توقيع در جواب احمد بن اسحاق
و نيز شيخ الطايفه در کتاب غيبت از جماعتي از علماء و آنها از تلعکبري [1] .
[ صفحه 1258]
و او از احمد بن علي از ابوالحسين اسدي از سعد بن عبد الله اشعري [2] و او از احمد بن اسحاق رحمه الله عليه روايت کرده که وي احمد بن اسحاق گفت: يکي از شيعيان بنزد من آمد و گفت: جعفر بن علي جعفر کذاب نامه اي بوي نوشته و خود را امام دانسته و ادعا کرده بود که: امام بعد از پدرم من هستم، و علم حلال و حرام و آنچه مورد احتياج مردم است و ساير علوم همه و همه در نزد من است. احمد بن اسحاق گفت: وقتي آن نامه را خواندم مکتوبي در اين خصوص به ناحيه مقدسه حضرت صاحب الامر نوشته و نامه جعفر کذاب را هم در جوف آن گذارده ارسال داشتم. سپس جواب آن بدينگونه از ناحيه مقدسه حضرت صادر شد: بسم الله الرحمن الرحيم: خداوند تو را پاينده بدارد. مکتوب تو و نامه اي را که در جوف آن گذارده و فرستاده بودي بمن رسيد و از تمام مضمون آن باختلاف الفاظش و خطاهاي چندي که در آن روي داده است، مطلع گشتم اگر بدقت در آن
[ صفحه 1259]
مينگريستي تو نيز متوجه برخي از آنچه من از آن نامه فهميدم ميشدي خداوند بي شريک و پرورش دهنده موجودات را بر نيکي که درباره ما نموده و فضيلتي که بما داده است، سپاسگزارم که هميشه حق را کامل ميگرداند، و باطل را از ميان ميبرد، او بر آنچه من اکنون ميگويم گواه است و در روز قيامت که جاي ترديد نيست، وقتي در پيشگاه ذات الهي اجتماع نموديم و از آنچه ما درباره آن اختلاف داريم سوال کرد، گواهي بصدق گفتار من خواهد داد. آنچه ميخواهم بگويم اينست که خداوند صاحب اين نامه را يعني جعفر کذاب نه کسيکه نامه باو نوشته و نه بر تو و نه بر هيچيک از مخلوق امام مفترض الطاعه قرار نداده و اطاعت و پيمان او را بر هيچ کس لازم ندانسته است. من عنقريب پيماني را براي شما روشن ميگردانم که بخواست خدا بدان اکتفا کنيد. اي احمد بن اسحاق خدا تو را رحمت کند، خداوند بندگانش را بيهوده نيافريده، و سرنوشت آنها را مهمل نگذاشته است، بلکه آنها را با قدرت کامله خود آفريده و بانها چشم و گوش و دل و فکر عطا فرموده. آنگاه پيغمبران را بمنطور بشارت بعدل خداوند و ترساندن آنها از نافرماني الهي بسوي آنان فرستاد، تا آنها را باطاعت او وادارند و از معصيتش نهي کنند، و آنچه را آنها را امر خداوند و دينشان نميدانند بانها بفهمانند. سپس بواسطه فضل و دلائل آشکار و براهين روشن و علائم غالبه کتابهائي بر آنها نازل فرمود و فرشتگان را بسوي آنها فرستاد، تا آنها ميان خدا و پيغمبران واسطه و فرمانبر باشند. يکي را خليل و دوست خود گرفت و آتش را بروي گلستان کرد، و ديگري را مخاطب خود ساخت و با وي سخن گفت و عصايش را اژدهاي آشکاري گردانيد، و ديگري باذن پروردگار مرده را زنده کرد و هم باجازه او افراد لال و پيس را شفا داد. ديگري را منطق الطير موهبت کرد و سلطنت بر همه چيز داد. آنگاه محمد
[ صفحه 1260]
صلي الله عليه و آله را بعنوان رحتمي براي جهانيان برانگيخت و نعمت خود را بوسيله طلوع او بر مردم تمام کرد، و طومار نبوت را با وجود مبارکش مهر نمود [3] و او را بسوي همه مردم فرستاد و از راستگوئي او آيات و علامات آشکار خود را ظاهر ساخت، سپس در حالي که وي پسنديده و نيکبخت بود قبض روح کرد. آنگاه خداوند منصب خلافت او را براي برادر و پسر عمو و جانشين و وارث او علي بن ابيطالب عليه السلام و بعد از او براي جانشينان وي که از نسل او بودند يکي پس از ديگري قرار داد، تا دين خود را بوسيله آنها زنده گرداند و نور خود را کامل کند، و ميان آنها و برادران و اولاد عموي آنها و مردم طبقه پائين از کسان وي فرق آشکاري گذاشت تا بدان وسيله حجت خدا از افراد عادي و پيشوا از پيرو