روايت حمران بن اعين درباره علائم عمومي آخرالزمان
کليني در روضه کافي از حمران بن اعين [1] روايت مي کند که در خدمت امام جعفر صادق عليه السلام از بني عباس و وضع پريشان شيعيان در نزد آنها سخن بميان
[ صفحه 1037]
آمد: حضرت فرمود: من با ابوجعفر منصور خليفه عباسي سفر ميکردم، او در ميان همراهانش سوار بر اسب بود، لشکري در جلو و لشکري پشت سر داشت و من پهلوي او بر الاغي سوار بودم. ابوجعفر بمن گفت: يا ابا عبد الله ابا عبد الله کنيه حضرت است سزاوار بود که شما از اين اقتداري که خداوند بما داده و گشايش و عزتي که بما ارزاني داشته است خشنود شوي، و بمردم نگوئي که تو و خاندانت از ما باين امر شايسته تر ميباشيد تا ما هم در صدد آزار تو و آنها نباشيم حضرت فرمود: من باو گفتم: کسيکه اين حرف را از من بتو رسانده دروغ گفته است، ابوجعفر منصور گفت: آيا قسم ميخوريد که اين حرف را نگفته ايد؟ گفتم: مردم جادوگرند، يعني ميخواهند فساد بر پا کنند، و تو را از من برنجانند گوش بحرف اينان مده که احتياج ما بتو از احتياجي که تو بما دادي بيشتر است. سپس منصور بمن گفت بخاطر داري که روزي از شما پرسيدم آيا ما بسلطنت ميرسيم؟ گفتي: آري سلطنت شما طويل و عريض و سخت است. پيوسته با فرصت کافي و توسعه زياد دنيوي بسر ميبريد، تا در ماهي محترم و در شهري محترم خون محترمي از ما را بريزند. ديدم حديثي را که سابقا باو گفته بودم از بر کرده است. در جواب گفتم: شايد خداوند تو را از اين کار ريختن خون حفظ کند زيرا من در اين حديث تو را قصد نکردم، بلکه من فقط حديثي را روايت کردم بعلاوه شايد آنکس ديگري از خاندان تو باشد که باين کار مبادرت ميورزد. منصور ساکت شد و ديگر چيزي بمن نگفت. وقتي بخانه خود برگشتم يکي از دوستان ما شيعيان نزد من آمد و گفت:
[ صفحه 1038]
بخدا قسم من شما را در ميان لشکر منصور ديدم که سوار الاغي هستيد و او سوار اسب و بطرف شما خم شده گفتگو ميکند، مثل اينکه شما پائين دست او قرار گرفته ايد. من پيش خود گفتم: اين حجت خدا و امامي است که بايد از وي اطاعت کرد. ولي آن ديگري يعني منصور ستمگري ميکند و فرزندان پيغمبر را ميکشد و در زمين خونريزي ميکند. با وجود اين او بر مکرب قرار دارد و شما سوار الاغ هستيد بدينگونه شکي بدلم راه يافت، بطوريکه ترسيدم دين و جانم را از دست بدهم. حضرت فرمود: من بان مرد شيعه گفتم: اگر ميديدي چقدر فرشته در اطراف و جلو و پشت سر و سمت چپ و راست من ميباشند، او و همراهانش را خيلي پست ميشمردي. او هم گفت: حالا دلم آرام گرفت. سپس آن مرد شيعه پرسيد: اينها تا کي سلطنت خواهند کرد و ما کي آسوده ميشويم؟ گفتم: نميداني که هر چيزي مدتي دارد؟ گفت: چرا ميدانيم گفتم: اين دانائي براي تو ثمربخش نيست؟ هنگامي که بنا باشد اينان منقرض گردند از يک چشم بهم زدن هم زودتر طومار دولت آنها در هم پيچيده ميشود. اگر تو از وضع آنها در پيشگاه خداوند اطلاع داشته باشي که چگونه است، نسبت بانها خشمگين تر ميشوي. اگر تو و تمام مردي روي زمين سعي کنيد که آنها را بيش از آنچه هستند وارد ورطه گناه بنمائيد از عهده آن بر نخواهيد آمد، پس شيطان تو را وسوسه ننمايد. زيرا عزت از آن خدا و پيغمبرش و اهل ايمان است، ولي منافقين نميدانند. نميداني که اگر کسي منتظر ظهور دولت ما باشد و بر ترس و آزاري که در راه پيروي از ما مي بيند صبر کند، فردا در جمعيت ما خواهد بود؟ هر گاه ديدي که حق از ميان رفت و اهل حق رفتند. و ديدي که ظلم همه جا را فرا گرفته، و ديدي که دست در قرآن بردند، و چيزهائي که در آن نبوده داخل آن نمودند، آنگاه از روي هواي نفس آنرا توجيه کردند، و ديدي که دين تغيير
[ صفحه 1039]
و انقلاب پيدا کرده، چنانکه آب کاسه تغيير و انقلاب پيدا ميکند. و ديدي که پيروان باطل بر اهل حق برتري يافته اند، و ديدي که فساد در همه جا آشکار است و کسي از آن جلوگيري نميکند و مرتکبين آنهم خود را معذور ميدانند. هر گاه ديدي که فساد در همه جا آشکار است، و مردها بمردها و زنان بزنان اکتفا نموده اند، و ديدي که مومن لب فرو بسته و حرفش پذيرفته نميشود، و ديدي که فاسق دروغ ميگويد و دروغ را برخ او نميکشند، و ديدي که کوچک بزرگ را مسخره ميکند، و ديدي پيوند خويشاوندي را بريده اند، و ديدي که بعضي بعمل فاسد خود فخر ميکنند و تمجيد هم ميشوند، و او لبخند ميزند و کسي هم چيزي باو نمي گويد و ديدي که مردان مانند زنان خود را در معرض عمل نامشروع قرار ميدهند و ديدي که زنان با يکديگر عمل منافي عفت مساحقه ميکنند. و هر گاه ديدي که مدح اين و آن زياد شده، و ديدي که مردم اموال خود را در راه غير خدا بذل ميکنند. و کسي را از اين کار بر حذ نميدارند و جلو آنها را نمي گيرند و ديدي که بعضي از مشاهده جد و جهد مومني در امر دين، پناه بخدا ميبرند و ديدي که همسايه خود را آزار ميرساند و کسي هم او را منع نميکند، و ديدي که کافر از ديدن فساد در روي زمين خشنود است، و ديدي که انواع شراب بطور آشکار نوشيده ميشود و مردم از خدا بترس برگرد آن اجتماع ميکنند. ه رگاه ديدي که امر بمعروف بي ارزش گشته، و ديدي که اهل فساد در آنچه خدا نمي پسندد، نيرومند و پسنديده اند. و ديدي که اهل اخبار و حديث علماي دين موهون شده اند و دوستداران آنها از نظر افتاده اند، و ديدي که راه هر گونه عمل خير بسته شده، و راه اعمال شر باز است، و ديدي که حج خانه خدا تعطيل گشته و مردم را بترک آن وا ميدارند، و ديدي که مردم آنچه را که ميگويند عمل نميکنند. هر گاه ديدي که مردان براي عمل نامشروع با مردان و زنان براي عمل نامشروع با با زنان غداي خوب ميخورند و تقويت ميکنند و ديدي که ارتزاق مرد از پشت وي و ارتزاق زن جلو اوست و رايت النساء يتخذن المجالس کما يتخذها الرجال
[ صفحه 1040]
و ديدي که زنان مانند مردان مجلس ها ميگيرند [2] و ديدي که صفات زنان در بني عباس ظاهر گشته، دست و پاي خود را حنا ميگيرند و شانه بر موي خود ميزنند، همانطور که زن براي جل نظر شوهرش موي خود را شانه ميکند هر گاه ديدي که بمردها پول ميدهند که با آنها يا زنان آنها عمل نامشروع کنند و ديدي که بمرد رغبت نمودند و مردها هم در اين عمل بيکديگر حسد بردند، و ديدي که مالدار از شخص با ايمان عزيزتر است، و ديدي که رباخواري آشکار است و رباخوار