بازگشت

خبر ابراهيم کوفي


همچنين صدوق در کمال الدين از ابو ابراهيم کوفي روايت نموده که گفت: خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم ديدم موسي بن جعفر که در آنوقت بچه بود وارد گشت. من از جا برخاستم و سر مبارک او را بوسيدم و سپس نشستم



[ صفحه 901]



حضرت صادق عليه السلام فرمود: اي ابو ابراهيم اين کودک بعد از من امام تو است. آگاه باش که قومي درباره او از دين خود منحرف ميشوند و جمعي ديگر بسعادت ميرسند. خداوند قاتل او را لعنت کند و عذاب او را افزون گرداند. آگاه باش که خداوند بعد از کارهاي عجيبي که از راه حسد بر وي ميگذرد، کسي را که در زمان خود بهترين مردم روي زمين باشد از صلب وي پديد آورد. خداوند آنچه را خواسته است عملي ميسازد، هر چند اهل شرک ناخوش بدارند. خداوند بقيه دوازدهم امام مهي را که ببزرگواري ممتاز گردانيده و جايگاه مقدسي بانها روزي نموده از وي بوجود آورد. کسيکه منتظر ظهور امام دوازدهم باشد، مانند کسي است که با شمشير برهنه در رکاب پيغمبر، دشمن را از حضرتش دفع ميکند. در اين وقت مردي از دوستان بني اميه وارد گشت و حضرت هم سخن خود را قطع فرمود بعد از آن پانزده مرتبه خدمت امام جعفر صادق عليه السلام رسيدم تا سخن آنروز را تکميل فرمايد ولي مسير نگرديد. چون سال بعد بخدمتش رسيدم، ديدم حضرت تشنه است. در آن حال فرمود: اي ابو ابراهيم... او کسي است که بعد از تنگي طاقت فرسا و بلا و ظلم طولاني شيعيان خود را از غم نجات ميدهد. پس خوش بحال آنها که آنزمان را درک کنند. اي ابو ابراهيم همينقدر بس است ابو ابراهيم گفت: چنان خوشحال شدم که هيچگاه بدانگونه از خدمتش برنگشته بودم. شيخ الطايفه در غيبت از رفاعه بن موسي و معاويه بن وهب از حضرت صادق و آن حضرت از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت کرده که فرمود: خوش بحال کسي که قائم اهل بيت مرا درک ميکند در حاليکه پيش از قيامش از وي پيروي مينموده، دوست او را دوست ميداشته و از دشمنش بيزاري مي جسته و تمام ائمه قبل از او را دوست داشته است. آنها رفيقان و دوستان من و گرامي ترين امت من ميباشند. رفاعه گفت: حضرت فرمود: آنها در نزد من گرامي ترين خلق خدا هستند.



[ صفحه 902]



و نيز در غيبت شيخ طوسي از عبد الله بن سنان از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت کرده که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: سياتي قوم من بعدکم الرجل الواحد منهم له اجر خمسين منکم يعني: مردمي بعد از شما خواهند آمد که يک مرد آنها ثواب پنجاه نفر از شما دارند. اصحاب عرضکردند: يا رسول الله ما در جنگ بدر واحد و حنين در رکاب شما پيکار کرده ايم و قرآن در ميان ما نازل شده است يعني چطور ميشود که مردمي بيايند که يکنفر آنها ثواب پنجاه نفر ما را داشته باشند؟ فرمود آنچه را آنها متحمل ميگردند اگر شما ببينيد، نمي توانيد مانند آنها صبر کنيد. برقي در کتاب محاسن از ابو الجارود از قنو دختر رشيد هجري [1] روايت کرده که گفت: بپدرم گفتم چقدر در امر دين جهد و کوشش داري پدرم گفت: دختر جان بعد از ما مردمي ميايند که بصيرت آنها در امر دينشان بهتر از جهد و کوشش مردم قبل از آنهاست. شيخ الطائفه در کتاب غيبت از خالد عاقولي در ضمن حديثي منقول از حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: چرا چشم بان دوخته ايد و براي چه شتاب مي کنيد؟ مگر تامين نداريد؟ آيا اينطور نيست که مردي از شما از خانه بيرون ميرود و پس از انجام کارش دوباره بخانه بر ميگردد، بدون اينکه خطري باو رسيده باشد؟ اگر آنها که پيش از شما بودند مانند شما در رفاه بودند و امنيت داشتند هر مردي از آنها



