بازگشت

نظر مؤلف در اين باره


مولف: گفته شده که سال هفتاد اشاره بقيام امام حسين عليه السلام، و سال صد و چهل اشاره برفتن امام رضا عليه السلام بخراسان است ولي من ميگويم: اين با تواريخ مشهور وفق نميدهد. زيرا شهادت امام حسين در اول سال شصت و يکم هجري و رفتن امام رضا عليه السلام بخراسان در سنه دويست هجري روي داده. آنچه بنظر من ميرسد اينست که ابتداء تاريخ را بعثت پيغمبر صلي الله عليه و آله و ابتداء نهضت امام حسين عليه السلام را دو سال پيش از درگذشت معاويه فرض کنيم زيرا اهل کوفه در آن روزها با وي درباره خروج و آمدنش بکوفه مکاتبه ميکردند بنابراين با سال هفتاد ميسازد. و دوم يعني سال صد و چهل اشاره بقيام زيد بن علي بن الحسين عليه السلام باشد که در سال صد و بيست و دو هجري قيام کرد. پس اگر مدت فاصل بين بعثت و هجرت پيغمبر صلي الله عليه و آله را که سيزده سال بوده بان منضم کنيم، با تاريخي که در روايت بود نزديک ميشود يا اينکه مقصود از سال صد و چهل اشاره باشد بانقراض دولت بني اميه يا ضعف آنها و استيلاء ابو مسلم خراساني بر خراسان، چه وي نامه هائي خدمت امام جعفر



[ صفحه 865]



صادق عليه السلام نوشت و آن حضرت را دعوت بقيام کرد ولي حضرت بواسطه مصالحي نپذيرفت. استيلاء ابومسلم بر خراسان در سال صد و بيست و هشت هجري اتفاق افتاد و اگر مبدء تاريخ را بعثت پيغمبر (ص) قرار دهيم، با آنچه در روايت است صد و چهل سال موافقت ميکند. و بنابر اينکه مبدء تاريخ هجرت باشد، ممکن است مقصود از سال هفتاد استيلاء مختار باشد. قتل وي در سنه شصت و هفت واقع شد و صد و چهل هم اشاره بطلوع حضرت صادق عليه السلام در اين زمان و پراکنده شدن شيعيان آن حضرت در اطراف باشد، از اين گذشته اصولا با تصحيح بداء ديگر نيازي باينگونه تکلفات نخواهد بود. شيخ الطايفه در غيبت از عثمان نوا روايت نموده که گفت: از امام جعفر صادق (ع) شنيدم ميفرمود: اين امر ظهور دولت آل محمد را خداوند در من قرار داده بود، ولي آنرا بتاخير انداخت و بعد از من هر طور صلاح بداند، درباره ذريه ام عملي ميسازد.