بازگشت

اوضاع عمومي آخرالزمان قبل از ظهور امام زمان و بعد از آن


نيز در تفسير عياشي از جابر جعفي روايت ميکند که حضرت امام محمد باقر عليه السلام بوي فرمود: در جاي خود بنشين و حرکتي از خود نشان مده، تا آنگاه که علائمي را که در سال طاق روي ميدهد و من اکنون براي تو ذکر ميکنم به بيني. و آن اينکه: کسي از دمشق صدائي ميزند، و در يکي از دهات آن فرو رفتگي پديد ميايد، و قسمتي از مسجد آن فرو ميريزد، و ميبيني که طايفه ترک از آنجا دمشق ميگذرند و در جزيره موصل فرود ميايند. روميان هم در رمله فرود آينده و آن سالي است که در تمام سرزمين عرب اختلافات روي ميدهد.



[ صفحه 1001]



اهل شام بر گرد سه پرچم مختلف جمع ميشوند، يکي زرد و سفيد و ديگر سرخ و سفيد و سومي پرچم سفياني است. سفياني بادائيانش که از قبيله کلب ميباشند خروج ميکند و بر قبيله بني ذنب الحمار از قبيله مضر حمله مياورد و جنگي ميکند که تا آنروز چنان جنگي بوقوع نپيوسته است. سپس مردي از بني ذنب بدمشق ميايد و با همراهانش طوري کشته ميشود که کسي را بدانگونه نکشته باشند. اينست معني آيه شريفه فاختلف الاحزاب من بينهم فويل للذين کفروا من مشهد يوم عظيم [1] يعني: طوائفي از ميان مردم بجان هم ميافتند. واي بر کفاري که آن روز بزرگ در آن جنگ شرکت ميجويند. سفياني و پيروانش خروج ميکنند و قصدي جز کشتن و آزار اولاد پيغمبر و شيعيان آنها ندارد او يک لشکر بکوفه ميفرستد، و جمعي از شيعيان آنجا را ميکشد و گروهي را بدار ميزند، و لشکري از خراسان آمده در ساحل شط دجله فرود ميايند. مرد ضعيفي از شيعيان با طرفدارانش براي مقابله با سفياني به بيرون کوفه ميرود و مغلوب ميگردد، سپس سفياني لشکر ديگري بمدينه ميفرستد مردي آنجا کشته ميشود و مهدي و منصور فرار ميکنند سفياني هم بزرگ و کوچک سادات و ذريه پيغمبر را گرفته و حبس ميکند. آنگاه لشکري براي پيدا کردن مهدي و منصور از مدينه بيرون ميرود. مهدي همچون موسي بن عمران که هراسان از مصر خارج شد هراسان و نگران از مدينه بيرون ميرود، و بدينگونه وارد مکه ميشود. لشکر اعزامي هم بدنبال وي مي آيند، ولي وقتي به بيابان مکه و مدينه ميرسند، بزمين فرو ميروند و جز يک نفر که خبر آنها را ميبرد باقي نمي ماند. قائم در بين رکن و مقام ميايستد و نماز ميخواند. وزير او نيز با وي است. در آنوقت مهدي ميگويد اي مردم من از خداوند ميخواهم که مرا بر آنها



[ صفحه 1002]



که بر ما آل محمد صلي الله عليه و آله ظلم کردند و حق ما را گرفتند نصرت دهد، هر کس درباره با من گفتگو دارد بيايد و بمن بگويد زيرا من از هر کس بخداوند نزديکترم، و هر کس درباره آدم گفتگو دارد بمن بگويد زيرا من از هر کس بادم نزديکترم و هر کس درباره نوح گفتگو دارد بمن بگويد که من از هر کس بوي نزديکترم، و هر کس درباره ابراهيم گفتگو دارد بمن بگويد، زيرا من از هر کس بابراهيم نزديکترم و هر کس درباره محمد گفتگو دارد بمن بگويد که من از هر کس بمحمد (ص) نزديکتر و هر کس درباره پيغمبران با ما گفتگو دارد بمن بگويد، زيرا ما از هر کسي به پيغمبران نزديکتريم. و هر کس در خصوص کتاب خدا قرآن گفتگو دارد بمن بگويد زيرا مادر اين خصوص از هر کس سزاوارتريم. ما و هر مسلماني گواهيم که بما خاندان پيغمبر ستم نمودند، و ما را آواره کردند، و از خانه و وظن خود بيرون نمودند و اموال ما را ضبط کردند، و ما را از همه چيز محروم و مقهور نمودند ما هم اکنون از خدا و هر مسلماني ياري ميطلبيم. سپس امام محمد باقر عليه السلام فرمود: بخدا قسم سيصد و سيزده مرد که پنجاه زن نيز در ميان آنهاست مانند قطعه هاي ابر در فصل پائيز، در غير موسم حج در مکه معظمه جمع ميشوند. چنانکه خداوند ميفرمايد: اينما تکونوا يات بکم الله جميعا ان الله علي کل شي ء قدير يعني: هر جا باشيد خداوند تمام شما را گرد آورد، خداوند بر هر چيز تواناست. در آن موقع مردي از خاندان پيغمبر ميگويد: اين شهر مکه مردمي ستمگر دارد. سپس آن سيصد و سيزده نفر بعد از زمان پيغمبر [2] در بين رکن و مقام با مهدي بيعت مي کنند: آنگاه با لشکر و سلاح و وزيرش از مکه بيرون ميايند. در آن وقت منادي در مکه از آسمان او را بنام صدا ميزند و مردم را بظهورش اطلاع ميدهد. بطوريکه تمام مردم روي زمين آن صدا را ميشوند.