[ صفحه 903]



را ميگرفتند و دست و پاي او را قطع ميکردند، سپس بر تنه هاي نخل بدار ميزدند و با اره بدو نيم مي کردند و او اين بلاها را براي اصلاح نفس خود و کفاره گناهش بر خويشتن هموار مينمود. آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما ياتکم مثل الذين خلوا من قبلکم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين آمنوا معه متي نصر الله الا ان نصر الله قريب [2] يعني آيا گمان کرده ايد داخل بهشت ميشويد، و حکايت مردمي که قبل از شما بودند بشما نرسيده است که بانها سختي ها و رنجها رسيده و چنان متزلزل شدند که پيغمبر و آنها که باو ايمان آوردند، گفتند چه وقت نصرت خداوند فرا ميرسد؟ بدانيد که نصرت خداوند نزديک است. هم در آن کتاب از ابن فضال و او از ثعلبه بن ميمون نقل کرده که گفت: امام خود را بشناس. زيرا شناختن او زياني بتو نميرساند، خواه دولت حق قبلا پديد آيد يا ظهور آن بتاخير افتد. هر کس امام خود را بشناسد و پيش از اينکه ظهور دولت حق را به بيند جان دهد، و سپس قائم آل محمد قيام کند ثواب او مانند کسي است که با قائم در خيمه اش باشد. و نيز در کتاب مزبور از عبد الله بن عجلان از حضرت صادق روايت کرده که فرمود: کسي که عقيده ظهور دولت آل محمد داشته باشد و با اين عقيده پيش از قائم عليه السلام بميرد ثواب او مثل کسي است که در رکاب وي کشته شود. در محاسن برقي از حکم بن عيينه روايت نموده که گفت: وقتي در جنگ نهروان امير المومنين خوارج را بقتل رسانيد، مردي بخدمت حضرت رسيد حضرت فرمود: قسم بخداوندي که دانه را شکافت و آدمي را آفريد، مردمي در اينجا با ما آمده اند که هنوز خداوند پدران و نياکان آنها را خلق نکرده است، آن مرد عرضکرد: مردمي که هنوز خلق نشده اند چگونه ميتوانند با ما آمده باشند؟ فرمود: آري آنها مردمي هستند که در آخر الزمان ميباشند و در اين هدف که ما داريم آنها



[ صفحه 904]



نيز شريک هستند و تسليم ما ميباشند: پس آنها در آن راه که ما گام بر ميداريم شرکاي حقيقي و واقعي ما ميباشند. و نيز در محاسن از حضرت صادق از اميرالمومنين عليهما السلام روايت ميکند که فرمود: بهترين عبادت شخص با ايمان انتظار فرج است. عياشي در تفسير خود از فضل بن ابي قره روايت نموده که گفت: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم ميفرمود: خداوند وحي فرستاد بحضرت ابراهيم که بزودي فرزندي براي تو متولد خواهد شد ابراهيم هم بساره همسرش خبر داد: ساره گفت: من پيرزن هستم با اين وصف خداوند وحي فرستاد بسوي ابراهيم که ساره بزودي فرزندي مياورد و اولادش چهار صد سال گرفتار خواهند بود. آنگاه حضرت فرمود: چون گرفتاري بني اسرائيل بطول انجاميد چهل صبح رو بدرگاه الهي آورده بگريه و زاري پرداختند. خدا هم بموسي و برادرش هارون وحي فرستاد که با امداد غيبي آنها را از شر فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال از چهار صد سال گرفتاري آنها را برداشت. سپس امام ششم فرمود: همچنين شما هم اگر مثل بني اسرائيل در درگاه خداوند بگريه و زاري بپردازيد، خداوند فرج ما را نزديک خواهد کرد. اما اگر چنين نباشيد، اين سختي تا پايان مدتش خواهد رسيد [3] همچنين در تفسير عياشي از محمد بن مسلم و او از امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده که در تفسير اين آيه شريفه الم تر الي الذين قيل لهم کفوا ايديکم و اقيموا الصلوه و آتوا الزکوه [4] فرمود: مقصود پيروي امام است. مردم درخواست رفتن



[ صفحه 905]



