بازگشت

صفات بارز و علامت خجسته و نسب عالي امام زمان


شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا از امام حسن عسگري از پدرانش از حضرت موسي بن جعفر عليهم السلام روايت نموده که فرمود: لا يکون القائم الا ابن امام و وصي ابن وصي يعني: قائم بايد امام و پسر امام و وصي و پسر وصي امام باشد. در کمال الدين از عبد الله بن عطا روايت ميکند که گفت بحضرت امام محمد باقر (ع) عرضکردم: شيعيان شما در عراق بسيارند. بخدا در هيچ خانواده اي کسي چون شما نسبت. چرا قيام نميفرمائيد؟ فرمود: عبد الله بن عطا آيا حرف هاي بيهوده بگوش خود راه داده اي؟ بخدا قسم من صاحب شما نيستم. گفتم: پس صاحب ما کيست؟ فرمود: متوجه باشيد آنکس که ميلادش بر مردم پوشيده است او صاحب شماست. مولف: منظور امام اينست که: سخنان شيعيان کم مايه را شنيده و باور کرده اي که ما ياران فراوان داريم و بدل گرمي آنها بايد قيام کنيم؟ نه اين قيام از آن قائم موعود است. شيخ طوسي در کتاب غيبت از سفيان جريري نقل کرده که گفت از محمد بن عبد الرحمن بن ابي ليلي [1] شنيدم ميگفت: بخدا قسم مهدي موعود از دودمان حسين (ع) است. و نيز در آن کتاب از فضيل بن زبير نقل کرده که گفت: از زيد بن علي بن الحسين عليهما السلام شنيدم که گفت: اين منتظر، از دودمان حسين بن علي و در



[ صفحه 238]



ذريه حسين و در پشت حسين است، و اوست مظلومي که خداوند ميفرمايد: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا ولي حسين مردي از دودمان اوست، که بعدا خواهد آمد. چنانکه خدا ميفرمايد: و جعلها کلمه باقيه في عقبه. [2] پيروزي حسين بر کشندگانش در سلطه او بر تمامي مخلوق خداست، تا آنکه حجت و سلطنت الهي از آن او باشد، و کسي را بر وي حجت و سلطه اي نباشد. و هم در آن کتاب از امام محمد باقر عليه السلام نقل ميکند که اميرالمومنين عليه السلام در منبر فرمود: مردي از دودمان من در آخر الزمان ظهور ميکند که رنگش سفيد مايل بسرخي و شکمش عريض، رائهايش پهن، استخوان شانه هايش درشت، در پشت وي دو خال است: يکي برنگ پوست بدنش و ديگري شبيه حال پيغمبر صلي الله عليه و آله و هم دو نام دارد: يکي مخفي و ديگري ظاهر. نامي که مخفي است احمد و آنکه ظاهر است محمد ميباشد. چون پرچم خود را باهتزاز درآورد، شرق و غرب عالم را مسخر سازد و دست بر سر مردم گذارد و دل مومنين از آهن قوي تر گردد. خداوند نيروي چهل مرد باو عطا فرمايد. مرده اي نيست که اين شادي بدل و قبرش راه نيابد. ارواح آنها در قبور با هم ملاقات ميکند و قيام قائم ما را بيکديگر مژده ميدهند. هم در کمال الدين از امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده که فرمود: علم بکتاب خدا و سنت پيغمبر مانند زراعت در دل مهدي ما ميرويد. اگر يکنفر از شما شيعيان او را ملاقات نمايد بايد بگويد: السلام عليکم يا اهل بيت الرحمه و النبوه! و معدن العلم و موضع الرساله و روايت شده که بايد بدينگونه بامام زمان سلام کنند: السلام عليک يا بقيه الله في ارضه. در غيبت شيخ طوسي از جابر جعفي روايت کرده که گفت: از امام محمد باقر عليه السلام شنيدم ميفرمود: عمر بن الخطاب نزد اميرمومنان عليه السلام رفت و پرسيد: نام



