بازگشت

سخنان اميرالمؤمنين با عمر بن سعد


نيز در کتاب مزبور از خضر بن عبد الرحمن از پدرش و او از جدش عمر بن سعد روايت نموده که اميرالمومنين عليه السلام فرمود: قائم قيام نمي کند تا اينکه چشم دنيا شکافته شود و سرخي در آسمان پديد آيد. و آن اشکهاي حاملان عرش [1] است که بر مردم روي زمين ميگريند. تا وقتيکه مردمي پيدا شوند که از مواهب الهي بهره اي نبرند آنها مردم را دعوت به پيروي از فرزند من مي کنند ولي خودشان از فرزند من بيزارند آنها مردمي پست نهاد و بي نصيب از رحمت حق ميباشند. بر اشرار تسلط دارند و ميان ستمگران فتنه انگيزند، و پادشاهان را نابود کنند. در بيرون کوفه آشکار ميشوند سر کرده آنها مردي است سياه چرده و سياه دل، بيدين، از نظر حق افتاده، و داراي عيوب



[ صفحه 1007]



بسيار و لئم و پر خور است. از مادران زناکار و بدترين نسلها بوجود آمده در آن سال که فرزند غائب من ظهور ميکند خداوند او را از باران رحمت خود سيراب نميکند، فرزند من صاحب پرچم سرخ و علم سبز است، آن روز عجب روزي است براي مردم نااميدي که در بين شهر انبار و هيت [2] زندگي ميکنند آن روز، روزي است که اکراد و مردم پست نهاد، بهلاکت ميرسند، و شهر فراعنه و مسکن جباران، و جايگاه واليان ستمگر که سر منشا همه بدبختيها و مفاسد است، ويران ميشود. اي عمبر بن سعد بخداي علي سوگند، آن شهر بغداد است. خدا لعنت کند گناهکاران بني اميه و بني فلان عباس را، آن مردم خيانت بيشه اي که فرزندان پاکسرشت مرا ميکشند، و حق مرا درباره آنها مراعات نميکنند، و آنچه ميکنند باحترام من از خداوند نميترسند. بني عباس يک روز زوال و نابودي در پيش دارند آنها در آنروز همچون زن آبستن بوقت زائيدن ناله ميکنند واي بر اتباع بني عباس از سوانحي که جنگ ما بين نهاوند و دينور بروز آنها مياورد. آن جنگ جنگ تهي دستان شيعه علي است. سرکرده آنها مردي از اهل يکي از اين دو شهر و همنام پيغمبر، داراي اندامي معتدل و اخلاقي نيکو و رنگي با طراوت ميباشد. صدايش خنده دار، و مژگانش انبوه است. گردنش قوي، موهايش شانه کرده و ميان دندانهاي جلوش باوز است، هنگاميکه بر اسب خود سوار ميشود مانند ماه شب چهارده است که از زير ابر در آمده باشد. جمعيت او بهترين جمعيتهائي ميباشند که با دلي پاک بدين خدا گرويده اند. آن دلاوران از عرب هستند که با کراهت بجنگ مي پيوندند، شکست و گريز از آن دشمنان آنهاست که در آن روز، جز درماندگي و بدبختي راهي ندارند. مولف: علت نقل اين خبر با همه تغييرات و اغلاط لفظي که دارد، و با اينکه سند آن، به پست ترين مردم يعني عمر سعد ملعون ميرسد، اينست که خبر مزبور



[ صفحه 1008]