بجهاد نمودند، ولي وقتي جهاد در رکاب امام حسين عليه السلام بر آنها واجب گرديد قالوا ربنا اخرنا الي اجل قريب نجب دعوتک و نتبع الرسل يعني گفتند: خدايا ما را تا مدت نزديکي بتاخير بيانداز تا دعوت تو را اجابت کنيم و از پيغمبرانت پيروي نمائيم. شيخ مفيد در مجالس از عوف بن مالک روايت نموده که گفت: روزي پيغمبر (ص) فرمود اي کاش من برادرانم را ملاقات ميکردم. ابوبکر و عمر گفتند: مگر ما برادران شما نيستيم که بتو ايمان آورده و هم با تو مهاجرت نموديم؟ باز فرمود: يا ليتني قد لقيت اخواني سپس فرمود: انتم اصحابي و لکن اخواني الذين ياتون من بعدکم يومنون بي و يحبوني و ينصروني و يصدقوني و ما راوني فياليتني لقد لقيت اخواني يعني: اي کاش من برادران خود را ميديدم، آنها هم گفتار خود را تکرار کردند: حضرت فرمود: شما اصحاب من هستيد [5] ولي برادران من کساني ميباشند که بعد از شما ميايند و بمن ايمان مي آورند و مرا دوست دارند و ياري ميکنند و تصديق مينمايند و مرا هم نديده اند ايکاش من برادران خود را ميديدم نعماني در کتاب غيبت از علي بن حرث بن مغيره روايت ميکند که پدرش گفت: بحضرت صادق عليه السلام عرضکردم: آيا فترتي در پيش است که مسلمانان در آن فترت امام خود را نميشناسند؟ حضرت فرمود: اينطور گفته ميشود. عرضکردم: پس ما چکنيم؟ فرمود کهر وقت در آن فترت قرار گرفتيد، بهمان طريقه اي که داريد دين اسلام چنگ زنيد تا وضع بعدي براي شما روشن گردد. هم در آن کتاب از عبد الله بن سنان روايت کرده که گفت: من و پدرم بخدمت حضرت صادق عليه السلام رسيديم، حضرت فرمود: چه حالي خواهيد داشت هنگاميکه در وضعي قرار مي گيريد که نه امامي باشد که مردم را راهنمائي کند و نه نشانه اي از



[ صفحه 906]



ديانت خدا ديده شود بطوريکه جز کسيکه بادعاي حريق خدا را ميخواند از آن سرگرداني رهائي نمي يابد، پدرم گفت: بخدا قسم اين بلاست قربانت شوم پس من در آنموقع چکنم؟ فرمود: اگر اين روز پديد آيد و امام زمان را هم درک نکردي چنگ زنيد بانچه در دست داريد تا موقعيکه حقيقت آشکار شود. و هم در کتاب مذکور بسند مزبور از حرث بن مغيره بصري روايت ميکند که بحضرت صادق عليه السلام عرضکردم: براي ما روايت شده که صاحب الامر مدتي ناپديد ميگردد، پس ما در آنموقع چکنيم؟ فرمود: بهمان طريقه که داريد يعني مذهب تشبع و عقيده بدوازده امام ثابت بمانيد تا واقع براي شما روشن گردد. مولف: مقصود از اين اخبار اينست که شيعيان در غيبت امام زمان عليه السلام در امر دين و عمل باحکام اسلام متزلزل و پريشان نشوند، و بعبارت روشنتر بما دستور داده اند که در آنموقع اصول و فروع دين خود را همانطور که از ائمه اطهار بشما رسيده است محکم گرفته و از دست ندهيد، و از دين اسلام برنگرديد تا آنکه امام شما ظاهر شود. و احتمال دارد که معني روايات مزبور اين باشد که هر کس مدعي شد که قائم آل محمد است، بوي ايمان نياوريد تا آنکه با معجزات ادعاي خود را ثابت کند. پيشتر هم در ادله اي که شيخ طوسي آورده بود نيز در اين باره از سعد بن عبد الله سخن رفت. در غيبت نعماني ابان بن تغلب از حضرت صادق عليه السلام نقکرده که گفت: موقعيکه فترتي بين دو مسجد روي داد، علم و دانش در آن فترت پوشيده گردد، چنانکه مار در سوراخ خود پنهان ميشود و در ميان شيعيان اختلاف پديد آيد و يکديگر را دروغگو بنامند و آب دهان بروي هم بياندازد. عرضکردم: پس در آنروزي خيري نيست. فرمود: تمام خير و خوبي در آنروز است. اين را سه بار تکرار نمود، سپس فرمود: فرج و گشايش کار شما نزديک است. و هم در آن کتاب اين حديث را بسند ديگر از ابان بن تغلب از آن حضرت روايت