[ صفحه 239]



مهدي چيست: فرمود: حبيبم رسول خدا (ص) با من پيمان بسته که نام او را بکسي نگويم تا زماني که خداوند او را برانگيزد گفت: صفات او را بيان کنيد فرمود: جواني است متوسط القامه، نيکو رو و خوش مو و مويش تا پشت دوشش ميريزد نور رخسارش سياهي محاسن و سرش را تحت الشعاع قرار داده، پدرم فداي فرزند بهترين کنيزها اين روايت در غيبت نعماني هم ذکر شده. نيز در غيبت نعماني از عبد الله بن عطا نقل کرده که گفت: از شهر واسط [3] باهنگ حج سفر کردم. چون بخدمت امام محمد باقر عليه السلام رسيدم، حضرت از اوضاع مردم و اسعار [4] جويا شدند. عرض کردم مردم همه منتظر قيام شما هستند فرمود: پسر عطا گوش بحرف احمقان داده اي؟ نه بخدا قسم من صاحب شما نيستم هر وقت يکي از ما را باين منظور در نظر گرفتند، يا کشته شد و يا از غصه مرد جز آن کس که پروردگار براي اين منظور برانگيزد، و او کسي است که مردم نميدانند متولد شده است يا نه؟ او صاحب شماست. هم در آن کتاب از ايوب بن نوح روايت مي کند که گفت: بحضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم: ما اميدواريم صاحب الامر شما باشيد و خلافت را بدون خونريزي قبضه کخنيد. چه مي بينيم مردم خراسان با شما بيعت کرده و بنامت سکه زده اند فرمود: هر يک از ما ائمه که نامه ها بسوي او فرستند و مورد توجه مردم واقع شود و مسائل ديني از وي بپرسند و اموال نزدش آورند، يا کشته مي شود و يا در بستر ميميرد، مگر موقعي که خداوند جواني از ما را براي اين کار برانگيزد که ميلاد و جايش بر مردم پوشيده ولي شخصا مشهور باشد. و نيز در آن کتاب از حصين ثعلبي و او از پدرش نقل کرده که گفت: حضرت امام محمد باقر (ع) را در حج يا عمره ملاقات نموده عرضکردم: ايام زندگانيم باخر رسيده و استخوانم فرسوده گشته و نميدانم بالاخره سعادت رويت قيام شما را دارم



[ صفحه 240]



يا نه؟ من با پيمان بسته و اطلاع دهيد کي اين کار خواهد شد؟ او کسي است که پرچمها دارد و در کوه و دشت از کسان و بستگان و وطن دور و تنها ميماند پدرش را کشته اند ولي انتقام نگرفته، کنيه او بنام عمويش مي باشد و نامش نام پيغمبر است. گفتم: تکرار فرمائيد پاره پوستي يا صحيفه اي خواست و آنچه فرموده بود در آن نوشت. در غيبت نعماني اين روايت را بطريق ديگر از سالم اشل از حصين تغلبي نقل کرده و در آخر ميگويد: چون حضرت بسخنان خود خاتمه دادند، فرمود: آنچه گفتم حفظ کرده اي يا بنويسم؟ عرضکردم: اگر ميل داريد بنويسيد حضرت پاره پوستي يا صفحه اي خواستند و آنرا نوشته بمن دادند. راوي ميگويد: در اين وقت تغلبي صحيفه را بما نشان داد و خواند. سپس گفت: اين نامه امام محمد باقر است. همچنين در آن کتاب از ابوجارود نقل ميکند که امام باقر عليه السلام فرمود: صاحب الامر از وطن دور و از کسانش مهجور است. پدرش را کشته اند و او قصاص نکرده، کنيه او بنام عمويش ميباشد و نامش نام پيغمبر است. و تنها بسر ميبرد، و نيز در کتاب مزبور از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده که فرمود: آنکس را که شما ميخواهيد و بوي اميدواريد، از مکه قيام ميکند، و از مکه قيام نخواهد کرد تا وقتيکه آنچه ميخواهد ببيند هر چند اعضاي آدمي از انتظار و غصه مانند درخت، خشک و متلاشي گردد. نيز در آن کتاب از امام ششم روايت کرده که فرمود. چون اين سه اسم: محمد و علي و حسن از پي هم درآيد، چهارمي آنها قائم است. [5] همچنين در کتاب ياد شده از داود رقي نقل کرده که گفت: بحضرت صادق عليه السلام عرضکردم: فدايت گردم انتظار ما در ظهور صاحب الامر بدرازا کشيد و دلها