[ صفحه 1003]



اي جابر نام وي نام پيغمبري است. اگر اين براي شما مشکل باشد، پيمان پيغمبر و پرچم و سلاح او و اينکه او مهدي مردي پاکدل از اولاد حسين عليه السلام است باعث اشتباه و اشکال نخواهد بود اگر اينهم موجب اشتباه گردد، آن صداي آسماني که او را باسم و ظهورش صدا ميزنند باعث اشتباه نخواهد شد. آنگاه حضرت به جابر جعفي راوي اين حديث فرمود: مبادا بمعدودي از سادات که مدعي مهدويت ميشوند اعتنا کني. زيرا دولت پيغمبر و علي يکبار است و يکوقت ظاهر ميشود ولي ديگران دولتها دارند. پس خودداري کن و اصلا از اين مدعيان پيروي مکن تا آنکه مردي از اولاد امام حسين عليه السلام را به بيني که عهد نامه پيغمبر و پرچم و سلاح وي با اوست. زيرا عهدنامه پيغمبر بعلي بن الحسين رسيد و بعد از او بمحمد بن علي خود حضرت رسيد و بعد هم خدا هر چه خواهي ميکند. پس هميشه با اينان باش و از آنان که براي تو ذکر کردم جدا بپرهيز [3] مگر هنگاميکه مردي از خاندان پيغمبر قيام کند که سيصد و سيزده نفرمود و پرچم پيغمبر با اوست، و آهنگ مدينه نمايد، و موقعيکه از بيابان بيداء عبور کند ميگويد: اينجا جاي کساني است که زمين آنها را فرو برد، چنانکه خدا ميفرمايد: افامن الذين مکروا السيئات ان يخسف الله بهم الارض او ياتيهم العذاب من حيث لا يشعرون او ياخذهم في تقلبهم فما هم بمعجزين [4] وقتي وارد مدينه گرديد محمد بن شجري را مانند يوسف از زندان در مياورد سپس بکوفه ميايد و مدتي طولاني در آنجا توقف ميکند و بعد از آن مدت باراده



[ صفحه 1004]



خداوند بر کوفه غلبه مينمايد، آنگاه با همراهانش به عذرا ميرود در آنجا مردم بسياري بوي مي پيوندد. در آن اوقات سفياني در بيابان رمله است سپس، دو لشکر با هم تلاقي ميکنند، آنروز، روز تغيير و تبديل است باين معني که جمعي از لشکر سفياني باصحاب قائم ملحق ميشود، و جمعي از کساني که بقائم پيوسته اند، بسفياني مي پيوندد البته اين عده غير از آن سيصد و سيزده نفر است چه آنها در حقيقت از پيروان سفياني مي باشند، چنانکه آن عده که بقائم ملحق مي شوند در باطن شيعه هستند. و در اين وقت هر کسي بصف واقعي خود مي پيوندد. آنروز روز تبديل است. اميرالمومنين عليه السلام فرمود: آنروز سفياني با تمام اتباعش کشته ميشود. بطوريکه يک نفر نمي ماند که خبر آنها را بياورد. بدبخت کسي که آنروز از غنيمت قبيله کلب [5] بي نصيب بماند آنگاه قائم بکوفه ميايد و آنجا جايگاه او خواهد بود. سپس هر جا مسلماني را به بردگي فروخته باشند. قائم او را ميخرد و آزاد ميکند، و هر جا قرض داري باشد، قرض او را ميدهد، و هر کس مظلمه اي بگردن داشته باشد، آنرا رد ميکند اگر يکنفر از آنها کشته شود ديه مسلمه او را گرفته بولي او ميدهد، و اگر مقتولي قرض داشته باشد قرض او را ميپردازد. و بکسان او کمک مي کند، تا جائيکه زمين پر از عدل و داد ميشود چنانکه پر از ظلم و ستم و تجاوزات شده باشد او قائم و خانواده اش در رحبه [6] سکونت ميورزد. رحبه قبلا مسکن حضرت نوح و سرزمين پاکي بوده است، محل سکونت و شهادت فرزندان پيغمبر هميشه زمين هاي پاکيزه بوده است. زيرا آنها جانشينان پاکسرشت پيغمبرند: شيخ مفيد در کتاب مجالس از حذيفه يماني روايت ميکند که گفت: شنيدم