شناخته شود زيرا خداوند امام و حجت خود را از ارتکاب گناهان حفظ کرده و از عيبها پيراسته گردانيده و از پليديها پاکيزه نموده و از شبهات منزه کرده است. و آنها را خزينه دار علم و امين حکمت و محل سر خود قرار داده و با دلائل تاييد فرموده است. اگر جز اين بود مردم همه يکسان بودند، و هر بي سر و پائي دعوي امر الله! [4] و منصب خدائي ميکرد، و ديگر حق از باطل و عالم از جاهل امتياز نمي يافت، اين مفسد باطل جعفر کذاب که بر خداوند دروغ بسته و ادعاي امامت دارد، نميدانم بچه چيز خود نظر داشته است؟ اگر اميد بفقه و دانائي در احکام دين خدا داشته است بخدا قسم او نميتواند حلال را از حرام تشخيص بدهد، و ميان خطا و صواب فرق بگذارد. و اگر بعلم خود مي باليده، او قادر نيست که حق را از باطل جدا سازد، و محکم را از متشابه تشخيص دهد، و حتي از حدود نماز و وقت وجوب و استحباب آن اصلا اطلاع ندارد.
[ صفحه 1261]
و اگر او به تقوي و پرهيزکاري خود اطمينان داشته است، خداوند گواه است که او چهل روز نماز واجبش را ترک کرد، باين منطور که با ترک نماز بتواند شعبده بازي را ياد بگيرد شايد خبر آن بشما هم رسيده باشد. ظرفهاي شراب او را همه کس ديده است. علاوه بر اينها آثار و علائم نافرماني وي از امر و نهي الهي، مشهور و ثابت است. و اگر ادعاي وي مبتني بر معجزه است، معجزه خود را بياورد نشان دهد و اگر حجتي دارد آنرا اقامه نمايد، و چنانچه دليلي دارد ذکر کند قال الله تعالي في کتابه: بسم الله الرحمن الرحيم - حم تنزيل الکتاب من الله العزيز الحکيم. ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمي و الذين کفروا عما انذروا معرضون قل ارايتم ما تدعون من دون الله اروني ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرک في السموات ائتوني بکتاب من قبل هذا او اثاره من علم ان کنتم صادقين و من اضل و من يدعو من دون الله من لا يستجيب له الي يوم القيامه و هم عن دعائهم غافلون و اذا حشر الناس کانوا لهم اعداءا و کانوا بعبادتهم کافرين [5] يعني: اين کتابي است که از جانب خداوند مقتدر حکيم نازل شده، ما آسمانها و زمين و آنچه را که در بين آسمانها و زمين است، جز بحق و مدتي که نامبرده شده، نيافريديم، و آنها که کافر گشتند، از آنچه آنها را ترسانيدند، دوري گزينند. بانها بگو من نشان دهيد که آنها را که غير از خداي يگانه ميخوانند، چه چيز از زمين را آفريدند؟ مگر در خلقت آسمانها شرکت داشته اند، کتابي را که پيش از اين قرآن آمده باشد و در آن نوشته باشد که آنها در خلقت آسمانها دخالت داشته اند و يا علامتي که موجب يقين باين معني باشد، اگر راستگو هستيد بياوريد؟. کيست گمراه تر از کسي که غير از خداي يگانه را ميخواند، و تا روز قيامت دعايش مستجاب نميشود؟ و آن خدايان باطل، از اينکه آنها را ميخوانند غافل
[ صفحه 1262]
هستند؟ وقتي اين مردم برانگيخته شدند، همين خدايان دشمن آنها خواهند بود و عبادت آنها را انکار ميکنند اي احمد بن اسحاق خداوند توفيقات تو را افزون کند آنچه را که گفتم از اين زورگو جعفر کذاب بپرس و او را بدينگونه امتحان کن و يک آيه قرآن را از روي بپرس که تفسير کند، و يا از يک نماز واجبي سوال کن تا حدود آن و واجبات آنرا بيان نمايد، و بخوبي پي بارزش او ببري و نقص وي بر تو آشکار گردد. حساب او با خداست. خداوند حق را براي اهلش حفظ کند و در جاي خود قرار دهد. بعلاوه خداوند جز در حسن و حسين عليهما السلام، امامت را در هيچ دو برادري قرار نداده است هر گاه خداوند بما اجازه دهد که سخن بگوئيم آنوقت حق آشکار و باطل از ميان ميرود، و ترديد نيز برطرف ميشود. من شايق الطاف، خداوند و مرحمت او هستم و حسبنا الله و نعم الوکيل و صلي الله علي محمد و آل محمد.
