بازگشت

دين مهدي دين اسلام است


مفضل گفت آقا تاويل ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون چيست؟ يعني چگونه امام زمان بر همه اديان غالب ميشود حضرت فرمود: تاويل آن اين آيه است: و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين کله لله: يعني. چندان از مشرکان بکشيد که ديگر فتنه اي در ميان مردم نباشد و همه دين براي خدا باشد. اي مفضل بخدا قسم اختلاف را از ميان ملل و اديان بر ميدارد و همه دينها يکي ميشود چنانکه خدا فرموده: ان الدين عند الله الاسلام [1] و هم فرموده: و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخره من الخاسرين [2] يعني هر کس ديني جز دين اسلام را بپذيرد هرگز از وي پذيرفته نميشود و او در عالم آخرت از زيانکاران خواهد بود. مفضل گفت: آقا آيا ديني که پدران او ابراهيم و نوح و موسي و عيسي و محمد داشتند، همان دين اسلام بود؟ فرمود: آري همين دين اسلام بود، نه غير آن عرض کردم: دليلي از قرآن بر اين مطلب داريد؟ فرمود: آري از اول تا آخر قرآن پر از



[ صفحه 1149]



دليل است. از جمله آيه: ان الدين عند الله الاسلام ميباشد. و ديگر اين آيه: مله ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين [3] يعني اسلام دين پدر شما ابراهيم است و اوست که شما را مسلمان ناميد. و ديگر آيه ايست که خداوند در داستان ابراهيم و اسماعيل از زبان آنها نقل ميکند که گفتند: و اجعلنا مسلمين لک و من ذريتنا امه مسلمه [4] يعني: خدايا ما دو نفر را دو تن مسلمان و تسليم شده خود قرار ده، و از اولاد ما نيز مردمي مسلمان بيرون آور. و ديگر اين آيه در داستان فرعون است که ميفرمايد: حتي اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذي آمنت به بنوا اسرائيل و انا من المسلمين [5] يعني: وقتي فرعون ميخواست غرق شود، گفت: ايمان آوردم که جز خداوند يگانه اي که بني اسرائيل باو ايمان آوردند، خدائي نيست و اينک من از مسلمانان هستم. و در داستان سليمان و بلقيس ملکه سبا ميفرمايد: و اتوني مسلمين يعني: در حاليکه تسليم شده ايد، نزد من بيائيد، و چون بلقيس بنزد سليمان آمد گفت: اسلمت مع سليمان لله رب العالمين يعني من با سليمان در پيشگاه خداوند جهانيان اسلام آورديم و از زبان عيسي بن مريم عليهما السلام ميفرمايد: من انصاري الي الله يعني عيسي گفت: کساني که ميخواهند با پذيرش دين خدا مرا ياري نمايند کيستند؟ قال الحواريون انصار الله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون [6] يعني حواريون گفتند: ما ياوران ديني تو هستيم ما ايمان بخدا آورديم و شاهد باش که ما مسلمان هستيم و در آيه ديگر ميفرمايد: و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها [7] يعني: آنچه در آسمانها



[ صفحه 1150]



و زمين است با ميل و بي ميلي اسلام آوردند و در داستان لوط ميفرمايد: فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين [8] يعني: ما در آنجا بيشتر از يک خانه از مسلمانان نيافتيم و در آيه ديگر ميفرمايد: و قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا.. لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون [9] يعني بگوئيد: ايمان آورديم بخدا و آنچه از طرف خدا براي ما نازل شده و بين هيچيک از پيغمبران فرق نميگذاريم و ما براي او اسلام آورديم. و در آيه ديگر ميفرمايد: ام کنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت الي قوله و نحن له مسلمون [10] يعني: آيا شما حاضر بوديد هنگاميکه مرگ يعقوب فرا رسيد تا آنجا که فرمود: و ما همه براي او اسلام آورديم. مفضل عرضکرد: آقا اديان چند تا است؟ فرمود: چهار دين است و هر کدام دين جداگانه ايست عرض کردم: چرا مجوس را مجوس مي گويند: فرمود: براي اينکه در سرياني خود را مجوسي ناميدند و دعوي کردند که حضرت آدم و شيث هبه الله ازدواج با مادران و خواهران و دختران و خاله ها و عمه ها و ساير محارم را براي آنها حلال کردند و ادعا مي کنند که آدم و شبث بانها دستور داده اند که در وسط روز آفتاب را سجده کنند و وقتي براي نماز آنها قرار نداده اند، در صورتيکه اين ادعا افتراء بر خدا و دروغ بستن بر آدم و شيث است. مفضل گفت: آقا چرا قوم موسي را يهود مي گويند؟ فرمود: براي اينکه خداوند از زبان آنها نقل کرده که گفتند: انا هدنا اليک، يعني ما بسوي تو رجوع کرده ايم. عرضکردم: چرا نصاري را نصراني مي گويند؟ فرمود: بخاطر اين آيه است که به عيسي گفتند: نحن انصار الله ما ياوران خدائيم، و دين خدا را نصرت ميدهيم. مفضل گفت: آقا چرا صابئين را بدين نام مي نامند؟ فرمود: براي اينکه



[ صفحه 1151]



