مهدي موعود شيعه داراي اين اوصاف است
احمد ابي طالب طبرسي در کتاب احتجاج از ابوسعيد عقيصاء از امام حسن مجتبي عليه السلام نقل کرده که فرمود: ما منا احد الا و يقع في عنقه بييعه لطاغيه زمانه، الا القائم الذي يصلي خلفه روح الله عيسي بن مريم (ع) فان الله عز و جل يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلا يکون لاحد في عنقه بيعه اذا خرج، ذلک التاسع من
[ صفحه 1067]
ولد اخي الحسين ابن سيده الاماء يطيل الله عمره في غيبته ثم يظهره بقدرته في صوره شاب ذو اربعين سنه ذلک ليعلم ان الله علي کل شي ء قدير. هر يک از ما ائمه ناگزير بيعت سلطان متجاوز زمانش بگردنش ميافتد، مگر قائمي که عيسي روح الله پشت سر او نماز ميگذارد. زيرا خداوند متعال ولادت او را پنهان ميدارد و خودش را غائب ميگرداند، تا اينکه وقتي ظهور ميکند بيعتي در گردنش نباشد [1] او نهمين امام از فرزندان برادرم حسين است. او فرزند بانوي کنيزان است [2] خداوند عمر او را در مدت غيبتش طولاني ميگرداند آنگاه با قدرت کامله خود بصورت جوانيکه چهل سال داشته باشد آشکار ميسازد تا مردم بدانند که خداوند بر همه چيز قدرت دارد. و در قرب الاسناد از ازدي روايت کرده که گفت: من و ابوبصير در حاليکه علي بن عبد العزيز با ما بود وارد شديم بر حضرت صادق عليه السلام من بحضرت عرضکردم:
[ صفحه 1068]
شما صاحب ما هستيد؟ حضرت فرمود. من صاحب شما هستم؟ آنگاه پشت بازوي مبارکش را گرفت و فرمود من پيرمردي سالخورده ام صاحب شما جواني نورس است. مولف: من صاحب شما هستم استفهام انکاري است يعني صاحب الامر شما نيستم و احتمال دارد باين معني باشد که: من صاحب شما هستم ولي آن قائمي که شما در نظر داريد نيستم. نيز در احتجاج از حضرت امام حسن مجتبي و آن حضرت از پدر بزرگوارش اميرالمومنين صلوات الله عليهما روايت نموده که فرمود: خداوند در آخر الزمان و روزگاري سخت در ميان جهل و ناداني مردم، مردي را بر مي انگيزد و او را با فرشتگان خود تاييد ميکند و ياران او را حفظ مينمايد و با آيات و نشانه هاي خودش نصرت مي دهد و بر کره زمين غالب ميگرداند تا آنجا که مردم پاره اي از روي ميل و گروهي با اجبار بدين خدا ميگروند. سپس او زمين را پر از عدل و داد و نور و برهان ميکند. تمام مردم جهان در برابر وي خاضع ميشوند. هيچ کافري باقي نميماند. جز اينکه مومن ميشود، و هيچ بد کاري نميماند جز اينکه اصلاح ميگردد، در دولت او درندگان آزادانه زندگي ميکنند و زمين چنانکه بايد گياهان خود را بيرون ميدهد و آسمان برکات خود را فرو ميفرستد. گنجها و معادن زمين براي او آشکار ميشود و چهل ساهل در بين مشرق و مغرب عالم سلطنت ميکند خوش بحال آنها که روزگار او را درک ميکنند و سخنان او را ميشوند [3] .