مشتمل بر اخباري راجع بقائم ميباشد تا معلوم شود که دوست و دشمن موضوع قائم آل محمد را روايت کرده اند [3] و نيز در کتاب ياد شده روايت نموده که گفت: در حضور امام جعفر صادق عليه السلام از قائم سخن بميان آمد، فرمود: از کجا باين زودي او ظهور مي کند، و حال آنکه هنوز دور آسمان نرسيده تا آنجا که گفته شود: او مرده يا اگر هست بکدام بيابان رفته است؟ عرضکردم: دور آسمان يعني چه؟ فرمود: مقصود اختلافي است که در اين باره ميان شيعيان روي ميدهد. همچنين در کتاب مزبور از اصبغ بن نباته روايت ميکند که اميرالمومنين عليه السلام فرمود: پس بعد از سال صد و پنجاه اميراني کافر و امناي خائن و عرفاي فاسق در ميان شما پيدا شوند بازرگانان زياد و سود تجارت کم و رباخواري فاش و اولاد زنا بسيار گردند. کارهاي خوب را زشت و ماه ها را بزرگ شمارند زنها با زنها و مردان با مردان اکتفا نمايند. در اين موقع مردي برخاست و عرضکرد: يا اميرالمومنين در آن زمان چکنم؟ فرمود: فرار فرار پيوسته سايه عدل خداوند بر سر اين امت گسترش دارد تا آنزمان که قاريان قرآن متمايل بامراء خود شوند و تا آنموقع که نيکان آنها گناهکاران را از ارتکاب معصيت باز دارند. پس اگر گناهکاران گوش ندهند و از خيرخواهان تنفر پيدا کنند و در عين حال گواهي به يگانگي خداوند بدهند، خداوند در عرش خود ميفرمايد: دروغ ميگويند و در گفته هاي خود صادق نيستند. و هم در کتاب نامبرده از ابوبصير روايت ميکند که امام ششم (ع) فرمود: پيش از قيام قائم ناگزير ميبايد سالي باشد که در آنسال مردم گرسنه شوند و بواسطه کشته شدن و کاهش اموال و جانها و محصولشان، سخت بهراس افتند. چه اين در کتاب



[ صفحه 1009]



خدا بيان شده است. آنگاه حضرت اين آيه را خواند: و لنبلونکم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين. هم در غيبت نعماني از جابر جعفي نقل کرده که گفت: از حضرت امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم: منظور از آيه شريفه و لنبلونکم بشي ء من الخوف و الجوع. چيست؟ فرمود: اي جابر مضمون اين آيه خاص و عام است. خاص آن، گرسنگي است که خداوند در کوفه اختصاص بدشمنان خاندان پيغمبر ميدهد و بدانوسيله آنها را مي کشد و عام آن، در شام است که مردم آنجا دچار چنان ترس و گرسنگي ميشوند که تا آنروز نديده باشند، گرسنگي اهل شام قبل از قيام قائم و ترس آنها بعد از ظهور اوست. اين روايت در تفسير عياشي بسند ديگر هم ذکر شده. نيز در غيبت نعماني از امام محمد باقر عليه السلام روايت ميکند که فرمود: از حضرت اميرالمومنين عليه السلام از اين آيه فاختلف الاحزاب من بينهم [4] يعني: احزاب با هم اختلاف پيدا کردند، سوال شد فرمود: با ديدن سه علامت منتظر آمدن مهدي باشيد. را وي عرضکرد: يا اميرالمومنين آنها چيستند؟ فرمود: اول اختلافي که در بين اهل شام پديد مي آيد، و آمدن پرچمهاي سياه از خراسان و وحشتي در ماه رمضان، عرض شد وحشت ماه رمضان چيست؟ فرمود: آيا اين آيه را نشنيده اي که خدا در قرآن ميفرمايد: ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين وحشت صدائي است که از آسمان شنيده ميشود، بطوريکه دختران از پرده ها بيرون مي دوند و آنها که خواب هستند بيدار ميشوند، و آنان که بيدارند هراسان ميگردند [5] .



[ صفحه 1010]




پاورقي

[1] شيخ صدوق در کتاب اعتقادات مي نويسد: عرش بعقيده ي ما شيعيان؛ آنچه غير از خدا است بنابراين عرش يعني کائنات و موجودات و تمام هستي و آيه شريفه الرحمن علي العرش استوي يعني قدرت خدا بر همه اشياء احاطه کرده است. و حاملان عرش هم منظور فرشتگان و ساکنان کرات آسماني مي باشند.

[2] انبار و هيت از شهرهاي مرزي عراق و سابقا از شهرهاي معروف ايران بوده است.

[3] مطابق نقل صحيح عمر سعد در کربلا سي و چهار ساله بوده - اگر حضرت امير در سال آخر زندگانيش يعني سال 40 هجري چنين سخناني به عمر سعد گفته باشد عمر سعد در آن موقع 33 سال داشته است!!.

[4] سوره مريم آيه 38.

[5] آيا اين آيت و علامت و صدا که از آسمان فرود مي آيد، حمله هوائي و بمباران نيست؟!.