بازگشت

آمدن سفياني و علائم ديگر


شيخ الطائفه در کتاب غيبت از عبد الله بن رزين از عمار ياسر روايت نموده که گفت: دولت خانواده پيغمبر شما در آخر الزمان خواهد بود. و ظهور آن دولت علاماتي دارد. موقعي که اين علائم را ديديد در جاي خود نشسته و از هر گونه اقدامي خودداري کنيد تا آن علائم بگذرد: وقتيکه روم و ترک بر شما حمله آوردند و لشکرها آراستند، و خليفه شما مسلمين که کارش جمع آوري اموال بود، جان داد و مردي درستکاري بجاي او نشست، و چند سال بعد از بيعتش از خلافت خلع شد، نابود کننده دولت آنها از همانجا که روز نخست دولتشان بوجود آمد ميايد [1] آنگاه روم و ترک بجان هم ميافتند و جنگهاي زياد در زمين روي ميدهد، در آنموقع کسي از قلعه دمشق صدا ميزند: ويل لاهل الارض من شر قد اقترب واي بر ساکنان زمين از شري که نزديک است و سمت غربي مسجد دمشق بزمين فرو ميرود. حتي ديوارش نيز در هم فرو ميريزد. و سه نفر در شام قد علم ميکنند، و هر سه طالب سلطنت هستند. يکي از آنها سياه و سفيد است، و ديگري سرخ و سفيد است و سومي از خاندان ابوسفيان ميباشد و او از نهر کلب [2] و مردم را در دمشق حاضر ميکند، و غربيان بمصر حمله مياورند. وقتي



[ صفحه 983]



آنها وارد مصر شدند، همين علامت آمدن سفياني است. قبل از آن کسي قيام ميکند که مردم را دعوت به پيروي از آل محمد صلي الله عليه و آله مينمايد، ترکها در حيره محلي نزديک کوفه بوده و روميان در فلسطين فرود مي آيند. در آن هنگام عبد الله دجال قيام مي کند و در سر نهر قرقيساء [3] بلشکر ترک و روم ميرسد و جنگ سختي در ميگيرد و پادشاه مغرب همه جا را زير پا ميگذارد مردان را ميکشد و زنان را اسير ميکند آنگاه بقيس [4] بر ميگردد. سفياني در جزيره [5] فرود ميايد، و شخص يمني نيز خروج ميکند. هر چه شخص يمني و سلطان مغرب بغنيمت برده اند، همه را سفياني از آنها ميگيرد، و سپس بکوفه ميرود و ياران آل محمد را بقتل ميرساند و مردي از ناموران آنها را ميکشد. در آنموقع مهدي قيام ميکند. امير لشکر او مردي بنام شعيب بن صالح است وقتي اهل شام ديدند مردم شام با پسر ابوسفيان بيعت کردند، همه با او بمکه ميروند در آن وقت مرد پاکدلي از بني هاشم بقتل ميرسد، برادر وي نيز در مکه است ولي دسترسي باو پيدا نميکنند. آنگاه صدائي از آسمان شنيده ميشود که ميگويد اي مردم امير شما فلاني است و اين همان مهدي است که زمين را پر از عدل و داد ميکند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. در غيبت شيخ از عبد الله بن عمر روايت ميکند که گفت: پيغمبر فرمود قيامت برپا نخواهد شد تا اينکه شصت دروغگو پيدا شوند و همه ادعا کنند که ما پيغمبريم



[ صفحه 984]



اين روايت در ارشاد مفيد هم بطريق ديگر ذکر شده است. در غيبت شيخ از ابو خديجه روايت نموده که امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: پيش از آمدن قائم دوازده نفر از بني هاشم خواهند آمد که همه مردم را دعوت به پيروي از خود ميکند. در ارشاد مفيد هم اين روايت آمده است. نيز در غيبت شيخ از عامر بن واثله از اميرالمومنين عليه السلام روايت کرده که گفت: پيغمبر (ص) فرمود: ده علامت است که پيش از قيامت بايد پديد آيد: سفياني دجال، دخان، دابه الارض، قيام قائم. طلوع آفتاب از مغرب، فرود آمدن عيسي از آسمان، فرو رفتن زمين در شرق، فرو رفتن زمين در جزيره العرب و آتشي که در قلب شهر عدن بيرون مي آيد و مردم را بمحشر شوق ميدهد. و هم در کتاب مزبور از عمر بن حنظله از امام جعفر صادق عليه السلام روايت نموده که فرمود: پيش از قيام قائم پنج علامت پديد خواهد آمد. صيحه آسماني آمدن سفياني، فرو رفتگي بيابان بيداء، آمدن شخص يمني و کشته شدن مردي پاکدل. همچنين در آن کتاب از جابر جعفي روايت نموده که از حضرت امام محمد باقر عليه السلام پرسيد: قيام قائم کي خواهد بود؟ فرمود: اي جابر چگونه اين امر باين زودي واقع ميشود، با اينکه هنوز انبوه مردم در بين کوفه و حيره کشته نشده اند؟ در ارشاد شيخ مفيد هم اين روايت نقل شده است. و نيز در غيبت شيخ از حسين بن مختار از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: هنگاميکه ديوار مسجد کوفه از سمت خانه عبد الله بن مسعود فرو ريخت در زمان انقراض دولت بني فلان فرا ميرسد، بدانيد که آنکس که آنرا خراب ميکند ديگر آنرا بنا نميکند. در ارشاد مفيد نيز بسند ديگر آمده است همچنين در غيبت نعماني بسند ديگر هم از آن حضرت روايت کرده است. هم در غيبت شيخ است که بکير بن محمد ازدي از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده که آمدن اين سه نفر خراساني و سفياني و يمني در يکماه و يکسال و يک روز