[ صفحه 241]



تنگي گرفته و از غصه مرده ايم. فرمود: اين امر ظهور امام زمان بسيار روشن و رنج آن سخت است - ولي بالاخره روزي فرا رسد - که از آسمان او را بنام قائم و بنام پدرش صدا زنند تا قيام کند و جهان را از بيدادگري نجات دهد عرضکردم: فدايت شوم نامش چيست؟ فرمود: نامش نام پيغمبر و نام پدرش نام جانشين پيغمبر است. و هم در آن کتاب از امام پنجم روايت ميکند که فرمود: موقعيکه صاحب الامر بامامت ميرسد، سنش از ما يازده امام کمتر و گوشه گيريش بيشتر است. عرضکردم: اين موضوع کي خواهد بود؟ فرمود: هنگاميکه خبر بيعت او در همه جا منتشر شود و هر صاحب قدرتي پرچم برافرازد. نيز در آن کتاب از امام ششم روايت نموده که فرمود: قائم ما بدون اينکه بيعت کسي را بگردن گرفته باشد، قيام ميکند. و هم در آن کتاب از آن حضرت روايت کرده که: قائم ما بدون اينکه با کسي پيمان به بندد يا بيعتي بگردن گرفته باشد قيام ميکند. و نيز در آن از شعيب بن ابي حمزه روايت نموده که گفت بخدمت حضرت صادق عليه السلام رسيدم و عرضکردم صاحب الامر شما هستيد؟ فرمود: نه. گفتم: فرزند شماست؟ فرمود: نه: گفتم: فرزند فرزند فرزند شماست؟ فرمود: نه، گفتم پس: او کيست؟ فرمود: او کسي است که: زمين را پر از عدل کند آنچنانکه پر از ظلم و ستم باشد و در زماني خواهد آمد که يکتن از ائمه نباشد چنانکه پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله در عصري برانگيخته شد که پيغمبري نبود. همچنين در کتاب مزبور از ابو وابل نقل ميکند که گفت: روزي اميرالمومنين عليه السلام نگاهي بامام حسين عليه السلام نمود و فرمود: اين پسر من آقاست چنانکه پيغمبر صلي الله عليه و آله نيز او را آقا ناميد. خداوند از دودمان او مردي همنام پيغمبر بوجود آورد که در خوي و سيرت مانند خود آن حضرت است و بهنگامي که مردم از



[ صفحه 242]



همه جا غافل و حق از ميان برود و ظلم سراسر گيتي را فرا گرفته باشد، ظهور کند بخدا قسم اگر قيام ننمايد، او را مي کشند.

ساکنان آسمانها بظهورش شادمان گردند، پيشانيش باز، بينيش کشيده و ميان برآمده، شکمش فربه، رانهايش پرگوشت، و در ران راستش خالي است و ميان دندانهاي ثنايايش باز است. او زمين را پر از عدل کند همچنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد.

هم در کتاب ياد شده از حمران بن اعين نقل مي کند که گفت: بحضرت امام محمد باقر عليه السلام عرض کردم: فدايت گردم دستمالي که هزار دينار در آنست بکمر بسته و بمدينه آمده و با خدا پيمان بسته ام که همه ي آنرا در خانه شما بذل کنم، بشرط آنچه مي پرسم پاسخ دهيد!

