گفتار علماي اهل تسنن درباره دجال
مولف: حسين بن مسعود فراء [1] در کتاب شرح السنه بسند خود از ابوسعيد
[ صفحه 970]
خدري روايت کرده که در اين داستان وقتي پيغمبر صلي الله عليه و آله پرسيد چه ميبيني و دجال گفت: تختي را بر روي آب ميبينم، حضرت فرمود: تو تخت شيطان را بر روي دريا ميبيني سپس پرسيد چه ميبيني؟ گفت دو خبر راست و يک خبر دروغ يا اينکه دو خبر دروغ و يک خبر راست ميبينم. پيغمبر فرمود: مطلب بر وي مشتبه شده او را رها کنيد. ابن اثير در نهايه درباره اين روايت ميگويد: پيغمبر از ابن صياد پرسيد: چه چيزي را در سينه براي تو پنهان کرده ام گفت: دخ بضم يا فتح دال، يعني دود. و مقصود حضرت که فرمود: چيزي را در سينه براي تو پنهان کرده ام، آيه يوم ياتي السماء بدخان مبين [2] يعني: روزيکه آسمان با دود آشکار، ميايد بود. و هم ابن اثير ميگويد: گفته شده که عيسي بن مريم دجال را در حبل دخان يعني کوه دود بقتل ميرساند. بنابراين شايد سوال پيغمبر اشاره بقتل وي بوده است. زيرا ابن صياد گمان ميکرد که خود همان دجال است. و اينکه پيغمبر بوي فرمود تو از آنچه برايت مقرر شده هرگز تجاوز نميکني فراء در شرح السنه ميگويد: خطابي گفته است: اين فقره به دو گونه تصور ميشود: يکي اينکه کار او بانجا نميرسد که بوسيله وحي از غيبت اطلاع پيدا کند، چنانکه پيغمبران مطلع ميشوند، و از راه الهام
[ صفحه 971]
نيز خبر نمييابد چنانکه ارواح اولياء خدا بدان ملهم ميگردد، و آنچه بر زبان او جاري گشت شيطان بوي القاء نمود، و ديگر اينکه آنچه را خداوند درباره تو و کارت تقدير فرموده است، نميتواني تغيير بدهي. ابو سليمان گفته است: بنظر من اين داستان مربوط بروزگاري است که پيغمبر با يهودان و هم پيمانهاي آنها پيمان صلح و عدم تعرض مي بست و ابن صياد هم از طائفه يهود و داخل در آن دسته بود خبر او بپيغمبر رسيده بود که وي از راه کهانت چه ادعائي دارد، لذا پيغمبر خواست او را امتحان کند، ولي وقتي با وي سخن گفت دانست که او بر باطل است و ساحر يا کاهن ميباشد، يا از کساني است که جن بصورت آدمي نزد وي ميايد يا شيطان با وي آمد و شد دارد و پاره اي از آنچه ميگويد بوي القا مينمايد. از اينرو وقتي به پيغمبر گفت آنچه در سينه براي من پنهان کرده اي دود است، او را از خود راند و فرمود: خوار و ذليل باشي که از آنچه برايت مقرر شده هرگز تجاوز نخواهي کرد. مقصود حضرت اين بود که اينها که وي ميگويد گفته شيطان است و از راه وحي نيست. بلکه او حالاتي دارد که آنچه ميگويد گاهي درست و زماني بخطا ميرود و معني آنچه که گفت خبر راست و دروغ براي من روي ميدهد و پيغمبر فرمود: مطلب بر تو مشتبه گشته است، نيز همين است. جمله کلام امر دجال اينست که وجود وي امتحاني است که خدا بوسيله او بندگان خود را آزمايش ميکند، تا آنکس که راه باطل پيش گرفته يا براه حقيقت ميرود امتحان خود را بدهد، چنانکه قوم موسي بوسيله گوساله سامري امتحان شدند، جمعي گمراه گشتند و گروهي ايمان خود را نگاهداشتند پايان گفتار ابن اثير جزري. مولف: علماي اهل تسنن درباره اينکه آيا دجال همان ابن صياد است يا ديگري ميباشد، دو دسته هستند: جمعي از آنها عقيده دارند که ابن صياد دجال نيست زيرا روايت شده که ابن صياد از گفته خود توبه کرد و در مدينه مرد و روي مرده او را برداشتند تا مردم به بينند که او مرده است. و هم رواياتي از ابوسعيد خدري نقکرده اند که
[ صفحه 972]
ميرساند او دجال نيست ولي گروهي ديگر معتقدند که دجال همان ابن صياد معروف در روايت مفصل سابق است، و اين معني را از عبد الله بن عمر و جابر بن عبد الله انصاري روايت کرده اند [3] .
پاورقي
[1] مقصود ابو محمد حسين بن مسعود بن محمد شافعي متوفي بسال 510 يا 516 هجري معروف بفراء و مشهور ببغوي و ملقب بمحيي السنه است، دانشمندي محدث و مفسري فاضل و فقيهي بزرگ بوده است.
بنابراين بافراء دانشمند نحوي معروف که در سال 207 در گذشته و ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن عبد العزيز بغوي مولف کتاب معجم کبير که او نيز از علماي اهل تسنن و استاد بخاري و متوفي بسال 317 است؛ اشتباه نشود.
