شهرهاي خود را بوسيله او آباد کن [2] و بندگانت را زنده گردان زيرا خود گفته اي و گفته ات راست است. ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس [3] آري فساد اخلاق مردم در دريا و خشکي آشکار گشته است. خداوندا ولي خود و فرزند دختر پيغمبرت را که همنام پيغمبرت ميباشد، ظاهر گردان تا بهر باطلي که ميرسد، آنرا بهم زده از ميان ببرد، و حق را بر جاي خود استوار و آشکار سازد. پروردگارا او را پناه بندگان ستمديده ات و ياور مردمي که جز تو ياوري ندارند قرار ده او را بفرست تا احکام تعطيل شده کتابت قرآن را تجديد و آثار دينت و سنت هاي پيغمبرت را محکم کند و او را از خطر وجود دشمنان، در پرتو لطف خود نگاهدار [4] پروردگارا پيغمبرت محمد صلي الله عليه و آله و کساني را که بواسطه پذيرش دعوت وي از پيروان گشته اند، بديدن وي شاد گردان و به بيچارگي که ما بعد از پيغمبر پيدا کرده ايم رحم کن خدايا اين غم و اندوه را که بر اثر غيبت او بما رسيده با حضور او برطرف نما و در ظهور او شتاب کن، دمشنان ما ظهور آن حضرت را بعيد ميدانند ولي ما آن را نزديک مي دانيم. يا صاحب الزمان بظهورت شتاب کن شتاب کن و نيز در کتاب مصباح الزائر مي نويسد: از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: هر کس خواست پيغمبر صلي الله عليه و آله يا يکي از ائمه صلوات الله عليهم را از دور زيارت کند بدين گونه زيارت نمايد... تا آنجا که ميگويد:
[ صفحه 1219]
اني من القائلين بفضلکم مقر برجعتکم لا انکره لله قدرته و لا ازعم الا ما شاء الله يعني: من از کساني هستم که اعتقاد بفضل شما دارم، رجعت شما را اقرار مي کنم و اين قدرت را از خداوند انکار مي نمايم و بچيزي جز آنچه خداوند ميخواهد عقيده ندارم. مولف: بيشتر اين اخبار که متعلق بزيارات و دعاهاست در کتابهائي که شهيد و شيخ مفيد و غير اينان نوشته اند و نزد ما موجود است و همچنين در کتاب عتيق ما و در کتاب زوائد الفوائد پسر رضي الدين علي بن طاووس مذکور است. کليني در کتاب کافي از حضرت صادق عليه السلام روايت ميکند که: در ضمن حديث طولاني راجع بجان دادن مومن فرمود: سپس مومن در بهشت برين خاندان پيغمبر (ص) را ملاقات ميکند. و با آنها غذا ميخورد و با آنان گفتگو ميکند تا آنگاه که قائم ما اهلبيت قيام نمايد. وقتي قائم ما قيام کرد، خداوند آنها را زنده ميکند و دسته دسته لبيک - گويان بجانب وي ميشتابند. در آن وقت اهل باطل دچار ترديد ميشوند و افرادي که حرام را حلال ميدانند از ميان ميروند، و اندکي ميمانند، آنها که در ظهورش شتاب ميکنند بهلاکت ميافتند، و آنان که عجله ندارند و تسليم خواسته و مشيت خدايند نجات مييابند، پيغمبر صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمود: تو برادر مني و وعده گاه من و تو وادي السلام است. ابن قولويه در کتاب کامل الزياره بسند خود از حضرت صادق عليه السلام روايت مي کند فرمود: چون به نزديک قبر حسين عليه السلام ياهر يک از ائمه رسيدي اين زيارت را بخوان تا اين جمله: اللهم لا تجعله آخر العهد من زياره قبر ابن بنت نبيک و ابعثه مقاما محمودا تنتصر به لدينک و تقتل به عدوک فانک وعدته و انت الرب الذي لا يخلف الميعاد. يعني: خدايا اين را آخرين زيارت من از قبر فرزند دختر پيغمبر قرار مده و او امام حسين را با مقامي پسنديده زنده گردان تا بوسيله او دينت را ياري کني و دشمنت را بکشي، زيرا تو خود اين را باو وعده داده اي، و ميدانم که تو خدائي