[ صفحه 907]



کرده است. و نيز در کتاب ياد شده از ابان بن تغلب از آن حضرت نقل کرده که بوي فرمود: اي ابان عالم دچار سبه اي ميشود که علم در بين دو مسجد پنهان ميگردد، چنانکه مار در سوراخ خود پنهان ميشود. عرض کردم: سبطه چيست؟ فرمود: پائين تر از فترت است. در آنموقع که مردم در آن حيرت و فترت بسر ميبرند ناگاه ستاره براي آنها طلوع ميکند عرض کردم: فدايت شوم در آن فترت حال ما چگونه خواهد بود؟ فرمود: بر همين طريقه که هم اکنون داريد بمانيد تا خداوند صاحب آنرا براي شما بياورد. مولف: در کتاب کافي بجاي سبطه در بين دو مسجد بطشه آمده است که اشاره بلشکر سفياني و استيلاء آنها در بين مکه و مدينه است. بطشه بمعني حمله و هجوم ناگهاني است و اصل روايت شايد باينمعني باشد که بواسطه حوادثي که در بين مسجد الحرام و مسجد پيغمبر مکه و مدينه روي ميدهد علم پنهان ميگردد، يا اينکه بعلت سلطه ستمگران در اينمحل بيشتر علم پنهان ميشود. ابن اثير جزري ميگويد: معني روايت اينست که: در آنموقع اسلام در مدينه پوشيده ميشود، چنانکه مار در سوراخ پنهان ميگردد. يعني خود را جمع مي کند و پنهاه ميگردد. نيز در غيبت نعماني از حضرت صادق عليه السلام روايت ميکند که فرمود: صاحب الامر را غيبت است که هر کس در غيبت وي بخواهد دين خود را حفظ کند، مثل اينست که درخت خاردار قتاد را با دست خود از خار صاف کند. سپس حضرت با دست اشاره کرد و فرمود: اينطور و فرمود: کدام يک از شما با دست خار درخت قتاد را چنگ زده است؟ آنگاه لحظه اي سکوت نمود و سپس فرمود: صاحب اين امر قائم آل محمد غائب ميشوند پس بهنگام غيبت او بايد بندگان خدا از خدا بترسند و دين خود را از دست ندهند و هم در غيبت نعماني از صالح بن خالد روايت نموده که گفت: در خدمت



[ صفحه 908]



حضرت صادق نشسته بوديم حضرت فرمود: صاحب اين امر غيبتي دارد که بهنگام غيبت او بايد بنده خدا پناه بخدا ببرد و چنگ بدين خود بزند. هم در آن کتاب بسند ديگر اين روايت آمده است. نيز در غيبت نعماني از ابوبصر از حضرت صادق عليه السلام نقل کرده که گفت: پدرم فرمود: ناچار براي ما است آذربايجان. هيچ چيز نميتواند با آن برابري کند [6] وقتي چنين شد، همچون گليم پاره هاي خانه هاي خود باشيد و مانند مادر جاد خود آرام گيريد، تا موقعي که شخص متحرکي حرکت کند آنگاه بسوي او بشتابيد هر چند مانند کودکان با دست و شکم راه برويد. بخدا قسم گويا او را در بين رکن و مقام مي بينم که از مردم بشرط عمل کردن بکتاب جديد [7] که بر عرب دشوار است، بيعت مي گيرد سپس حضرت فرمود: ويل لطغاه العرب من شر قد اقترب



[ صفحه 909]