مورد ملامت قرار نمي گيرد، و ديدي که زنها بعمل زنا افتخار مي کنند و هر گاه ديدي که زن رشوه بشوهر خود ميدهد و او را واميدارد که از مردان دست بردارد يا اينکه رشوه ميدهد که برود با مردان عمل منافي عفت کند تا او هم با زنان چنين کند، يا در معاشرت با مردان آزاد باشد. مولف و ديدي که بيشتر مردم زنانرا برن اعمال بدشان همراهي ميکنند، و ديدي که مومن محزون و از نظر افتاده و خوار است، و ديدي که بدعتها و عمل زنا آشکار گشته: و ديدي که مردم با شاهد دروغ بديگران تعدي مينمايند. و ديدي که حرام حلال گشته، و ديدي که امور ديني با راي شخصي عمل ميشود، و قرآن و احکام آن تعطيل ميگردد، و ديدي که مردم چنان در ارتکاب معاصي جري شده اند که منتظر رسيدن شب نيستند بلکه همه کارها را علنا در روز انجام ميدهند مولف هر گاه ديدي که مومن جز با قلب خود قدرت ندارد اعمال زشت را نکوهش کند و ديدي که مال بسيار در راه غضب خداوند صرف ميشود، و ديدي که واليان، کافران را بخود نزديک و نيکوکاران را از خود دور ميکنند و ديدي که واليان در اجراي حکم رشوه ميخواهند و ديدي که استانداري را بمزايده ميگذارند که هر کس بيشر پلو داد او را باستانداري برسانند مولف هر گاه ديدي که مردم با محارم خود نزديکي مينمايند و به آنها اکتفا
[ صفحه 1041]
مي کنند [3] و ديدي که مرد با تهمت و سوء ظن بقتل ميرسد و ديدي که مردها بمردها پيشنهاد عمل زشت ميکنند، و خود و اموالش را در اختيار او ميگذارد و ديدي که مردان را از نزديکي با زنان سرزنش مي کنند که چرا با مردان آميزش نمي کني و ديدي که گذران مرد از راه فروش ناموس زنش تامين ميشود و او اين را ميداند و بان تن در مي دهد و ديدي که زن شوهر خود را بدبخت مي کند و بر خلاف ميل او عمل مي نمايد و نفقه شوهرش را مي پردازد و هر گاه ديدي که مرد زن و کلفت خود را اجاره ميدهد و بخورد و خوراکي که از راه رذالت تحصيل ميکند راضي ميشود، و ديدي که قسم خوردن دروغ بخدا زياد ميشود. و ديدي که قمار بازي آشکار شد، و ديدي که علنا شراب فروشي ميکنند و منعي در کار نيست، و ديدي که زنان مسلمان خود را در اختيار کافران ميگذراند. و هر گاه ديدي که لهو و لعب آشکار گشت و کسيکه از کنار آن عبور ميکند جلوگيري نمي نمايد، يا کسي قادر به جلوگيري آن نيست. و ديدي که مرد با شرافت در پيش دشمني که از او و قدرتش وحشت دارد خوار ميگردد، و ديدي که مقربان حکام کساني هستند که بما اهلبيت ناسزا بگويند، و ديدي که دوستان ما شهادتشان در محکمه پذيرفته نميشود، و ديدي که بسخنان دروغ رغبت پيدا ميشود و رايت القرآن قد ثقل علي الناس استماعه و خف علي الناس استماع الباطل و ديدي که شنيدن تلاوت قرآن بر مردم گران، و استماع سخنان باطل براي مردم آسان است و ديدي که همسايه از ترس زبان همسايه اش بوي احترام ميگذارد و ديدي که احکام الهي تعطيل شده، و در موارد آن بميل خود عمل ميکنند و ديدي
[ صفحه 1042]