پاورقي
[1] تلعکبري- مقصود شيخ عظيم الشان ابو محمد هارون بن موسي شيباني تلعکبري است که از اجله دانشمندان ماست. تلعکبري در وفور علم و حفظ حديث، در عصر خود نظير نداشته و مورد اعتماد کامل ناقلان آثار و راويان اخبار اهل بيت بوده است وي تمام اصول معتبره و مصنفات اصحاب ائمه را روايت کرده است.
او معاصر شيخ صدوق و شاگرد شيخ کشي و ساکن بغداد بوده است. کتاب الجوامع در علوم دين از تصنيفات اوست.
نجاشي مي نويسد: من باتفاق فرزندش ابو جعفر محمد بن هارون در خانه اش حاضر مي شدم و مي ديدم که دانشمندان کتب را بر وي مي خواندند. اين دانشمند جليل که در موارد بسياري از اين کتاب نامش آمده است بسال 385 رحلت کرد.
ياقوت حموي در معجم البلدان مي نويسد:عکبرا بضم عين و سکون کاف و فتح باء از نواحي دجيل بوده و تا بغداد ده فرسخ راه است.
شيخ فخر الدين طريحي در جامع المقال مي نويسد: عکبرا بضم عين و بقولي بفتح آن نام مرد کوري بوده و تل منسوب باوست که در مقام نسبت تلعکبري مي گويند.
[2] سعد بن عبد الله بن ابي خلف اشعري قمي از بزرگان محدثين شيعه است شيخ طوسي در فهرست مي نويسد: ابو القاسم سعد بن عبد الله قمي جليل القدر، داراي اطلاع وسيعي در اخبار و تصانيف بسيار و دانشمندان موثق بود
نجاشي در رجال مي گويد: سعد بن عبد الله اشعري قمي در زمان خود سرآمد دانشمندان شيعه و از رؤسا و پيشوايان آنها بود.
احاديث بسياري از علماي اهل تسنن استماع کرد؛ و در طلب آن مسافرتها نمود؛و از بزرگان آنها حسن بن عرفه، محمد بن عبد الملک دقيقي و ابو حاتم رازي، عباس برفقي را ملاقات کرد...
چنانکه در صفحه 841 گفتيم سعد بن عبد الله در يکي از سنوات 299- 300- 301 در شهر رستمدار مازندران، از نواحي آمل کنوني وفات يافت. وي استاد ابن وليد قمي و محمد بن جعفر قولويه است. کتابهاي بسياري در حديث و احکام دين و رد بر مذاهب باطله نوشته است، از جمله کتاب المقالات و الفرق او که از کتب بسيار سودمند است، اخيرا چاپ و منتشر شده است..
[3] رجوع کنيد به بحث ما در مقدمه ي کتاب درباره ي خاتميت پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله.
[4] زيرنويس صفحات 1074- 1125 را بخوانيد، آيا اين اخبار از غيب نيست؟.
[5] سوره احقاف.