فرمود:‌اي حمران بدون اينکه دينارها را بذل کني پرسش کن تا پاسخ بشنوي!

عرض کردم: شما را به پيوندي که با رسول خدا داريد سوگند مي دهم شما صاحب الامر نيستيد؟! فرمود: نه. گفتم:‌پدر و مادرم فداي شما باد پس او کيست؟‌فرمود: او کسي است که رنگ بدنش مايل بسرخي،‌ابروانش بهم متصل، ميان بندهايش فراخ سرش پر مو و در رخسارش نشانه اي است. خدا موسي را رحمت کند.

مولف: شايد جمله ي خدا موسي را رحمت کند اشاره باين باشد که گروهي بعد از اين پندارند قائم اوست، مانند فرقه واقفيه. در صورتيکه او خواهد مرد و اين علائم در وي نمي باشد. شيخ مفيد در کتاب ارشاد نيز از حمران بن اعين روايت نموده که گفت: از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم: قائم شما هستيد؟ فرمود: من زاده ي پيغمبرم ولي آنکس که خونخواهي مظلومان کند کجاست؟ خدا آنچه خواهد مي کند، من مجددا پرسيدم. فرمود: مقصودت را دانستم! صاحب الامر شکمش عريض، سرش پرمو، واز دودمان پارسايان است، خدا فلاني موسي کاظم را رحمت کند.

در غيبت نعماني از ابوبصير از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق [6] روايت



[ صفحه 243]



نموده که فرمود: قائم دو علامت دارد: يکي خال سر و ديگري موي سر در سمت چپ شانه هاي او خالي است و هم در زير شانه هايش نشانه ايست چون برگ درخت آس. فرزند شش ميباشد و مادرش بهترين کنيزهاست. مولف: در اين روايت و ساير روايات که ميفرمايد فرزند شش ميباشد اين سته يا مقصود وقت رسيدن امام زمان عليه السلام بمقام امامت است که شش ساله بوده، و يا باين معني است که پدران حضرت تا پيغمبر جمعا شش اسم داشته اند باين شرح: محمد، علي، حسين، جعفر، موسي، حسن. اسامي ساير امامان هم يا علي بوده و يا محمد و بديهي است که اين موضوع براي هيچ يک از ائمه حاصل نشده است. بعلاوه بعضي از روايات ياد شده از فرقه واقفيه است که البته هر چه موافق مذهب آنها باشد نزد ما پذيرفته نيست. نيز در غيبت نعماني است که امام پنجم فرمود: غيب صاحب الامر چون غيبت يوسف عليه السلام و از زني سياه چهره ميباشد. خداوند متعال در يک شب کار او را اصلاح فرمايد. هم در آن کتاب از حکم بن عبد الرحيم قصير نقل کرده که گفت از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم: اينکه اميرالمومنين عليه السلام فرمود: پدرم فداي فرزند بهترين کنيزان آيا مقصود حضرت فاطمه عليها السلام است؟ فرمود فاطمه عليها السلام بهترين زنان آزاده است فرزند آن کنيز مردي است که شکمي پهن و رنگي مايل بسرخي دارد خداوند فلاني امام موسي کاظم را رحمت کند که مردم او را باشتباه ميگيرند. در کتاب مزبور از ابوالصباح روايت ميکند که گفت: وقتي بخدمت امام جعفر صادق عليه السلام رسيدم فرمود: چه اطلاعي داري؟ عرضکردم: اطلاع مسرت انگيز اينست که عموي شما زيد قيام کرده و مردم او را فرزندش معصوم و قائم آمد محمد و فرزند بهترين کنيزان ميدانند، فرمود: دروغ ميگويند چنين نيست که گفته اند اگر قيام کند کشته خواهد شد. مولف: شايد زيد حضرت امام حسن مجتبي را نيز که بطور مجاز عمو هم پدر ناميده ميشود، در شمار پدران خود آورده تا بدينوسيله با حضرت زهرا فرزند شش معصوم شود