[ صفحه 1220]
هستي که وعده ات خلافت نمي پذيرد. همچنين اين زيارت را ميتوان در جنب قبور ساير ائمه هم بخواني. علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود اين آيات را بدينگونه تفسير مي کند: قتل الانسان ما اکفره اين انسان اميرالمومنين علي عليه السلام است و ترجمه آيه اينست اين انسان کشته گشت. مگر چه کرده بود گناهش چه بود که او را کشتند؟ سپس خداوند ميفرمايد: من اي شي ء خلقه من نطفه خلقه فقدره ثم السبيل يسره يعني: او را از چه آفريد؟ از نطفه آفريد سپس او را اندازه گيري کرد آنگاه راه را براي او باز گذاشت. ثم اماته فاقبره ثم اذا شاء انشره يعني: سپس او را ميرانيد و بخاک سپرد، و از آن پس هر گاه او را از قبر بيرون مياورد که مقصود زمان رجعت است. کلا لما يقض ما امره [5] ولي آن انسان اميرالمومنين نتوانست ماموريت خود را انجام دهد، و از اينرو بدنيا بر ميگردد تا آنچه خدا بوي دستور داده بود اجرا کند. شيخ حسن بن سليمان در کتاب منتخب البصائر از بهاء الدين سيد علي بن عبد الحميد حسيني باسناد خود از احمد بن عقبه از پدرش روايت ميکند که از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: آيا رجعت صحيح است؟ فرمود: آري. گفتند: نخستين کسيکه ميايد کيست؟ فرمود: حسين عليه السلام است که بعد از ظهور قائم عليه السلام ميايد. عرض شد آيا همه مردم را او هستند؟ فرمود، نه بلکه چنان است که خدا ميفرمايد يوم ينفخ في الصور فتاتون افواجا مردمي بعد از مردمي ميايند. و هم آن حضرت فرمود: امام حسين يا يارانش که با وي کشته شدند در حاليکه هفتاد پيغمبري که با حضرت موسي بن عمران برانگيخته شدند با اوست، بازگشت بدنيا ميکنند. قائم، انگشتر خود را بامام حسين ميدهد چون قائم رحلت کند، امام حسين عليه السلام او را غسل ميدهد و کفن ميکند و حنوط کرده در قبر ميگذارد. و هم در آن کتاب از جابر جعفي روايت نموده که گفت: شنيدم باقر عليه السلام
[ صفحه 1221]
ميفرمود: بخدا قسم مردي از ما اهلبيت بعد از مرگش سيصد و نه سال در جهان سلطنت ميکند. عرضکردم: اين چه وقت خواهد بود؟ فرمود: بعد از قائم پرسيدم: قائم در عالم خود چقدر مي ماند؟ فرمود: نوزده سال. آنگاه منتصر يعني حسين عليه السلام بدنيا برميگردد، براي طلب خون خود و يارانش، و از پس او اميرالمومنين رجعت ميکند. و هم در آن کتاب از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: چون تفسير آيه في يوم کان مقداره خمسين الف سنه را از آن حضرت پرسيدند، فرمود: اين در موقع بازگشت و رجعت پيغمبر بدنيا است که مدت سلطنتش پنجاه هزار سال خواهد بود. و اميرالمومنين نيز چهل و چهار هزار سال سلطنت ميکند. [6] مولف: کتاب الانوار المضيئه تصنيف شيخ [7] علي بن عبد الحميد نزد من
[ صفحه 1222]
است و اين اخبار در آن موجود است.