که مساجد طلا کاري شده، و ديدي راستگوترين مردم، مفتريان دروغگو ميباشند و ديدي که شر و فساد ظاهر گشته و سعي در سخن چيني ميشود. هر گاه ديدي که عمل شنيع زنا شايع شده، و ديدي که غيبت مليح محسوب ميشود و مردم يکديگر را بان مژده ميدهند. و ديدي که حج و جهاد را براي غير خدا طلب ميکنند. و ديدي که پادشاه، مومن را براي کافر ذليل ميکند و ديدي که ويراني بيش از عمران و آبادي است، و ديدي که گذران مرد از راه کم فروشي تامين ميشود، و ديدي که ريختن خون مردم بي ارزش شمرده ميشود، و ديدي که مرد رياست را بخاطر رسيدن بدنيا طلب ميکند و خود را ببد زباني مشهور ميسازد تا از وي بترسند و کارها را باو واگذارند. هر گاه ديدي که نماز سبک شمرده ميشود، و ديدي که مرد مال بسياري دارد ولي اصلا وجوهات شرعي آنرا نمي دهد، و ديدي که مرده را از قبر بيرون مياورند و اذيت ميکنند و کفنش را ميفروشند و ديدي که هرج و مرج زياد شده، و ديدي که مرد هنگام شب با نشاط و سر خوش و موقع صبح خمود و سرمست است، و اهميت بامور زندگي نمي دهد، و ديدي که با حيوانات عمل زشت ميکنند و ديدي که حيوانات يک ديگر را ميدرند. هر گاه ديدي که مرد ميرود نماز بگذارد ولي وقتي بر مي گردد لباس در بر ندارد و ديدي که دلهاي مردم قسي شده و ديدگان آنها خشکيده يعني از خوف خدا اشک نميريزند و ذکر خداوند بر آنها دشوار است، و ديدي که پليدي زياد شده و مردم نسبت بان غربت نشان مي دهند [4] و ديدي که نمازگزار براي اينکه مردم او را به بينند نماز ميگزارد، و ديدي که فقيه به منظور دنيا و رياست و غير دين تحصيل ميکند. هر گاه ديدي که مردم دور کسي را گرفته اند که قدرت را در دست دارد و ديدي
[ صفحه 1043]
کسي که طلب حلال ميکند در نظر مردم مذموم و سرزنش ميشود و طالب حرام را مدح و احترام ميکنند، و ديدي که در مکه و مدينه کارهائي ميکنند که خداوند دوست ندارد و کسي هم نيست که مانع شود و هيچکس آنها را از اين عمل زشت باز نميدارد. و ديدي که آلات موسيقي در مکه و مدينه آشکار است [5] و ديدي که مرد سخن حقي ميگويد و امر بمعروف و نهي از منکر ميکند، و در آنحال کسي بقصد نصيحت نزد او ميرود و بوي ميگويد: اينرا از زبان تو ساخته اند يعني گفتن سخن حق و امر بمعروف و نهي از منکر متروک ميشود، و ارزش خود را از دست ميدهد، که اگر کسي بگويد زشت است، او را بر حذر ميدارند و ديدي که مردم بيک ديگر نگاه ميکنند از هم تقليد ميکنند و از افراد شرور پيروي مينمايند. هر گاه ديدي که راه خير بکلي خالي است و کسي از آنراه نميرود، و ديدي که مرده را جابجا ميکنند و کسي هم وحشت نميکند و ديدي که هر سال بدعت و شرارت بيشتر ميشود و ديدي که مردم و مجالس از ثروتمندان متابعت نمي نمايند و ديدي که از فقير دستگيري ميکنند که باو بخندند و براي غير خذا بر او ترحم مياورند. [6] و رايت الايات في السماء لا يفزع بها احد و ديدي که علائم در آسمان پديدي ميايد ولي هيچکس نمي ترسد [7] و ديدي که مردم در ملاء عام مانند حيوانات بمنظور اعمال زشت روي هم ميجهند و کسي هم از ترس اينعمل را تقبيح نميکند؟ هر گاه ديدي که مرد مال بسيار در راه غير مشروع صرف ميکند و از بذل اندک چيزي در راه خدا خودداري ميکند، و ديدي که بي احترامي بپدر و مادر آشکار گرديد و مقام آنها را سبک شمردند، و نزد فرزندشان سيه روزتر از همه بودند، و