[ صفحه 1005]



پيغمبر ميفرمود: خداوند دوستان و برگزيدگان خود را امتياز ميدهد، تا آنکه زمين را از لوث وجود منافقين و گمراهان و فرزندان آنها، پاک گرداند تا اينکه يک نفر مرد پنجاه زن آنها را ملاقات ميکند که يکي ميگويد: اي بنده خدا مرا بخر و ديگري ميگويد اي بنده خدا بمن پناه بده نعماني در کتاب غيبت از کعب الاحبار روايت ميکند که گفت: در روز قيامت بندگان خدا بچهار دسته برانگيخته ميشوند: يک دسته سواره، و يک دسته روي پاهاي خود و يک دسته افتان و خيزان و يک دسته روي صورتهاي خود، در حاليکه کر و گنگ و کور ميباشند، و عقل خود را از دست داده اند، و با آنها سخن نميگويند، و بانها اجازه نميدهند که از کرده هاي خود پوزش بخواهند تلفح وجوههم النار و هم فيها کالحون [7] يعني: آنها کساني هستند که آتش دوزخ صورتهاشان را ميسوزاند و آنها در آنجا، زشت منظرانند. گفتند: اي کعب اينها کيانند که بر روي برانگيخته ميگردند و اين حال را دارند؟ گفت: آنها کساني هستند که در گمراهي و انحراف از دين خدا و پيمان شکني بسر بردند. وقتي مردند خواهند ديد بد چيزي پيش از خود فرستاده اند، چه با خليفه خود و جانشين پيغمبرشان و اول عالم و فاضل خود و پرچمدار پيغمبرشان و صاحب حوض کوثر، جنگ کردند، او مايه آرزو و اميد مردم است، و دانائيست که نادان نميشود و حجتي است که هر کس از وي کناره بگيرد. مورد قهر خدا واقع ميشود و باتش دوزخ در افتد. بخداي کعبه او علي است که علمش از همه آنها بيشتر، و اسلامش پيشتر، و حلمش افزونتر است. من تعجب ميکنم که چرا ديگران را بر او مقدم ميدارند و هم تعجب ميکنم از کسي که درباره قائم مهدي عليه السلام که اوضاع زمين را عوض ميکند و بوسيله او عيسي بن مريم با نصاراي روم و چين احتجاج ميکند ترديد دارد. قائم از دودمان علي است. او از حيث خلقت و سيرت و زيبائي رخسار و هيئت از همه کس



[ صفحه 1006]



به عيسي بن مريم شبيه تر است. خداوند آنچه را به پيغمبران خود عطا فرموده بوي نيز ميدهد و بر آن هم ميافزايد. قائم از فرزندان علي است غيبتي همچون غيبت يوسف و رجعتي مانند رجعت عيسي دارد. آنگاه بعد از غائب شدنش همزمان با طلوع ستاره ديگري و خراب شدن شهر ري و فرو رفتن بغداد و خروج سفياني، و جنگ بني عباس با جوانان ارمنستان و آذربايجان، آشکار ميشوند و آن جنگي است که هزاران نفر در آن بقتل ميرسند. و هر کس شمشير خود را از غلاف بحالت آماده باش ميکشد و پرچمهاي سياه در بالاي سرش باهتزاز مياورند. آن جنگي است که مژده مرگ سرخ شمشير و طاعون بزرگ را بمردم ميدهد.


پاورقي

[1] سوره مريم آيه 19.

[2] که از مردم مکه براي رسالت خود و قبول دين اسلام بيعت گرفت.

[3] اين موضوع در زماني بوده که عده اي از سادات اولاد امام حسن بگمان گرفتن زمام امور از دست بني اميه و تشکيل دولت حقه ي خاندان پيغمبر در صدد قيام و انقلاب بودند سرانجام هم زيد بن علي برادر امام باقر و محمد و ابراهيم پسران عبد الله محض نوه ي امام حسن قيام کردند؛ و بدون اخذ نتيجه شهيد شدند!.

[4] ترجمه و تفسير آن در صفحه 261 گذشت.

[5] در همين روايت خوانديم که دائيان و حاميان سفياني از قبيله ي کلب اند پس اين غنيمت از سفياني و کسان و لشکر او به شيعيان ميرسد. زيرنويس صفحه 307 را نيز بخوانيد.

[6] رحبه- بضم راء و سکون حاء محلي نزديک قادسيه و تا کوفه يک روز راه بوده است. گويا منظور حوالي مسجد سهله کنوني و نجف اشرف است که در روايات ديگر نيز تصريح شده است.

[7] سوره مومنون آيه 106.