بازگشت

آنچه طبق روايت مفضل بن عمر در روزگار آن حضرت در جهان روي مي


در يکي از تاليفات علماي شيعه بسلسله سند از مفضل بن عمر [1] روايت شده است که گفت: از آقايم حضرت صادق عليه السلام پرسيدم: آيا ماموريت مهدي منتظر وقت معيني دارد که بايد مردم بدانند کي خواهد بود؟ فرمود: حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوري معين کند که شيعيان ما آنرا بدانند عرضکردم: آقا براي چه؟ فرمود: زيرا وقت ظهور او همان ساعتي است که خداوند ميفرمايد: و يسئلونک عن الساعه ايان مرساها، قل انما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الارض لا تاتيکم الا بغته. [2] .



[ صفحه 1146]



و نيز اين همان ساعتي است که خدا فرموده: يسئلونک عن الساعه ايان مرسيها [3] و هم فرموده: ان الله عنده علم الساعه [4] يعني: علم آن وقت فقط در نزد خداست و در آيه ديگر فرمود: هل ينظرون الا الساعه ان ياتيهم بغته فقد جاء اشراطها [5] و نيز فرمود: اقتربت الساعه و انشق القمر و هم فرمود: ما يدريک لعل الساعه قريب يستعجل بها الذين لا يومنون بها و الذين آمنوا مشفقون منها و يعلمون انها الحق الا ان الذين يمارون في الساعه لفي ضلال بعيد. [6] عرضکردم: معني يمارون چيست؟ فرمود: يعني مردم ميگويند قائم کي متولد شده و کي او را ديده، و حالا کجاست و چه وقت آشکار ميشود؟ اينها همه عجله در امر خدا و شک در قضاي الهي و دخالت در قدرت اوست اينان کساني هستند که در دنيا زيان مي برند و پايان بد از آن کافران است. عرضکردم: آيا وقتي براي آن تعيين نشده؟ فرمود: اي مفضل نه من وقتي بر آن معين ميکنم و نه هم وقتي براي آن تعيين شده است هر کس براي ظهور مهدي ما وقت تعيين کند، خود را در علم خداوند شريک دانسته و بناحق ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهي يابد در صورتيکه خداوند هر سري دارد براي اين مخلوق که از خدا و اولياء خدا برگشته اند واقع شده است، هر خيري خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد که بايد بان برسند. زيرا که خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار که بانها ميدهد براي اين است که بر آنها حجت باشد. فقلت فکيف يا مولاي في ظهوره؟ فقال يظهر في شبهه ليستبين امره و يعلي ذکره. مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اي مفضل او در وضع شبهه ناکي آشکار ميشود، تا اينکه امرش روشن شود [7] و نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، و نام و کنيه و نسبش برده



[ صفحه 1147]



شود، و آوازه او در زبان پيروان حق و باطل و موافقين و مخالفين زياد



[ صفحه 1148]



برده ميشود، تا اينکه بواسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود. بعلاوه ما داستان ظهور او را براي مردم نقل کرده ايم و نشان داده ايم و نام و نسب و کنيه او را برده و گفته ايم که: او همنام جدش پيغمبر خدا و هم کنيه اوست تا مبادا مردم بگويند اسم و کنيه و نسب او را نشناختيم، بخدا سوگند کار او بواسطه روشن شدن نام و نسب و کنيه اش که بر زبانهاي مردم بالا گرفته، متحقق ميشود. بطوريکه آنرا براي يکديگر بازگو ميکنند. همه اينها براي اتمام حجت بر آنهاست. آنگاه همانطور که جدش وعده داده، خداوند او را ظاهر مي گرداند قوله تعالي: هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون [8] يعني: خداوند نماينده خود را با هدايت و دين حق ميفرستد تا او را بر تمام اديان غالب گرداند هر چند مشرکان نخواهند.


پاورقي

[1] مفضل بن عمر کوفي - از اصحاب حضرت امام جعفر صادق و امام موسي کاظم عليهما السلام است. روايات بسياري از آن دو امام عاليمقام شنيده و روايت کرده است و هم از وکلاي آنان بوده است. حديث مفصل و معروف وي از حضرت صادق درباره ي خداشناسي که مشهور به توحيد مفضل است، دليل روشني بر اهميت و شخصيت وي نزد حضرت صادق است، همين روايت مفضل که علامه ي مجلسي در اين باب نقل مي کند نيز بر فرض که صحت آن مسلم باشد، دليل بارزي بر مقام بزرگ آن مرد ديني است.