[ صفحه 1069]
مولف: اخبار گوناگوني که درباره مدت سلطنت آن حضرت بما رسيده است
[ صفحه 1070]
بعضي از آنها ناظر بتمام مدت سلطنت حضرت است و قسمتي مدت استقرار دولتش را معين ميکند و پاره اي بر حسب سال و ماه مشهور ميان ما است و برخي بر اساس سالها و ماه هاي طولاني ايام دولت آن حضرت ميباشد، و الله يعلم. صدوق در کمال الدين از محمد بن حنفيه از پدر بزرگوارش اميرالمومنين عليه السلام و آن حضرت از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده اند که فرمود: مهدي از ما اهلبيت است خداوند کار او را در يک شب روبراه ميکند و در روايت ديگر فرمود: خداوند او را در يک شب آماده ميسازد. هم در آنکتاب از مفضل بن عمر از امام جعفر صادق و آن حضرت از پدرش امام محمد باقر عليهما السلام روايت کرده که فرمود: هنگاميکه قائم ظهور ميکند اين آيه را ميخواند: ففرت منکم لما خفتکم فوهب لي ربي حکما و جعلني من المرسلين. و هم در کتاب مزبور از مفضل بن عمر روايت ميکند که گفت: از آن حضرت شنيدم ميفرمود: مبادا شما شيعيان کاري کنيد که خود را ميان دشمنان مشهور گردانيد و آنچه ما درباره قائم بشما ميگوئيم بانها اظهار کنيد بخدا قسم امام شما سالهاي متمادي از روزگار شما غائب مبشود، و شما آزمايش ميشويد، تا جائيکه گفته ميشود: او مرده يا کشته شد و اگر هست بکدام بيابان رفته است. ديدگان مومنين در در فراق او سرشک اشک فرو مي ريزد. کار شما بجائي ميرسد که مانند کشتي در امواج دريا هر لحظه باين طرف و آن طرف ميل کنيد و مضطرب و منقلب شويد در آن ورطه هيچکس جز آنکس که خداوند از وي پيمان گرفته و ايمان را در لوح دل او نوشته و با روح خود مويد داشته است، نجات نمييابد، دوازده پرچم که با هم اشتباه ميشوند و هيچ يک را از ديگري تشخيص نميدهند برافراشته ميگردد. مفضل ميگويد: در اين موقع گريه ام گرفت. حضرت پرسيد: براي چه گريه ميکني؟ عرضکردم: چرا گريه نکنم، با اينکه شما ميفرمائيد: دوازده پرچم با هم اشتباه ميشوند و هيچيک را از ديگري تشخيص نميدهند، با اين وصف ما چکنيم؟ حضرت نگاهي بافتاب داخل صفه که نشسته بوديم کرد و فرمود: اين
[ صفحه 1071]
آفتاب را مي بيني؟ عرضکردم آري فرمود: بخدا قسم مطلب از اين آفتاب روشن تر است. اين روايت در غيبت نعماني بدو سند ديگر هم روايت شده است. مولف: ايمان را در لوح دل او نوشته اشاره بايه لا تجد قوما يومنون بالله و رسوله يوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او اخوانهم او عشيرتهم اولئک کتب في قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه [4] و آنها را با روح خود مويد داشته است اين روح همان روح ايمان است. چنانکه گذشت. و جمله هيچيک را از ديگري تشخيص نميدهند يعني: نميداند فلان پرچم متعلق بفرقه حق است، يا از فرقه باطل ميباشد. و نيز صدوق در کمال الدين از عبد العظيم حسني حضرت عبد العظيم مدفون در ري روايت ميکند که گفت: بحضرت امام محمد تقي عليه السلام عرض کردم: من اميدوارم قائم اهلبيت پيغمبر که زمين را پر از عدل ميکند از آن پس که پر از ظلم و ستم گردد، شما باشيد. حضرت فرمود: اي ابوالقاسم کنيه حضرت عبد العظيم ابو القاسم است هر يک از ما ائمه قائم بامر خداوند هستيم و هادي و رهنماي دين او ميباشيم ولي قائمي که خداوند زمين را بوسيله او از لوث وجود کافران و منکرين پاک مينمايد، و آنرا پر از عدل و داد ميکند، کسي است که ولادتش بر مردم پوشيده ميماند و خودش غائب ميشود، و ذکر نام وي براي شما حرام است [5] او همنام رسولخدا و هم کنيه آن حضرت است. او کسي است که زمين برايش درهم نورديده ميگردد، و هر مشکلي بخاطر او آسان ميشود، و يارانش به تعداد اصحاب پيغمبر در جنگ بدر يعني سيصد و سيزده نفر از دورترين نقاط زمين گرد وي جمع ميشوند. چنانکه خداوند مي فرمايد: اينما تکونوا يات بکم الله جميعا ان الله علي کل شي ء قدير.