واي بر سرکشان عرب از شري که نزديک است همچنين در آن کتاب از ابوالجارود روايت ميکند که گفت: بحضرت امام محمد باقر عليه السلام عرض کردم: وصيتي براي من بيان فرمائيد فرمود: تو را وصيت ميکنم که پرهيزکاري پيشه سازي و بهنگام هجوم و تسلط اينمردم در خانه خود قرار گيري و از قيام کنندگان طايفه ما مثل زيد بن علي و اولاد امام حسن که بدون کسب اجازه از امام، عليه بني اميه قيام ميکردند و بدون اخذ نتيجه کشته مي شدند دوري گزين، زيرا قيام آنها نه اساسي دارد و نه بطرف هدف روشني ميروند. بدانکه بني اميه را سلطنتي است که مردم نميتوانند از آنها بگيرند ولي ما را دولتي است که وقتي بياد خداوند بهر يک از ما اهلبيت بخواهد واگذار مي کند، هر يک از شما آن دولت را درک کند در نزد ما مقامي عالي خواهد داشت و اگر خداوند پيش از آنروز او را قبض روح کند، در سراي ديگر کار او را اصلاح گرداند. بدانکه هيچ قومي براي دفع ظلم و عزت ديني قيام نکردند، مگر اينکه بلا آنها را کشت. تا آن که مردمي ديگر قيام کنند که در جنگ بدر با رسولخدا حاضر بودند. کشته آنها دفن نميشود و مرده آنها از روي زمين برداشته نميشود، و مجروح آنها مداوا نميگردد. عرض کردم: آنها کيستند؟ فرمود فرشتگانند. مولف: کشته آنها دفن نميشود.. يا باينمعني است که هر کس را فرشتگان بقتل رسانند کشته آنها دفن نميشود... و يا اينکه آنها فرشتگان کساني هستند که کشته نميشوند مگر اينکه کشته آنها را دفن کنند، و بر روي زمين نمي افتند مگر اينکه مرده خود را از روي زمين بردارند. چنانکه روايت آينده معني: اخير را تاييد ميکند. و نيز در کتاب نامبرده از حارث همداني نقل کرده که اميرمومنان عليه السلام دو منبر ميفرمود: هنگاميکه خاطب خطيب بهلاکت افتد و صاحب عصر از مردم روي بگرداند و دلهاي مردم منقلب شود بطوريکه بعضي متوجه بحق و برخي بي نصيب



[ صفحه 910]



باشند آنها که آرزوي ظهور را دارند بر اثر شتاب در اين کار بهلاکت افتند و از ميان بروند و آنان که ايمان بامدن صاحب عصر دارند و بدون شتاب تسليم پيشامدها هستند باقي و ثابت مي مانند. ولي اينان اندکي بيش نيستند، نزديک به سيصد نفر يا بيشتر مي باشند جماعتي که با پيغمبر در جنگ بدر عليه کفار جنگيدند و کشته شدند و نمردند، مقصود فرشتگان با آنها اصحاب امام زمان - همان سيصد و چند نفر در رکاب آن حضرت جهاد خواهند کرد. مولف: شايد مقصود از هنگامي که خاطب بهلاکت افتد طالب و خواستار خلافت باشد، و يا خطيبي است که اقدام بکار خلاف حق ميکند. اگر حاطب خوانده شود، بمعني هيزم کش جهنم است و مقصود کسي است که در خطبه ذکر شده. زيرا بخاطر دارم که اين خطبه طولاني را ديده ام و بسياري از حوادث آينده را حضرت در آن خبر داده است. و نيز در غيبت نعماني از ابو المرهف از حضرت صادق عليه السلام روايت مينمايد که فرمود: محاضير بهلاکت مي افتند.. عرضکردم: محاضير چيست؟ فرمود: آنها که درباره ظهور شتاب دارند. و مقربون نجات مي يابند، و سنگر بر شالوده خود ثابت ميماند، شما همچون گليم پاره هاي خانه خود باشيد. که فتنه و آشوب بضرر عاملين آن تمام ميشود، هر گاه آنها قصد آزار شما نمايند خداوند آنها را بکاري مشغول مي سازد تا از آن فکر درگذرند. مولف: محاضير جمع محضير است و محضير بمعني اسب بسيار تندرو است و شايد مقصود جماعت بسياري باشد که همه شتاب دارند که حضرت زود قيام کند و مقربون اگر بکسر راء باشد، يعني کساني که مي گويند فرج امام زمان نزديک است و آرزوي نزديک شدن وقت آنرا دارند، يا دعا مي کنند که خدا تعجيل در فرج آن حضرت کند. و چنانچه بفتح راء باشد بمعني صابران و بردباراني است که بواسطه صبر در انتظار ظهور انحضرت نزد خداوند مقرب گشته اند جمله سنگر بر شالوده خود ثابت



[ صفحه 911]



