روش حکومت قائم و برنامه دولت او
عياشي در تفسير خود از رفاعه بن موسي نقل کرده که گفت: از حضرت صادق عليه السلام
[ صفحه 1122]
شنيدم که در تفسير اين آيه: و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها ميفرمود: اذا قام القائم لا يبقي ارض الا نودي فيها شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله هنگاميکه قائم ما قيام کرد جائي در روي زمين باقي نميماند، مگر اينکه در آنجا صداي اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله بلند مي شود. و نيز در تفسير عياشي از عبد الله بن بکير روايت مي کند که گفت: از حضرت صادق عليه السلام تفسير اين آيه: و له اسلم من في السموات و الارض را پرسيدم. حضرت فرمود: اين آيه درباره قائم نازل شده، هنگاميکه عليه يهود و نصارا و صابئين و ماديها و برگشتگان از اسلام و کفار در شرق و غرب کره زمين، قيام ميکند، و اسلام را پيشنهاد مي نمايد هر کس از روي ميل پذيرفت دستور ميدهد که نماز بخواند و زکوه بدهد و آنچه هر مسلماني مامور بانجام آنست بر وي نيز واجب ميکند، و هر کس مسلمان نشد گردنش را ميزند تا آنکه در شرق و غرب عالم يکنفر خدا نشناس باقي نماند. عرضکردم: قربانت گردم در روي زمين مردم بسيار هستند چطور قائم (ع) ميتواند همه آنها را مسلمان کند و يا گردن بزند؟ حضرت فرمود هنگاميکه خداوند چيزي را اراده کند، چيز اندک را زياد و زياد را کم ميگرداند. نيز در تفسير عياشي از مفضل بن عمر روايت ميکند که حضرت صادق عليه السلام فرمود: هنگاميکه قائم آل محمد قيام نمود بيست و پنجنفر از قوم موسي که حکم بحق و عدالت ميکنند، و هفت نفر اصحاب کهف و يوضع وصي حضرت موسي و مومن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجانه انصاري و مالک اشتر را از پشت کعبه خانه خدا بيرون مي آورد. اين روايت در ارشاد مفيد هم از مفضل بن عمر با جزئي تغييري نقل شده و در باب رجعت خواهد آمد. و نيز عياشي در تفسير خود از ابو المقدام از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت کرده که در تويل آيه ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون يعني خداوند
[ صفحه 1123]
او امام زمان را براي همه اديان غالب مي گرداند، هر چند مشرکين نخواهند فرمود: هيچکس نمي ماند جز اينکه اقرار به خاتميت محمد صلي الله عليه و آله مي کند. در غيبت نعماني از حمران بن اعين نقل ميکند که امام محمد باقر عليه السلام فرمود: گويا دين شما اسلام را مي بينم که آغشته بخون ميگردد از بس دشمنان دانا و دوستان نادان، بان ضربت ميزنند نمي بينم کسي آنرا بحال نخست برگرداند، مگر مردي از ما اهلبيت که در هر سال دو عطا و در هر ماه دو روزي ميدهد. در زمان وي چنان حکمت و علوم دين از طرف خداوند داده شود که زن در خانه اش مطابق کتاب قرآن و دستور پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله حکم کند. نيز نعماني در کتاب غيبت از عبد الله بن عطار روايت کرده که گفت: از حضرت باقر عليه السلام پرسيدم مهدي با چه روشي در ميان مردم حکومت ميکند؟ فقال يهدم ما قبله کما صنع رسول الله و يستانف الاسلام جديدا فرمود: آنچه از آثار بدعت و گمراهي قبل از وي بوده است، منهدم ميکند چنانکه پيغمبر اساس جاهليت را منهدم کرد. آنگاه از نو اسلام را از سر مي گيرد. [1] .