[ صفحه 1072]
وقتيکه اين عده از مخلصين در پيرامون او اجتماع نمودند، ظهور ميکند، و هنگاميکه پيمان کامل گشت يعني تعداد آنها بده هزار نفر رسيد، باذن پروردگار قيام ميکند، و چندان از دشمنان ميکشد که خداوند راضي گردد. حضرت عبد العظيم گفت: عرضکردم: آقاي من از کجا معلوم ميشود خدا راضي شده؟ فرمود: خدا رحمت خود را در قلب وي مياندازد چون بمدينه بيايد لات و عزي را بيرون مياورد و آتش ميزند. اين روايت در احتجاج هم ذکر شده است. مولف: لات و عزي دو بت قريش بود و در اينجا مقصود اولي و دوم است. شيخ الطائفه در کتاب غيبت از مفضل بن عمر روايت ميکند که از آن حضرت از تفسير جابر سوال کردم؟ فرمود: براي افراد فرومايه حکايت مکن که آنرا ضايع ميکنند. مگر قرآن نخوانده اي که خداوند ميفرمايد: فاذا نقر في الناقور امامي از ما غائب است. هر وقت خداوند بخواهد او را ظاهر گرداند نقطه اي در دلش پديدي مياورد، و او هم بدستور خداوند قيام ميکند. اين حديث در رجال کشي هم مذکور است. مولف: ذکر آيه در حديث براي بيان اين معني است که در زمان امام عليه السلام امکان اظهار آن امور باشد. يا براي اين بوده که بفهماند بعضي از تفاسير ما را همه مردم نمي توانند بفهمند، مانند تفسير همين آيه.
پاورقي
[1] اين مضمون در ساير رويات ديگر هم بوده از جمله در صفحه 381 از حضرت رضا (ع) و رد صفحه 850 در چند روايت از حضرت صادق (ع) گذشت. ابو الفضل گلپايگاني دستبردي به اين مطلب هم زده و آنرا تطبيق بسيد باب کرده است. او مي خواهد بگويد چون باب زمان ناصر الدين شاه پيدا شد و بيعت او را بگردن نگرفت پس او همان قائم است! ص 51 فرائد
در صورتي که وقتي سيدخل بيچاره بزندان افتاد، توبه نامه اي بخط خود نوشت و نه تنها مفتضحي کرد، بلکه اصلا از امام زماني و هر گونه خيال واهي بکلي استعفا داد، اين توبه نامه هم اکنون در گاو صندوق مجلس شوراي ملي محفوظ است.
بهر حال آن قائمي که بيعت هيچ سلطان ظالمي يا طاغي و سرکشي را بگردن نمي گيرد، علائم و نشانه هائي دارد، که قسمتي از آن در اين روايت و دو روايت بعد؛ از زبان عموي عاليقدرش امام حسن مجتبي نقل شده است، آيا ميرزا علي محمد شيرازي که خود بهائيان مي گويند پسر ميرزا رضاي بزاز است و غيبتي هم نکرده و سنش 25 سال بود، همين است که عيسي پشت سر او نماز ممي گزارد؟
و فرزند نهمي امام حسين وغائب از انظار جهانيان بوده است؟ مالکم کيف تحکمون؟.
[2] رجوع کنيد بصفحه 216.