ميماند بمعني استقرار سنگر دولت مخالفين بر اساس خود است، که روز بروزکار آنها بالا مي گيرد. و جمله زيرا فتنه بضرر عاملين آن تمام ميشود باين معني است که ضرر فتنه و آشوب دامن برانگيزنده آنرا پيش از ديگران مي گيرد، چنانکه غبار بيشتر بحلق پديد آورنده خود فرو ميرود. و هم در غيبت نعماني از ابوبکر حضرمي روايت ميکند که گفت: من و ابان بن تغلب خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيديم و اين در وقتي که پرچم هاي سياه در خراسان برافراشته شده بود [8] ما عرضکرديم: آقا اوضاع را چگونه مي بينيد فرمود: بنشينيد در خانه هاي خود، هر وقت ديديد ما دور مردي گرد آمده ايم با سلاح بسوي ما بشتابيد. هم در آن کتاب از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: زبانهاي خود را نگاهداريد و از خانه هاي خود بيرون نيائيد زيرا آنچه بشما اختصاص دارد منظور خلافت و دولت حق است باين زودي بشما نميرسد و بسايرين هم نخواهد رسيد و پيوسته فرقه زيديه جلودار شما هستند. و نيز در کتاب مزبور از عبد الرحمن بن کثير از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده که: در تفسير اين آيه شريفه اتي امر الله فلا تستعجلوه [9] فرمود امر الله



[ صفحه 912]



قيام قائم ما است که نبايد براي آن شتاب نمود، خداوند قيام او را با سه لشکر. فرشتگان و مومنين و رعب، که در دلهاي بيدينان قرار ميگيرد، تاييد مي کند. قيام او مانند قيام پيغمبر (ص) است که خداوند فرموده: کما اخرجک ربک من بيتک بالحق يعني چنانکه خداوند تو را از خانه ات با نيروي حق بيرون آورد. همچنين در غيبت نعماني سماعه از صالح بن نبط و بکر مثني از امام محمد باقر عليه السلام روايت مي کند که فرمود: آنها که در اين باره ظهور امام زمان شتاب ميکنند هلاک ميشوند، و آنانکه با ايمان ثابت و بدون تزلزل و شتاب انتظار آنروز ميکشند نجات مي يابند و اينان همچون سنگري بر جاي خود استوارند و ان بعد الغم فتحا عجيبا يعني: مسلما بعد از اين اندوه، پيروزي عجيبي است. و نيز در کتاب نامبرده از جابر جعفي از آن حضرت روايت نموده که فرمود کسانيکه از ما اهلبيت پيش از قيام قائم عليه السلام قيام ميکنند، مانند جوجه هائي هستند که بپرند و بسوراخ ديواري در افتند، و بچه ها با آنها بازي کنند [10] و هم در آن کتاب از جابر جعفي و او از آن حضرت روايت کرده که فرمود: همانطور که آسمان و زمين آرام است، شما نيز آرام بگيريد، يعني عليه کسي بنفع ما قيام نکنيد. زيرا امر شما اعتقاد باينکه دولت حق از آن آل محمد است چيزي نيست که بر کسي پوشيده باشد ولي بدانيد که آن از کارهاي خداوند است و او بايد دولت ما را ظاهر گرداند و بدست مردم نيست که آنها قيام کنند و آنرا براي ما بگيرند بدانيد که حق از آفتاب روشنتر است، و بر مومن و فاسق پوشيده نيست صبح را مي بينيد؟ حق ما هم چون صبح روشن است که بر کسي پوشيده نيست!



[ صفحه 913]




پاورقي

[1] رشيد هجري - از اصحاب خاص حضرت امير مومنان علي (ع) است. بعد از رحلت آن حضرت او را بنزد زيادبن ابيه حکمران کوفه آوردند. پرسيد علي خبر داده که ما چگونه با تو رفتار مي کنيم؟ رشيد گفت او فرمود: دستها و پاهاي مرا قطع مي کنيد و مرا دار مي زنيد. زياد گفت: بخدا کاري مي کنم که وي دروغگو از کار در آيد. سپس گفت: رهايش کنيد همينکه رشيد خواست از دار الاماره خارج شود؛ زياد پشيمان شد و گفت: او را برگردانيد. کيفري بهتر از آنچه آقايت گفته است براي تو سراغ نداريم؛ زيرا اگر تو بماني دائما رفتار بدي با ما خواهي داشت. آنگاه گفت: دست و پاي او را قطع کنيد؛‌رشيد در آنحال سخن مي گفت. سپس بدنش را دار زدند هجر که رشيد منسوب بآنجاست قريه اي از بحرين است سفينة البحار.

