توقيع ديگر براي عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان
شيخ صدوق در کمال الدين مينويسد: اين توقيع بافتخار عثمان بن سعيد و پسرش محمد بن عثمان نائب اول و دوم امام زمان عليه السلام از ناحيه مقدسه صادر شده است. اين توقيع را سعد بن عبد الله اشعري روايت کرده است. شيخ ابو عبد الله جعفر رضي الله عنه گفت: من آنرا بخط سعد بن عبد الله اشعري رضي الله عنه ديدم توقيع اينست: خداوند شما دو نفر را در راه بندگي خود موفق و بر دين مقدسش ثابت بدارد و شما را با آنچه موجب خشنودي اوست، نيکبخت گرداند، آنچه گفته بوديد که ميثي از مختار و گفتگويش با شخصي که او را ملاقات کرده بود و استدلال کرده بود که پدرم امام حسن عسکري عليه السلام جانشيني غير از جعفر بن علي جعفر کذاب ندارد و او هم امامت او را تصديق کرده است، بما رسيد و از تمام مضمون مکتوبي که از آنچه دوستان شما در خصوص او بشما خبر داده بودند، بوي نوشته ايد مطلع
[ صفحه 1256]
شديم. من از نابينائي بعد از روشني و از ضلالت بعد از هدايت و از عواقب سوء اعمال و فتنه هاي خطرناک، پناه بخدا ميبرم خداوند عز و جل ميفرمايد: الم احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون يعني: آيا مردم گمان کردند ما آنها را بمجرد اينکه گفتند: ايمان آورديم، رها ميکنيم، و ديگر امتحان نخواهند داد؟ چگونه اين مردم در فتنه افتاده و در حيرت و سرگرداني قدم ميزنند و از چپ و راست ميروند آيا از دين خود کناره گرفته اند يا دچار شک و ترديد گشته اند، يا با حق و حقيقت دشمني ورزيده يا جهالت را پيشه خود ساخته اند؟ آيا اخبار و روايات صحيحه در اين باره به آنها نرسيده، يا اينکه از اين موضوع اطلاع دارند ولي آنرا بدست فراموشي سپرده اند؟ نميدانند که خداوند زمين را از حجت ظاهر يا غائب خالي نميگذارد، و اطلاع ندارند که امامان بعد از پيغمبرشان يکي پس از ديگري آمدند، تا آنکه بر حسب تقدير و اراده الهي نوبت بپدر بزرگوارم حسن بن علي امام حسن عسکري رسيده و او بجاي پدران خود نشست و مردم را بحق و راه راست راهنمائي کرد، و نوري آشکار و ماهي تابان بود تا آنکه خداوند او را بجوار رحمت خود دعوت کرد و او هم بر طريقه پدران خود رحلت نمود و درست مانند هر يک از آنان در زمان خودشان، اسرار امامت را بجانشين خود که حامل اسرار الهي است سپرد، و بدينگونه وظيفه خود را بپايان رسانيد و درگذشت؟ و بعد از او هم خداوند مکان جانشين او را با مشيت و اراده نافذ خود مخفي ساخت. اگر خداوند اجازه ميداد که ظاهر شوم و اين ممنوعيت را که از حکم او گذشته است، از من برطرف مينمود، من حق را بطور آشکار و در بهترين شکل و روشنترين دلالت و واضحترين علامت نشان ميدادم، و خود را در ميان مردم ظاهر ميساختم، و حجت خدا قيام ميکرد، ولي مقدرات الهي مغلوب نميگردد، اراده اش بهم نميخورد، و توفيقش از حد خود تجاوز نميکند.
[ صفحه 1257]
بايد مردم هواي نفس خود را در خصوص ظهور ما ترک گوينده و بهمان شيوه که داشته اند ثابت بمانند و از آنچه حکمش بر آنها پوشيده جستجوي بيهوده ننمايد که گناهکار شده و قادر نخواهند بود، سر خدا را کشف کنند و در نتيجه از کار خود پشيمان ميشوند. آنها بدانند که حق با ما، و هم در خاندان ما معصومين است، هيچکس جز ما اين را نميگويد مگر اينکه دروغگو باشد، و بر خداوند افرا به بندد جز ما کسي اين ادعا را ندارد، مگر اينکه گمراه و خيره سر باشد. عليهذا با اين مختصر که گفتم بما اکتفا کنند، و ديگر توضيح بيشتر لازم نيست، و با اين اشاره قناعت نمايند.