بازگشت

توقيع براي جمعي از مردم قم


و نيز در کتاب احتجاج از شيخ موثق ابوعمر عامري رحمه الله عليه روايت ميکند که گفت: ابن ابي غانم قزويني و جماعتي از شيعيان درباره فرزند امام حسن عسکري عليه السلام گفتگو نمودند. ابن ابي غانم عقيده داشت که حضرت عسکري عليه السلام



[ صفحه 1249]



رحلت فرمود و اولادي نداشت. سپس آنها نامه اي در اين خصوص نوشتند و بناحيه مقدسه فرستادند تا وکلاي حضرت باستان مقدسش برسانند و در آن نامه نوشتند که ما بر سر اين موضوع کشمکش نموده ايم. جواب نامه آنها بخط آن حضرت صلوات الله عليه بدين مضمون صادر گشت: بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند ما و شما را از فتنه ها نگاهدارد و بما و شما روح يقين موهبت کند، و از سوء عاقبت باز دارد خبر ترديدي که گروهي از شما در امر دين نموده ايد، و شک و تحيري که درباره صاحبان امر خود بدل آنها راه يافته است، بمن رسيد. ما از اين موضوع بخاطر شما غمگين شديم نه بخاطر خودمان و درباره شما ناراحت شديم نه درباره خودمان، زيرا خدا با ماست و جز بخدا بهيچ کس نيازي نداريم و حق با ماست و بنابراين کسيکه از اطاعت ما سرباز ميزند ما را بوحشت نمي اندازد. ما اثر صنع خدائيم و مردم بطفيل وجود ما، موجود گشته اند. اي مردم چرا دچار ترديد گشته و در حال تحير مطلب را بر خود مشتبه ميسازيد آيا نشنيده ايد که خدا ميفرمايد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم يعني: اي کسانيکه ايمان آورده ايد، خدا و پيغمبر و صاحبان امر خود را، اطاعت کنيد. نميدانيد در اخبار رسيده است که حوادثي براي ائمه گذشته و آينده شما روي ميدهد؟ و آيا نديده ايد که خداوند از زمان حضرت آدم تا زمان امام حسن عسکري عليه السلام سنگرهائي براي شما قرار داده که بانها پناه بريد و علائمي مقرر داشته بوسيله آن هدايت شويد بطوريکه هر گاه يکي از آن علامتها پنهان شود، علامت ديگري ظاهر ميگردد، و هر وقت ستاره اي غروب کند، ستاره ديگري ميدرخشد؟ آيا وقتيکه امام حسن عسکري عليه السلام رحلت فرمود: گمان کرديد که خداوند دين خود را باطل کرد، و رشته واسطه ميان خود و بندگانش را قطع نمود؟ نه. چنين نبوده. و تا روز رستخيز و ظهور امر خدا که مردم او را نمي خواهند هم، چنين نخواهد بود.



[ صفحه 1250]



امام گذشته با سعادت رحلت فرمود و همچون پدران بزرگوارش از دست مردم رفت، وصيت و علم و فرزند و جانشين او در ميان ما است و جز ظالمان گناهکار کسي راجع بمنصب و مقام امامت وي با ما نزاع ندارد، و جز کافر منکر کسي ادعاي اين منصب بزرگ را نميکند. اگر ملاحظه مغلوب شدن امر خدا و آشکار گشتن سر الهي نبود، چنان حق ما براي شما ظاهر ميگرديد که عقلهاتان حيران گردد و ترديدتان برطرف شود، ولي آنچه خداوند خواسته و هر چيزي در لوح محفوظ مرقوم است، تحقق خواهد يافت پس شما هم از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و کارها را بما واگذاريد. همه گونه خير و خوبي از ما بمردم ميرسد. آنچه بر شما پوشيده است، براي اطلاع از آن اصرار نورزيد، و بچپ و راست ميل نکنيد. مقصد خود را با دوستي ما بر اساس راهي که روشن است بطرف ما قرار دهيد. من آنچه لازمه نصيحت بود بشما گفتم و خداوند بر من و شما گواه است. اگر محبت بشما نداشتيم و صلاح شما را نميديديم، و بخاطر ترحم و شفقت بر شما نبود، گفتگوي با شما را ترک ميگفتيم... و صلي الله علي محمد و النبي و آله و سلم تسليما.