[ صفحه 1044]
فرزندان از اينکه بپدر و مادرشان افتراء ببندند، خوشحال ميشوند و رايت النساء قد غلبن علي الملک و غلبن علي کل امر لا يوتي الا مالهن فيه هوي و ديدي که زنان بر دولت و سلطنت و هر چيزي که ميل بان دارند غلبه يافته و مسلط گشته اند و ديدي که پسر به پدرش افتراء مي بندد و به پدر و مادرش نفرين ميکند و از مرگ آنها خوشحال ميشود. هر گاه ديدي که اگر يک روز بر مردي بگذرد و در آن روز گناه بزرگي مانند زنا و کم فروشي و غل و غش در معامله يا شرابخواري نکرده باشد، اندوهگين و محزون است که آن روز را مفت از دست داد، و عمرش ضايع شد و ديدي که پادشاه غلات را احتکار ميکند تا بموقع با قيمت بيشتر بفروشد و ديدي که اموال اولاد پيغمبر يعني خمس و وجوهات در راه دروغ و قمار و شرابخواري صرف ميشود و ديدي که با شراب مداوا ميکنند و فوائد آنرا براي مريض شرح ميدهند و از آن شفا مي جويند، و ديدي که مردم در خصوص امر بمعروف و نهي از منکر و ترک دينداري با آنها برابرند. هر گاه ديدي که با دو بروت اهل نفاق پيوسته در جريان است ولي نسيم اهل حق نمي وزد، و ديدي که اذان گفتن و نماز گذاردن با مزد انجام ميگيرد و ديدي که مساجد پر از مردم از خدا نترس شده، در آنجا براي غيبت کردن و خوردن گوشت اهل دين جمع ميشوند و شراب و مسکرات را توصيف ميکنند. و ديدي که آدم مست پيشنماز مردم شده عقل خود را از دست داده و مردم هم مستي را ننگ نميدانند وقتي کسي مست شد، احترام پيدا ميکند و از وي تقيه مي نمايند و ميترسند و او را رها ميکنند و حد نميزنند و بعلت مستي او را معذور ميدانند هر گاه ديدي کسيکه مال يتيم ميخورد در عين حال از صلاح و خوبي خود خبر ميدهد و ديدي که قضات بر خلاف دستور الهي حکم مي کنند و ديدي که حکام از راه طمع از خائنين پيروي ميکنند، و ديدي که حاکم با جرات تمام ارث را بقيم ورثه يا از ميان آنها بشخص فاسق و بد عمل آنها ميدهند يعني آنها رشوه بحاکم
[ صفحه 1045]
ميدهند و حاکم هم حکم ميکند که اموال بانها برسد - مولف. چون آن فساق ارثيه را بدينگونه از حکام بچنگ آوردند، حکام آنها را بحال خود ميگذارند که با آن مال هر چه ميخواهند بکنند. هر گاه ديدي که روي منبرها بمردم دستور تقوي و پارسائي ميدهند ولي خود گوينده بگفته خود عمل نميکند، و ديدي که اوقات نماز را سبک ميشمارند و ديدي که شخص وجوه بريه را بوسيله ديگري صرف ميکند و بخاطر خدا نميدهد و بواسطه درخواست مردم ميدهند، و ديدي که همت مردم شکم و عورت آنهاست و از خوردن حرام يا ارتکاب عمل حرام باک ندارند، و ديدي که دنيا بانها روي آورده، و خلاصه هر گاه ديدي که اعلام حق کهنه شده خود را نگاهدار و نجات از اين مهالک را از خداوند بخواه و بدانکه مردم با اين نافرمانيها مستحق عذابند. اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در ميان آنها بودي، بايد بشتابي بسوي رحمت حق تا از کيفري که آنها بواسطه سرپيچي از فرمان خدا مي بينند بيرون بيائي، و بدانکه خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نميگرداند و ان رحمه الله قريب من المحسنين.