[3] موضوع سن امام زمان (ع) هنگام ظهور، بهترين وسيله تبليغاتي اعضاء حزب سياسي بهائي است. زيرا چنانکه مي نويسند ميرزا علي محمد شيرازي پسر ميرزا رضا بزاز، که با تحريک اجانب ادعاي مهدويت کرد، بيست و پنج ساله بوده است، بهائيان آنرا دليل بر اثبات ادعاي وي گرفته اند. ابوالفضل گلپايگاني،که با نوشتن کتاب فرائد و جعل و نقل و تحريف و سوء استفاده از آيات قرآني و بعض احاديث، بزرگترين خدمت را بسران بهائي کرده است؛ در فرائد اين حديث را دستاويز قرار داده و با نيرنگ بازي مخصوص بخود مي نويسد: مرحوم مجلسي در مجلد غيبت از کتاب بحار در باب کيفيت ظهور قائم از ابي بصير او او از ابي عبد الله (ع) روايت مي فرمايد:که چون قائم خروج فرمايد هر آينه مردم او را انکار نمايند. زيرا که رجوع مي نمايد بايشان در حاليکه جوان موفقرسيده است.!
سپس گلپايگاني چتند حديث اين باب و باب هيجدهم و ابواب ديگر را تقطيع نموده و بعد از نقل و ترجمه دلخواه خود اين طور نتيجه مي گيرد که چون علي محمد باب جوان بود و مردم او را انکار کردند، پس او همان امام زمان است!!!
آري اگر کسي فقط کتاب فرائد گلپايگاني را بخواند، ممکن است فريب بخورد، چنانکه بسياري هم که تنها بقاضي مي روند، خواندند و کور کورانه بصف اغنام الله درآمدند، ولي شما خوانندگان که تمام آن احاديث و زائد بر آن را فعلا به تمام و کمال و بدون کم و کاست گلپايگاني در اين جا مي خوانيد با کمال بي طرفي با مورد ذيل توجه داشته باشيد:
1- خوانندگان روايات اين باب را که از سن قائم سخن مي گويد از اول تا آخر بخوانند ببينند ساير علامات قائم هم با ميرزاي باب تطبيق مي کند، يا فرسنگها فاصله دارد؟!
2- گلپايگاني بحديث يحيي بن سالم استدلال مي کند که امام باقر فرمود: صاحب؛ سنش از ما کمتر است اصغرنا سنا ولي او فراموش کرده است که امام محمد تقي (ع) امام دهم در سن نه سالگي بمقام امامت رسيد و مسلما سن ميرزا علي محمد امام زمان ابوالفضل گلپايگاني که بقول او 25 ساله بوده،از آن حضرت کمتر نبوده! معني حديث اين است که: امام زمان شيعه يعني حجةبن الحسن العسکري در سال 260 هجري که پدر بزرگوارش وفات کرده؛ پنج ساله بود و در اين سن بسيار کم کخ از تمام ائمه کمتر بوده است، بمقام امامت رسيد؛ مثل عيسي بن مريم که در گهواره مقام نبوت داشت و آتيناه الحکم صبيا اين معني با صراحت از حضرت امام باقر و امام صادق و امام رضا عليهم السلام در صفحه 64 همين کتاب روايت شده است آنرا بخوانيد
3- در روايات بسياري چنين رسيده که آن حضرت شيخ السن و شاب المنظر يعني از لحاظ سن، پسر ولي بصورت جوان است و در روايت سوم همين بابت هم صريحا بعد از ذکر اوصافش که ابدا با ميرزاي شيرازي مناسبت ندارد مي فرمايد:ولادتش مخفي، شخصا غائب، عمرش طولاني و بعد بصورت جواني چهل ساله قيام مي کند! کجاي اين علائم با ميرزاي بيچاره قابل تطبيق است؟!.
[4] سوره مجادله آيه 22.
[5] زيرنويسهاي صفحات 236 و 369 را بخوانيد.