[2] سوره بقره آيه 210.

[3] منظور از گريه و زاري آمادگي افراد شيعه است براي پذيرفتن منويات حضرت مهدي موعود عليه السلام؛‌که البته نشانه اين علاقه شديد و عشق سرشار و پر شور، در گريه و زاري از هجران وي بخوبي جلوه مي کند.

[4] يعني آيا نديدي کساني را که بآنها گفتند دستهاي خود را نگهداريد و نماز بخوانيد و زکات بپردازيد آيه 79 سوره ي نساء.

[5] پيشتر گفتيم: اصحاب بکسي مي گويند که از نزديک پيغمبر را ديده باشد، و اين دليل بر نيکي و سعادت وي نيست. چه بسا که اصحاب مردمي فاسد و فاسق و گمراه باشند.

[6] متن عربي اين جمله اين است: لا بدلنا آذربيجان لا يقوم لها شي ء عالم خبير متتبع مرحوم حاج ميرزا محمد قمي که مصحح بحار چاپ امين الضرب بوده در حاشيه ي اين روايت مي نويسد: نسخه هائيکه نزد ما موجود است عبارت همين طور نوشته شده و شک نيست که تغييري درعبارت روي داده است. آنچه بنظر مي رسد اين است که عبارت در اصل چنين بوده: لا بد لنار امتحان لا يقوم لها شي ء يعني ناچار بايد آتش امتحاني در گيرد که هيچ چيز با آن برابري نکند و هم اکنون غيبت نعماني نزد من موجود نيست که ببينم در آنجا چه نوشته است؟

مترجم مي گويد: ما غيبت نعماني مطبوع را ديديم در آنجا نيز همين طور نوشته بود. با اين فرق که اولا قبل از آذربيجان لفظ من بود و ثانيا در يک چاپ آن روي کلمه ي آذربايجان نوشته است نسخه که مي رساند اصلا کلمه آذربايجان در بعضي از نسخه ها نيست. اين جمله از اين روايت نيز وسيله ي خوبي براي سران حزب بهائي شده است.

چون اين قسمتي از روايتي است که در اواخر باب سي و يکم خواهد آمد، براي اطلاع از چگونگي امر و معني حديث، زيرنويس ما را بخوانيد.

[7] کتاب جديد همان قرآن جمع آوري شده ي علي (ع) است که با ترتيب قرآن کنوني فرق دارد، از اين نظر عرب مکه که سني مذهب هستند، از پذيرش آن سر باز مي زنند،‌و عمل بر وفق آن که همراه با تاويل آن توسط علي (ع) مي باشد براي آنان شديد و دشوار است.

[8] منظور قيام ابو مسلم خراساني است چنانکه در زيرنويس صفحات 296 و 298و 305 گفتيم اخباري که از آمدن پرچمهاي سياه رايات سود از جانب مشرق سخن گفته است، نوعا با قيام ابو مسلم تطبيق مي کند و اينکه در حديث مي گويد: در خانه هاي خود بنشينيد و گليم پاره هاي خانه ي خود باشيد اشاره بهمين روايت دارد که در اين جا ذکر شده است. ائمه ما خواستند بفرمايند: شيعه در قيام ابو مسلم سودي نمي برد، و مهدي قيام نمي کند، بلکه سلطنت را مخالفين ما مي برند و اين که در بعضي از اين گونه روايات فرموده اند، بکمک آنها بشتابيد، چنانکه تطبيق به قيام بني عباس شود؛ فقط بمنظور بر انداختن حکومت ظالمانه بني اميه بوده که خود مژده اي براي شيعيان و تسکين خاطر و تسليت دل آنها بوده است.

[9] در باب علائم ظهور توضيح خواهيم داد که اين آيه نيز مورد استفاده ي کامل فرقه بهائي واقع شده است.

[10] اين معني هم تا کنون مطابق گفته ي حضرت باقر (ع) تحقق يافته است. زيرا مي دانيم که تمام قيامهاي سادات و علويان براي بدست گرفتن دولت حقه و خلافت اسلامي و حکومت عادله جهاني بي نتيجه مانده است براي اطلاع بيشتر فارسي زبانان کتاب قيام سادات علوي براي خلافت را بخوانند.