[ صفحه 244]



هم در آن کتاب از يزيد بن حاذم روايت نموده که گفت: چون از کوفه بمدينه رفتم و خدمت امام جعفر صادق رسيدم سلام کردم. حضرت فرمود: آيا کسي همراه داشتي؟ عرضکردم آري مردي معتزلي مذهب همسفر من بود که عقيده داشت محمد بن عبد الله محض [7] قائم آل محمد است و دليلش اين بود که نام وي نام پيغمبر و پدرش همنام پدر آن حضرت است. من گفتم اگر علامت وي فقط اسم باشد. قائم آل محمد بن عبد الله بن علي بن الحسين خواهد بود نه او. ولي او در پاسخ گفت: کسي که تو ميگوئي مادر کنيز و اينکه من ميگويم مادرش زن عقدي است حضرت فرمود: چه پاسخي بوي دادي؟ گفتم: بيش از اين اطلاعي نداشتم فرمود: کاش ميدانستيد که قائم آل محمد فرزند شش امام است بشرحي که گذشت. هم در آن کتاب است که امام پنجم فرمود: صاحب الامر امامي است که سنش موقع نيل بمنصب امامت از همه ما کمتر و نامش مخفي تر باشد. و نيز در غيبت نعماني است که ابوبصير گفت: از امام پنجم يا ششم [8] پرسيدم آيا ميشود صاحب الامر مردي نابالغ باشد؟ فرمود: آري ميشود. گفتم: او در آن سن چه ميکند؟ فرمود: خداوند علم و کتاب آسمان را بارث بوي خواهد داد و او را حفظ ميکند و بخود وا نميگذارد. هم در کتاب مزبور از حضرت رضا عليه السلام روايت نموده که فرمود: نزديک است امامت بکسي منتقل شود که او را از کوچکي به بغل ميگيرند. در کشف الغمه از آن حضرت روايت نموده که فرمود: خلف صالح فرزند حسن



[ صفحه 245]



عسکري هم و صاحب الزمان و مهدي اوست. در غيبت شيخ از امام محمد باقر عليه السلام نقل کرده که فرمود: مهدي مردي از فرزندان فاطمه زهرا (ع) است. و در فصپل المهمه مينويسد: مهدي موعود جواني متوصط القامه، نيکو روي و خوش موي است و موي سرش بروي دوشهايش ريخته است. بينيش باريک و پيشانيش باز است. گويند وي در سرداب ناپديد گرديده در حاليکه براي گرفتنش مامور گذارده بودند، و اين در سال 276 هجري بوده است [9] .



[ صفحه 246]




پاورقي

[1] از فقها و قضات معروف اهل تسنن و معصر ابو حميفه است که با وي نيز رقابت مي نموده.238.

[2] زخرف-27.

[3] واسط شهري نزديک بغداد بوده است.

[4] قيمتهاي اجناس و اوضاع بازار و زندگي مردم.

[5] توضيح آن خواهد آمد.

[6] ترديد از راوي است.

[7] محمد بن عبد الله محض معروف به نفس الزکيه نواده ي امام حسن مجتبي عليه السلام بود بسياري از مردم و جمعي از بني هاشم او را مهدي موعود مي پنداشتند، در سال 145 هجري عليه منصور خليفه عباسي قيام کرد و در مدينه پس از ابراز لياقت و رشادت، لشکرش پراکنده و خود کشته گشت، سرش را بريده و بدستور منصور در شهرها گردانيدند تا مردم بدانند که او مهدي آل محمد نيست!.

[8] چنانکه گفتيم ترديد از راوي است.

[9] کتاب فصول المهمه چنانکه در زيرنويس صفحه 227 نوشتيم تأليف ابن صباغ مالکي دانشمند سني است. سال غيبت حضرت همان سال فوت پدر بزرگوارش يعني سنه ي 260 هجري بوده نه 276.