بغ که حسين بن مسعود و جمعي از دانشمندان را بواسطه انتساب بآنجا بغوي مي گويند از شهرهاي قديم خراسان واقع در بين مرو و هرات بوده است. کتاب تهذيب در فقه، الجمع بين الصحيحين، مصابيح، معالم التنزيل، و شرح السنه از تاليفات حسين بن مسعود فراء بغوي است، مولف در چند مورد اين کتاب از شرح السنه او مطالب نفيسي نقل کرده است.
[2] سوره دخان آيه 9.
[3] در کتب لغت، دجال، بمعني کذاب ضبط شده و فعل آنرا بمعني آب طلاو آب نقره دادن نوشته اند و گفته اند که دجال، مسيح کاذب است که باعتبار تمويه و فريب کاري، باين نام خوانده شده است.
دجال را در زبانها فرانسه و انگليسي آنتي کريست Antichrist ناميده اند که بمعني دشمن و ضد مسيح است. اين عنوان نخستين بار در رساله ي اول يوحنا باب چهارم شماره ي سوم آمده است.
اما يهودان هم بظهور کسي که با خدا خصومت ورزد و داراي قدرت فوق العاده باشد؛ معتقد بوده اند. در کتاب دانيال باب يازدهم از صفات اين چنين شخصي که ظاهر خواهد گرديد گفتگو شده و در باب هفتم همين کتاب هم بصورت رمز و اشاره از دشمن خدا؛ سخن بميان آمده است. او کسي است که سه پادشاه را از ميان مي برد و با خدا خصومت و دشمني مي ورزد و دوران تسلط او سه سال و نيم است.
بنابر تحقيقات مورخين، کتاب دانيال در زمان مکابه ها نوشته شده و لذا صفات و اشارات اين کتاب را که حاکي ازوضع بد روزگار و ظهور حکومت اشرار است، نخستين بار بر آنتيوکوس چهارم منطبق کرده اند. چه وي بقتل عام يهود دست زد؛ و بقسمي که در مقاله ي مربوط باصحاب اخدود، ياد شد، يهوديان را بشکنجه هاي گوناگون مبتلي مي ساخت و دسته دسته در آتش مي انداخت و مي سوزخت.
پس از گذشتن وقايع ناگوار آنتيوکوس، چون همه اشارات دانيال تحقق نپذيرفته بود، يهود مسطورات آن کتاب را بر پمپئي و سپس بر کاليکولا منطبق کردند و پس از آن بطور کلي امپراطوري روم را دشمن خدا شناختند بتدريج در ميان يهديان و مسيحيان؛ اين عقيده بوجود آمد که دجال موعود دانيال؛حاکي از حکومت ظالمانه ايست که در آخر جهان پديد خواهد شد و پس از دوراني موقت و پر آشوب، شکست خواهد خورد و جهان پايان خواهد يافت يا حکومت عادله دائم روي کار خواهد آمد.
در آثار اسلامي نيز راجع بدجال بحث شده است و اصل او را از اصفهان يا سجستان نشان داده اند وي داراي قدرت و تاثير عجيبي است. يک چشم او مسح شده و چشم ديگرش در پيشاني است که مانند ستاره ي صبح مي درخشد، وي از همه جا مي گذرد و فقط در مکه و مدينه قدم نمي گذارد.
اکثر مردم پيرو او مي شوند و دچار بدبختي مي گردند و تنها کساني سعادتمندند که بتوانند با مجاهده خود را از پيروي او باز دارند و بدنبال او نروند. مي گويند از هر موي خر دجال؛نغمه اي بگوش مي رسد و آن نغمات موجب انجذاب مردم سست و ناپرهيزکار است.
بهر حال؛ دجال که نموداري از جنگ نور و ظلمت است، در اقوام و ملل ديگر هم سابقه دارد.
بابليان از جنگ مردوخ با تئومات سخن مي گفتند و تئومات را ظلمت و اژدها معرفي مي کردند در اوستا هم از جنگ اهريمن و اهورمزدا گفتگوها است و آئين مانويان بر اساس منازعه ي دائم نور و ظلمت پي ريزي شده است. در کتب الحاقي تورات هم گاهي دجال موجود فوق العاده اي است که داراي صورت حيواني عجيب الخلقه مي باشد.
در نظر نگارنده، دجال کلمه ايست مرکب و الف و لام آن همان الف و لامي است که در نامهاي دانيال و حزقيال هم وجود دارد و بمعني خداست. جزء اول آن هر چه باشد بمعني ضد و خصم و دشمن است و دور نيست که با دژ و دشمن و دشوار همريشه باشد.
ظهور دجال از اصفهان يا سجستان هم اصالت ايراني اين تصور را تاييد مي کند و گويا از دو قرن پيش از ميلاد؛ يهود با اين تصور آشنا شده باشند و بوسيله ايشان به مسيحيان و ملل ديگر رسيده باشد. برخي از علماء مسيحي منجمله صاحب قاموس کتاب مقدس؛ دجال را اسم عام ميدانند و بتصور ايشان مراد از دجال و دجالان کساني هستند که مسيح را تکذيب کنند.
ما مسلمانان مانند ملل ديگر حکومت عادله ي کامل را انتظار مي کشيم و ظهور چنين حکومت را پس از يک دوران بي نهايت ظلماني مي دانيم و دوره ي ظلمت را دوران دجال و دوره ي نور و سعادت را دوران قائم تعبير مي کنيم. اعلام قرآن - تاليف دکتر محمد خزائلي.