پاورقي
[1] کرسي و تخت که در اين گونه موارد نسبت بخدا مي دهيم بمعني حقيقي خود نيست. زيرا مي دانيم که خداوند جسم نيست تا محتاج بآن باشد، بلکه اينها همه کنايه از وسعت دائره ي قدرت و سلطنت قاهره الهي و ملک پهناور خداوند جلت عظمته است.
[2] از اين جمله و بعضي از روايات باب آنچه بعد از ظهور حضرت روي مي دهد، بخوبي استفاده مي شود که امام زمان (ع) تمام ويراني ها را ترميم مي کند، مردم را بکار و کوشش و فعاليت براي عمران و آبادي جهان وامي دارد و از راه کشف معادن و گنجهاي زميني و کشاورزي و داد و ستد بر مبناي صحيح؛ چنان نعمت و ارزاق و زر و سيم زياد شود،و مردم در رفاه و نعمت قرار گيرند که همه سالم؛ زنده دل،داراي مال و مکنت خواهند بود و نظير آنرا جهان بياد نداشته باشد.
[3] سوره روي آيه 40.
[4] اين فقره دعاي ندبه با صراحت ميرساند که مهدي موعود (ع) زند کننده ي اسلام و قرآن مجيد است و همانطور که در صفحات 917-919-929-940-945 و به تفصيل در مقدمه ي کتاب گفته ايم،تجديد دين اسلام و قضاء جديد و امر جديد بهمين معناست.
[5] سوره ي عبس آيات 16-23.
[6] ممکن است کنايه از سلطنت طولاني آن ذوات مقدسه باشد و يا بحساب سال معمول زمان رجعت باشد. و بفرض که بمعني حقيقي آن باشد باز از قدرت مطلق خداوند بيزوال دور نيست. ان الله علي کل شي ء قدير.
[7] کلمه شيخ در اين جا غلط است و چنانکه مکرر گذشت مقصود علامه نجرير بهاء الدين سيد علي بن عبد الکريم بن عبد الحميد حسيني نيلي از علماي نامدار قرن هشتم هجري است.
وي دانشمند اديب؛ محدث و فقيه بوده و در علم رجال و نسب و ساير فنون ديني اطلاعي بکمال داشته است. از شاگردان فخر المحققين پسر علامه حلي و شهيد اول و جدش سيد عبد الحميد و سيد عميد الدين بن عبد المطلب و برادرش؛ سيد ضياء الدين عبد الله بن ابي الفوارس حسيني و استاد ابن فهد حلي و شيخ حسن بن سليمان حلي و ابن عشره ي عاملي است.
کتاب الانوار المضيئة في الحکمة الشرعية الالهية در پنج مجلد مشتمل بر حکمت شرعي علمي و عملي و جميع مسائل دين و مذهب و ابواب فقه و اخلاق وادعيه و غيرها و کتاب السلطان المفرج عن اهل الايمان و کتاب الدرالنضيد في مغازي الامام الشهيد و کتاب سرور اهل ايمان از تاليفات اوست.
مولف در فصل اول مقدمه جلد يکم بحار الانوار اين چهار کتاب را نام مي برد و در فصل دوم مي نويسد: دو کتاب نخست يعني انوار مضيئه و السلطان المفرج مشتمل بر اخبار غريبه در رجعت واحوال قائم عليه السلام است.
بايد دانست که بهاء الدين نيلي دو کتاب بنام الانوار المضيئه داشته است: يکي بزرگ و همان است که گفتيم: پنج جلد است، و ديگر مختصر الانوار المضيئه تاليف همنام و همعصر خود سيد علي بن عبد الحميد بن سيد فخار موسوي حلي است.
کتاب انوار مضيئه دوم در احوال امام زمان ارواحنا فداه و از کتب بسيار نفيس و ذيقيمت بوده و گاهي هم غيبت خوانده مي شود مولف هم آنرا بهر دو اسم در اين کتاب نام برده است. و ديگر از کتب معروف وي کتاب رجال و کتاب الانصاف رد بر کشاف زمخشري است که هشتصد ايراد بر صاحب کشاف گرفته است!.