موسي بن بکر مي گويد: چون خبر مرگ مفضل بحضرت موسي کاظم (ع) رسيد، فرمود: خدا او را رحمت کند که پدري بود بعد از پدر و راحت شد.

بعضي از دشمنان ما نظر بپاره اي از روايات که در آن از مفضل نکوهش شده است، او را مورد قدح قرار داده و به نيکي ياد نکرده اند. ولي اغلب محققين، نظر موافق دارند، و مي گويند آن روايات يا مجعول و يا در مورد تقيه و براي حفظ مفضل از دشمنان بوده است که او را از اصحاب خاص ائمه ندانند؛ و قصد سوئي نسبت بوي نکنند.

[2] سوره اعراف آيه 186.

[3] سوره النازعات آيه 42.

[4] سوره لقمان آيه 34.

[5] سوره محمد آيه 20.

[6] سوره شوري آيه 16.

[7] يکي از شواهد و رسوائي حسينعلي مازندراني پيغمبر بهائي و ابوالفضل گلپايگاني بزرگترين مبلغ آنها، تحريف و تغيير و سوء استفاده از همين جمله ي حديث است. راستي که انسان نمي داند چگونه نيرنگ اين عناصر حيله گر و خيانت پيشه را برملا سازد. شما خوانندگان اين قسمت حديث مفضل را که ما از صفحه 201 جلد سيزدهم بحارالانوار چاپ امين الضرب نقل کرده ايم ملاحظه مي کنيد، و بعد ببينيد جناب بهاء آنرا بچه صورتي در آورده است.چه دروغ شاخداري که گفته و چه خيانت آشکاري نموده است وي خواسته با جعل اين قسمت روايت دليلي براي سال دعوي امام زماني سيد باب درست کند.

حسينعلي در صفحه 211 ايقان با همان تردستي و فريبکاري مخصوص بخود مي نويسد: ملاحظه فرمائيد که در اخبار؛ سنه ي ظهور آنهويه نور را هم ذکر فرموده اند معذلک شاعر نشده اند و در نفسي از از هواي نفس منقطع نگشته اند. في حديث المفضل سئل عن الصادق فکيف يا مولاي في ظهوره فقال في سنة الستين! يظهر امره و يعلو ذکره باري تحير است از اين عباد که چگونه با اين اشارات واضحه لائحه از حق احتراز نموده اند!!

گلپايگاني هم در صفحه 34 کتاب فرائد بعد از نقل حديث ضعيف ابو لبيد مخزومي مي نويسد: و همين است مقصود از عبارت حديث مفضل بن عمر که از حضرت صادق (ع) روايت نموده که آن حضرت در ميعاد ظهور فرمود:‌وفي سنة الستين! يظهر امره و يعلو ذکره يعني در سنه ي شصت 60 امر آن حضرت ظاهر گردد و ذکر ظهورش انتشار و استعلا يابد!

مي گوئيم:‌بهاء‌و گلپايگاني اگر در حديث مفضل در بحار الانوار علامه مجلسي چنين عبارتي که جعل کرده اند پيدا کردند، ما هم اعتراف خواهيم کرد که دروغگو خيانت کار و شياد نبوده اند؛ و حزب بهائي به تحريک ايادي بيگانه درست نشده است. بعلاوه جمله سئل عن الصادق بهترين دليل است که جناب بهاء مختصر اطلاعي از زبان عربي نداشته. زيرا لفظ عن که ايشان بکار بسته اند! در اين جا غلط است و بايد گفت سئل الصادق از اينها گذشته چند سطر قبل از همين جمله در حديث مفضل امام صادق (ع) در جواب وي مي گويد وقت ظهور مهدي (ع) را تعيين نمي کنم و هر کس هم تعيين کند ادعاي شرکت در علم خدا کرده! جناب بها و گلپايگاني چه جوابي مي دهند؟

در صفحه 1080 نيز گفتيم که حضرت صادق فرمود: قائم در سال طاق قيام مي کند. يعني مثلا در سال 61 نه 60 تازه بر فرض محال سال 60 چه مناسبت با 1260 دارد؟ آيا معني تحري حقيقت و راستي و درستي اهل بهاء همين است؟!. ضمنا بايد توجه داشت که اگر در کتابي هم في سنة الستين نوشته باشد مسلما غلط و نمي تواند مورد استفاده اغنام الله واقع شود. زيرا در بعضي از کتب بهائي امثال رحيق مختوم اشراق خاوري نيز في بسهة ليستبين امره آمده است.

[8] سوره توبه آيه 33.