آنها معتقد شدند که وجود پيغمبران و فرستادگان الهي و اديان و شرايع آسماني بيهوده است و هر چه انبيا گفته اند باطل است و از اين راه يگانگي خداوند و نبوت پيغمبران و رسالت فرستادگان الهي و جانشيني و جانشينان آنها را انکار نمودند و ميگويند: نه ديني و نه کتابي و نه پيغمبري است و باعتقاد آنها جهان آفرينش هيچگونه را بطي با مبدء وجود و مدبر عالم ندارد و خودسري ميگردد. عرضکرد: سبحان الله چقدر اين اطلاعات مهم است؟ حضرت فرمود: آري اين مفضل آنچه گفتم بشيعيان ما برسان تا در امر دين خود شک نکنند. مفضل گفت: آقا مهدي در کدام سرزمين ظهور ميکند؟ فرمود: هنگام ظهورش هيچکس او را نمي بيند هر کس جز اين بشما بگويد او را دروغگو بدانيد. عرضکردم: آقا آيا مهدي هنگام ولادتش ديده نميشود؟ فرمود: چرا بخدا قسم از لحظه ولادت تا موقع وفات پدرش که دو سال و نه ماه است ديده مي شود. اول ولادتش موقع فجر شب جمعه هشتم ماه شعبان سال 257 تا روز جمعه هشتم ربيع الاول سال دويست و شصت وفات پدرش [11] در شهري واقع در کنار شط دجله که آنرا شخص متکبر جبار گمراهي بنام جعفر ملقب بمتوکل ملعون بنا مي کند. آن شهر را سرمن راي مينامند سرمن راي يعني مسرور ميشود هر کس آنرا ببيند ولي هر کس آنرا ببيند گرفته ميشود در سال دويست و شصت هر شخص با ايمان و با حقيقتي او را در سامره مي بيند ولي کسيکه دلش آلوده بشک و ترديد است او را نميبيند امر و نهي او در آنشهر نفوذ ميکند و در همانجا غائب ميشود و در قصري بنام صابر در جنب مدينه در حرم جدش رسول خدا ظاهر ميشود و هر کس سعادت ديدار او را داشته باشد در آنجا او را ميبيند آنگاه در آخر روز سال دويست و شصت و شش از نظرها غائب مي گردد و ديگر هيچکس او را نمي بيند تا موقعيکه همه چشمها بجمالش



[ صفحه 1152]



روشن گردد. مفضل گفت: در طول غيبت با کي انس ميگيرد و با کي گفتگو ميکند و کي با او سخن مي گويد؟ فرمود: فرشتگان خدا و افراد با ايمان طائفه جن با وي سخن ميگويند و دستورات و توقيعات او براي موثقين و نمايندگان و وکلايش صادر ميشود. و همان روز که وي در صابر غائب ميشود محمد بن نصير نميري، خود را باب او و رابط ميان او و شيعيان معرفي ميکند، آنگاه بعد از غيبت طولاني در مکه آشکار ميگردد. اي مفضل گويا او را مي بينم که وارد شهر مکه شده و لباس پيغمبر را پوشيده و عمامه زردي بر سر گذاشته است، و نعلين و صله شده پيغمبر را بپا کرده و عصاي آن حضرت را بدست گرفته چند بز لاغر را جلو انداخته و بدين گونه بطرف خانه خدا ميرود بدون اينکه کسي او را بشناسد و بسن جواني آشکار ميگردد. مفضل گفت: آيا بصورت جوان برميگردد يا با حالت پيري ظهور ميکند فرمود: سبحان الله مگر از حالا کسي ميداند؟ وقتي خدا فرمان ظهورش را صادر کند هر طور او بخواهد و بهر صورتي که او صلاح بداند ظاهر ميشود. مفضل گفت: آقا از کجا ظاهر ميشود و چگونه آشکار ميگردد؟ فرمود: اي مفضل او به تنهائي آشکار مي گردد و تنها بطرف خانه خدا ميايد و تنها داخل کعبه ميشود و چون شب فرا رسد همچنان تنهاست، وقتي چشمها بخواب رفت و شب کاملا تاريک شد جبرئيل و ميکائيل و دسته دسته فرشتگان بروي فرود ميايند و در آن ميان جبرئيل بوي مي گويد: اي آقاي من هر چه بفرمائي پذيرفته است و فرمانت رواست. او قائم هم دست بر رخسارش ميکشد و ميگويد:



[ صفحه 1153]



الحمد لله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنه حيث نشاء فنعم اجر العاملين يعني: خدا را سپاس ميگذارم که وعده اش درباره ما راست درآمد و زمين را بما واگذار کرد و هر جاي بهشت را بخواهيم منزل مي کنيم. چه نيکوست پاداش عمل کنندگان بفرمان الهي آنگاه در بين رکن و مقام مي ايستد و با صداي رسا مي گويد: اي نقبا و مردمي که بمن نزديک هستيد، و اي کسانيکه خداوند شما را پيش از ظهور من در روي زمين براي ياري من ذخيره کرده است، براي اطاعت از من بسوي من بيائيد صداي او باين افراد ميرسد و آنها در شرق و غرب عالم بعضي در محراب عبادت و گروهي خوابيده اند، و با اين وصف با يک صدا که ميشنوند و با يک چشم بهم زدن در بين رکن و مقام نزد او خواهند بود.


پاورقي

[1] سوره آل عمران آيه 17.

[2] سوره آل عمران آيه 85.

[3] سوره حج آيه 77.

[4] سوره بقره آيه 121.

[5] سوره يونس آيه 90.

[6] سوره آل عمران آيه 45.

[7] سوره آل عمران آيه 77.

[8] سوره الذاريات آيه 36.

[9] سوره بقره آيه 130.

[10] سوره بقره آيه 127.

[11] در آخر اين باب بگفتار مولف در اين باره مراجع کنيد.