گفتاري از علامه مجلسي در پيرامون حديث مفضل بن عمر
مولف: بدانکه تاريخ ولادت مهدي عليه السلام که در اين روايت ذکر شده با آنچه سابقا گذشت [1] مخالفت دارد ديگر اينکه مشهور اينست که شهر سامره را
[ صفحه 1183]
معتصم عباسي ساخت. شايد متوکل بناي آنرا تمام کرده، و بنام او معروف گشته است. فيروزآبادي در قاموس مينويسد: سر من راي که نام شهر سامره است. يعني هر کس آنرا ديد مسرور شد. و علت اين نام آن بود که وقتي معتصم شروع ببناي آنشهر کرد. بر لشکر وي دشوار آمد، ولي وقتي منتقل بانجا شد، هر کس از سپاه او آنجا را ديد مسرور گشت لذا آنشهر را سرمن راي و به تخفيف سامره خواندند. و اينکه مفضل پرسيد: آيا حسين بر خلاف سنت قائم عمل ميکند شايد بمعني آن اين باشد که با تعجب مپرسيد چطور ميشود حسين بر خلاف سنت قائم، پيش از ظهور او رجعت مي کند؟ حضرت جواب داد که رجعت امام حسين بعد از قيام قائم است. زيرا پيش از قيام قائم هر بدعتي ضلالت بزرگ و گمراهي است. و اينکه: امام زمان عليه السلام ميفرمايد... بداند که من آدم و نوح و ابراهيم هستم يعني علم و فضل و اخلاق آنها را که بخاطر آن شما از آنها پيروي ميکرديد، و آنها را ميداشتيد، من نيز همان علم و فضل و اخلاق را دارم. و اينکه: فرمود: امام زمان تمام گناهان آينده مردم را بگردن دو خليفه مياندازد، علت آن روشن است. زيرا آنها اميرالمومنين عليه السلام را از حق خودش منع کردند و از خلافتش دفع نمودند و اين دو سبب شد که ساير امامان نيز کنار زده شوند و در صحنه اجتماع مغلوب گردند. و بعکس خلفاي ظالم بر سر کار آيند و تا زمان ظهور قائم بر مردم چيره شوند، و اين جنايت و ظلم منشا و علت کافر شدن هر کافري و گمراهي هر گمراهي و فسق هر فاسقي گرديد. زيرا اگر امام بخلافت مي رسيد بواسطه قدرت و اقتدارش و استيلاء و بسط يدي که داشت ميتوانست از هر گونه کفر و گمراهي و فسق و مفاسد جلوگيري بعمل آورد. علت اينکه اميرالمومنين عليه السلام در ايام خلافتش قدرت بر بعضي از امور پيدا
[ صفحه 1184]
نکرد اين بود که آن دو نفر قبلا اساس ظلم و ستم را پايه گذاري کرده بودند، و اين موضوع در دلهاي مردم ريشه دوانيده بود. و اما علت اينکه گناهان گذشته بشر قبل را نيز بگردن آنها انداخت، اين است که آن دو نفر راضي بافعال مردم امثال خود بودند، مانند ممانعت جانشينان پيغمبران از رسيدن بحقشان و هر فسادي که بر اين نيت و عمل مترتب ميشود. زيرا اگر آنها اين افعال را زشت ميدانستند، خودشان مرتکب آن نميشدند، و هر کس راضي بفعل کسي باشد مانند اين است که خود مرتکب آن شده است. چنانکه آيات بسياري دليل بر اين مدعاست. مانند اينکه خداوند کارهاي زشت پدران يهود را نسبت بخود اينان داده و يهودان زمان پيغمبر را بواسطه آنچه پدرانشان در عهد حضرت موسي و ساير اعصار مرتکب ميشدند، نکوهش ميکند. زيرا که خدا ميدانست يهوديان عصر پيغمبر از اعمال پدرانشان رضايت دارند، و نيز روايات مستفيضه هم از طريق شيعه و سني مويد اين مطلب است. بعلاوه دور نيست که ارواح ناپاک آنها در صدور آن امور مفسدت انگيز از اشقياء، مدخليت داشته است. همانطور که ارواح پاک اهلبيت پيغمبر مويد و مدد کار کارهاي خوبي بوده که پيغمبران انجام ميداده اند. و در رفع گرفتارهاي واسطه بوده اند، چنانکه در کتاب امامت گذشت از اينها گذشته، ممکن است مطلب را اينطور تاويل کنيم که: امام زمان عليه السلام تمام کارهاي آن دو نفر را تطبيق باعمال اشقيا ميکند و ثابت مينمايد که آنها در شقاوت مانند همه اشقياي عالم بوده اند، زيرا هر کار شقاوت آميز اشقياي عالم، از آنها نيز صادر شده است. و اينکه: خدا در آيه گذشته فرمود: اشقيا در آتش دوزخ و سعادتمندان در بهشت هستند، مگر اينکه خداوند تو بخواهد - آنها را نجات دهد - الا ما شاء ربک
[ صفحه 1185]
شايد حضرت خواسته است که در اين آيه خواستن خدا را بزمان رجعت تفسير کند باين معني که در اينجا مقصود از بهشت جهنم، عالم برزخ باشد، چنانکه در روايت ديگر هم رسيده است و با اين بيان حضرت استدلال کرده است که اين زمان منوط بمشيت خداوند است که براي مردم روشن نيست، و اين معني بهترين وجهي است که مفسرين در تفسير اين آيه ذکر کرده اند.
[ صفحه 1186]
پاورقي
[1] در زيرنويس صفحه 217 گفتيم که مشهور ميان دانشمندان شيعه اينست که آن حضرت در روز جمعه نيمه ماه شعبان سال 255 هجري در شهر سامره متولد شده است. بنابراين هنگام وفات پدر بزرگوارش حضرت عسکري (ع) سنه 260 پنجساله بوده؛ و اين درست عکس اين حديث است که در صفحه 1151 گذشت. شايد راوي يا کاتب اشتباه کرده باشد.