[ صفحه 985]



خواهد بود. پرچم هيچکدام مانند شخص يمني نيست، او مردم را بسوي حق راهنمائي ميکند. در ارشاد مفيد نيز بسند ديگر هم مذکور است. و هم در آن کتاب از محمد بن مسلم روايت کرده که گفت: پيش از سفياني يک مرد مصري و يکنفر يمني قيام ميکند و نيز در کتاب نامبرده از ابوبصير روايت ميکند که گفت: شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: هر کس مردن عبد الله دجال را براي من ضمانت کند من هم آمدن قائم را براي او ضمانت ميکنم. بعد از آنکه عبد الله مرد ديگر مردم بر سر کسي اجتماع نميکنند و اين امر ظهور دولت حق بخواست خدا بصاحب ما منتهي ميگردد و بعد از آن سلطنت سالها از بين ميرود و به سلطنت ماه ها و روزهها تبديل ميشود عرض کردم: آيا آن زمان طول ميکشد؟ فرمود: نه در ارشاد مفيد و غيبت شيخ از بزنطي نقل ميکند که امام رضا عليه السلام فرمود: يکي از علائم ظهور قائم حادثه اي است که در بين حرمين مکه و مدينه روي ميدهد. عرضکردم: آن حادثه چيست؟ فرمود: تعصبي در بين حرمين بوقوع ميپيوندد، و فلاني از اولاد فلان پانزده جوان دلاور را ميکشد. و نيز در ارشاد مفيد و غيبت نعماني از ابوبصيراز حضرت صادق عليه السلام روايت ميکند که فرمود: دولت اينان از بين نميرود تا اينکه روز جمعه مردم را در کوفه با شمشير بقتل رسانند گويا سرهاي مقتولين را مي بينم که ما بين باب الفيل مسجد و دکان صابون فروشان افتاده است. و هم در غيبت شيخ از عميره دختر نفيل روايت کرده که گفت: از دختر امام حسن مجتبي شنيدم ميگفت: اين امر که شما منتظر آن هستيد واقع نميشود مگر بعد از آنکه بعضي از شما از بعضي ديگر دوري جوئيد و بعضي، بعضي ديگر را لعنت کند، و آب دهان بصورت يکديگر بياندازيد. و بعضي از شما عليه ديگر گواهي بکفر او دهد. عرضکردم: خيري در زندگي آنروز نيست فرمود تمام خير و خوبي در آنروز است زيرا در آن وقت است که قائم ما قيام ميکند و تمام اين اعمال زشت را



[ صفحه 986]



از ميان بر ميدارد. نيز در غيبت شيخ از اميرالمومنين عليه السلام روايت ميکند که فرمود: پيش از آمدن قائم يک مرگ سرخ است و يک مرگ سفيد، دوبار ملخ مي آيد: يکبار در وقت يعني موقع کشت و زرع و يک بار در غير وقت آن، رنگ ملخها مانند خون است اما مرگ سرخ شمشير و مرگ سفيد طاعون است [6] در ارشاد مفيد و غيبت نعماني نيز بسندهاي ديگر اين روايت نقل شده است.


پاورقي

[1] عبارت اين است يأتي مالک ملکهم و در نسخه بدل، هالک ملکهم دارد، که بنابراين معني آن اين است: زوال دولتشان از آنجا که روي کار آمدند فرا مي رسيد.

مقصود آمدن هلاکوخان از سمت خراسان است که ابو مسلم باني دولت بني عباس نيز از همان جا آمد - مولف.

[2] نهر الکلب محلي واقع ميان بيروت و صيدا است مراصد.

[3] قرقيسا - محلي در کنار نهر فرات بوده مراصد.

[4] قيس - از قديم بلوکي از مصر واقع در سمت غربي رود نيل بوده است مراصد.

[5] جزيره- که آنرا جزيره ي اقور هم مي گويند واقع در بين شط دجله و فرات است.

جزيره در همسايگي شام و مشتمل بر ديار مضر و ديار بکر است چون در بين دو شط دجله و فرات واقع شده لذا جزيره خوانده مي شود حران، رها، رفه، راس عين، نصيبين، سنجار، خابور، ماردين، آمد مبافارقين و موصل از شهرهاي مهم جزيره است مراصد.

[6] در زيرنويس 886 گذشت.