پاورقي
[1] حمران بن اعين برادر بزرگ زراره است که در صفحه 922 شناسانديم. حمران از شاگردان بزرگ و اصحاب خاص حضرت باقرو صادق عليهما السلام است. احاديث او در رشته هاي مختلفه ديني از آن دو امام عاليمقام در تمام کتب مذهبي مشهور است. حمزه و محمد و عقبه پسران حمران نيز از محدثين شيعه بشمار مي روند.
شيخ مفيد در کتاب اختصاص روايت مي کند که حمران بحضرت باقر گفت: من با خدا عهد کرده ام که از مدينه بيرون نروم؛ مگر اينکه آنچه را از شما مي پرسم جواب دهيد. فرمود: سؤال کن! حمران گفت: آيا من از شيعيان شما نيستم؟ فرمود: آري هم در دنيا و هم در آخرت!
و هم مفيد در آن کتاب از هشام بن حکم نقل مي کند که گفت: از حضرت صادق (ع) شنيدم مي فرمود: چه شفيع خوبي هستيم من و پدرم براي حمران در روز قيامت، ما هر دو دست حمران را مي گيريم و رها نمي کنيم تا او را با خود به بهشت ببريم! و هم از زياد قندي نقل مي کند که گفت:حضرت صادق ع فرمود: حمران يکي از مردان بهشتي است.
[2] درست در اين فقره روايت توجه کنيد. مي فرمايد زنان هم مانند مردان مجلس ها مي گيرند و انجمن ها تشکيل مي دهند. بقيه را بهتر مي دانيد!.
[3] متاسفانه اين مسئله هم امروز دارد شيوع مي يابد و گاه و بيگاه اخباري از داخله و خارجه راجع بآن در جرائد و مجلات مي خوانيم. البته اين را هم مي دانيد که بگفته کتاب اقدس اثر معروف حسينعلي مازندراني پيغمبر يا خداي فرقه بهائي فقط زن پدر براي انسان حرام است!!
و از اين رو ساير محارم براي بهائيان حرمت و منعي ندارد و نزديکي با آنها منع ندارد.
[4] مثل گوشتهائي که از خارجه مي آورند و بدست غير مسلمان ذبح شده است که حکم مردار دارد و مسلمانان هم با لذت و ميل فروان آن را مي خرند و مي خورند!.
[5] امروز استفاده از راديو در مکه و مدينه علني است و صداي موسيقي از هر طرف شنيده مي شود! بطوريکه واقعا موجب شرمساري است.
[6] مانند گاردن پارتيها و کنسرت هائي که بمنظور کمک به بينوايان تشکيل مي دهند.
[7] اين آيات و علائم،هواپيماهاي مختلف نيست، که رفته رفته براي عامه مردم يک امر عادي محسوب خواهد شد؟ يا سفينه هاي فضائي و موشکهاي قاره پيما نيست؟
البته ممکن است آيات واقعي و ستاره هاي دنباله دار و اشکال مخصوصي از کرات آسماني باشد که در آينده خواهيم ديد و براي همه عادي خواهد شد.