[ صفحه 1124]
همچنين در غيبت نعماني است که زراره گفت: بحضرت امام محمد باقر عليه السلام عرضکردم: نام بنده اي از نيکان را براي من ذکر کن و منظورم قائم بود فرمود: نام او نام من است، گفتم: آيا او هم بروش ملايم پيغمبر سلوک ميکند؟ فرمود: نه نه اي زراره بروش پيغمبر رفتار نميکند، پيغمبر در ميان امت خود با ملايمت رفتار کرد و ميخواست بدانوسيله دلهاي مردم را با هم پيوند دهد، ولي روش قائم جنگ است و در کتابي که با اوست [2] نيز چنين مامور شده که با جنگ کار را از پيش ببرد، و در آن روز توبه کسي را نمي پذيرد. واي بر کسيکه با وي دشمني کند. همچنين در غيبت نعماني از حسن بن هارون روايت ميکند که گفت: من در خدمت حضرت صادق نشسته بودم. معلي بن خنيس از آن حضرت پرسيد آيد هنگامي که قائم ظهور کرد بر خلاف روش علي عليه السلام حکومت ميکند؟ فرمود: آري و آن بدينگونه است که علي عليه السلام با منت گذاشتن بر اسيران و مردم و گذشت از آنها عمل مينمود. زيرا که ميدانست بعد از وي سلاطين جور بر شيعيانش تسلط پيدا ميکنند، ولي قائم با مردم بيدين ميجنگد و آنها را اسير مي کند زيرا او ميداند که بعد از وي بهيچوجه شيعيان مورد غلبه دشمن قرار نميگيرند و خطري متوجه آنها نيست در تهذيب شيخ طوسي اين روايت بسند ديگر هم آمده است. هم در آن کتاب از علاء بن محمد روايت ميکند که گفت: اگر مردم ميدانستند قائم هنگام ظهورش از بسياري کشتن مردم چه مي کند، بيشتر آنها دوست داشتند که او را نميديدند، او نخست بکار قريش ميپردازد. جز شمشير چيزي از آنها نميگيرد،
[ صفحه 1125]
و جز شمشير چيزي بانها نميدهد، تا جائکيه بسياري از مردم بيدين ميگويند: اين مرد از خاندان پيغمبر نيست. او اگر از آل محمد بود بر مردم کدام مردم؟ رحم ميکرد. نيز در غيبت نعماني است که ابوبصير گفت حضرت باقر عليه السلام فرمود: يقوم القائم بامر جديد و کتاب جديد و قضاء جديد علي العرب شديد، ليس شانه الا السيف لا يستتيب احدا و لا ياخذه في الله لومه لائم يعني قائم بامر جديد و کتاب جديد و حکم جديد که بر عرب دشوار است قيام مي کند، کار وي شمشير و جنگ است توبه هيچکس را قبول نميکند، و ملامت دشمنان او را از هدفش باز نمي دارد. و هم در کتاب مذکور از يعقوب بن شعيب از حضرت صادق عليه السلام روايت ميکند که بوي فرمود: نميخواهي پيراهن قائم را که در آن قيام ميکند بتو نشان دهم؟ عرضکردم: چرا ميخواهم به بينم. حضرت دستور داد جعبه اي آوردند و در آنرا گشود و يک پيراهن کرباسي از ميان آن بيرون آورد و آنرا باز کرد. ديدم آستين چپ آن خون آلود است، حضرت فرمود: اين پيراهن پيغمبر است که در روزي که دندان مبارکش را شکستند بتن داشت، قائم هم در روز ظهورش اين را بتن مي کند. من آن خون خشکيده را بوسيدم و آنرا بصورت خود ماليدم. سپس حضرت پيراهن را پيچيد و برداشت. و هم در آن کتاب از عبد الرحمن بن کثير نقل مي کند که حضرت صادق آيه شريفه اتي امر الله فلا تستعجلوه را تلاوت کرد و فرمود: اين امر الله امر ماست، تو براي آن شتاب و عجله مکن که خداوند صاحب الامر ما را به سه لشکر از فرشتگان و مومنين و رعبي که در دل پادشاهان و گردنکشان مياندازد تاييد ميکند. قيام وي مانند قيام پيغمبر صلي الله عليه و آله است که خداوند مي فرمايد: اذ اخرجک ربک من بيتک بالحق و ان فريقا من المومنين لکارهون [3] .
[ صفحه 1126]
و نيز در غيبت نعماني از بشير نبال نقل مي کند که گفت: بحضرت امام محمد باقر عليه السلام عرضکردم: مخالفين ما ميگويند: وقتي مهدي قيام ميکند بدون اينکه يک قطره خون بريزد امور سلطنت براي او فراهم ميشود. فرمود: نه اينطور نيست بخدائي که جان من در دست اوست اگر بدون خونريزي امکان داشت اينکار براي پيغمبر روي ميداد و ديگر دندانش نمي شکست و روي مبارکش مجروح نمي گشت بخدا قسم تا ما و شما شدائد و صدمات بسيار نبينيم و خونها ريخته نشود دولت او قوام نمي گيرد. در اين وقت حضرت با دست اشاره بپيشاني مبارکش فرمود [4] .
[ صفحه 1127]
نيز در کتاب ياد شده از يونس بن ظبيان روايت کرده که گفت: شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: پيروان حق هميشه در ناراحتي بسر مي برده اند آگاه باشيد که مدت ناراحتي اندک و زمان دولت قائم طولاني خواهد بود. هم در آن کتاب از عمر بن خلاد نقل کرده که گفت: در محضر حضرت رضا عليه السلام از قائم آل محمد سخن بميان آمد. حضرت فرمود: شما امروز راحتي بيشتري داريد عرض شد: چرا؟ فرمود: براي اينکه وقتي قائم خروج مي کند شدائد بسيار روي ميدهد و خون زياد ريخته ميشود و مردم دسته دسته سوار بر اسب هر سو در تاخت و تازند لباس قائم زبر و غذايش صعب التناول است.
پاورقي
[1] اين روايت هم مورد توجه ميرزا حسينعلي مازندراني پيغمبر ايراني! حزب بهائي واقع شده و آنرا دليل بر نسخ دين اسلام و تغيير احکام خرد پسند قرآن و تعاليم حيات بخش محمدي (ص) دانسته و در صفحه 199 کتاب فارسي خود ايقان که خودش در آسمان بيست و هفتم برخود نازل کرده است! مي نويسد: و از جمله کلمات مدله بر شرع جديد و امر بديع!فقرات دعاي ندبه است که مي فرمايد:اين المدخر لتجديد الفرائض، و السنن و اين المتخير لاعادة الملة و الشريعة، و در زيارت مي فرمايد: السلام علي الحق الجديد. سئل ابو عبدالله عن سيرة المهدي کيف يصنع قال: يصنع ما صنع رسول الله و يهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله حال ملاحظه فرمائيد که با وجود امثال اين روايات چه استدلالهائي بر عدم تغيير احکام مي نمايند!
پاسخ ما اين است که اگر جناب بهاء نمي خواست مردم را فريب دهد و پا روي وجدان خود بگذارد، خيانت نمي کرد؛ و رعايت امانت مي نمود آخر حديث را که مي فرمايد و يستانف الاسلام جديدا هم ذکر مي کرد آنچه در دعاي ندبه و زيارت و اين روايت است همه مي گويند: مهدي دين اسلام را زنده مي کند، و بعد از آنکه بدعتها و خرافات و اوهامي که مخالفين اسلام يا دوستان نادان وارد اسلام کرده اند، از ميان برد؛ يا آثار ضلالت بار مثل حظيرة القدس بهائيان و غيره را منهدم کرد اسلام را از سر مي گيرد، چنانکه در همين حديث و روايت همين صفحه و صفحات قبل و بعد بصراحت از ائمه اطهار رسيده است.
[2] گفتيم اين کتاب همان صحيفه مهر کرده است؛ که دستور خاص حکومت آن حضرت است و از طرف پيغمبر و امير مومنان بوي رسيده است.
[3] معني امر الله در اين روايت بخوبي معلوم مي گردد که چيست و منظور از آن کيست ولي ابوالفضل گلپايگاني، چون ديده ميرزا بهاء و عباس افندي پسر او امر الله را نام ديگر ديانت!بهائي قرار داده اند، فقط روايت صفحه 1074
که نامي هم از بيت المقدس برده شده است دست آويز قرار داده است و از اين روايت که از امر الله هم نامي بميان آمده و امام عليه السلام آنرا معني مي کند، سخني نگفته است! با اين وصف نه امر الله در آن روايت و نه امر الله در اين روايت هيچکدام دلالتي بر دعوي باب و بهاء که هويت هر کدام و سخافت فکر و سخنان آنها بر خردمندان و مردم با انصاف آفتابي گشته و مردمي عاجز و عامي و سطحي جامعه بوده اند؛ندارد.
مي گويند: يک مبلغ عاليقدر بهائي، مي خواست يک نفر اصفهاني بذله گوي شوخ طبعي را دعوت بدين بهاء کند، و از راه تحري حقيقت درهاي حقايق را بروي او بگشايد، از جمله در پاسخ اصفهاني که پرسيده بود حرف اساسي شما چيست گفت: ما ديانت بهاء و اين ظهور جدير را امر الله مي دانيم و امروز هم مصداق اين امر الله حضرت عبدالبهاءعليه الابهاء است!اصفهاني هم بالبداهه مي گويد عجب!پس حالا من معني اين آيه را فهميدم که خدا مي فرمايد: و کان امر الله مفعولا!.
[4] ابو الفضل گلپايگاني در فرائد در ذيل حديث ابو حمزه ثمالي، دست و پاي زيادي نموده که موضوع قيام مهدي موعود شيعه را با سيف و شمشير و جنگ؛طوري تاويل کند و مطلب را بجائي ببرد؛ که ذهن اغنام الله را مشوب سازد و ديگر از وي و جانشينان باب نپرسند: پس اين همه وعده که داده اند امام زمان با سيف و شمشير قيام مي کند چه شد؟ چرا سيد باب شمشيري بدست نگرفت و جنگي نکرد؟
وي مي نويسد: گمان نرود که مراد سيف معهود نزد خلق است، بل مقصود سيف کلام الهي و حجت الهيه و وحي سماوي است..!!
مي گوئيم:اولا آنقدر موضوع قيام بسيف با صراحت در روايات شيعه نقل شده که تاويل گلپايگاني با صد من سريشم هم نمي چسبد و هيچ عاقلي آنهمه روايات را به سيف بيان؛و شمشير تبليغ تاويل نمي کند و آن شدت و صلابت را باين سبکي و سادگي معاوضه نمي نمايد. ثانيا بايد ديد سيف کلام اهل بهاء چقدر برنده بوده است و تا کنون چه کرده است؟ بعد از صد و بيست سال چقدر جلو رفته و چقدر برندگي داشته است؟ آيا هزار يک تبليغات کمونيستها و تازيها و صد يک فعاليت احزاب مترقي امروز اروپا و امريکا؛اثر داشته و پيرو پيدا کرده است؟!.