توضيح مؤلف
مولف: علائم فرج آل محمد در سال صد و نود و پنج، اشاره به نزاع امين و مامون بر سر خلافت است که سرانجام امين مامون را از خلافت خلع کرد زيرا اين واقعه آغاز تزلزل دولت بني عباس بود. سپس در سال صد و نود و شش کشمکش شدت يافت و ميان دو برادر جنگ درگرفت و در سال بعد بسياري از لشکر آنها نابود گشت. در سال بعد از آن محمد امين کشته شد و بسياري از بني عباس جلاي وطن کردند. حضرت در اينجا از روي توريه و تقيه بني هاشم را نيز نام برد و لذا فرمود آنها و غير آنها و در سال صد و نود و نه خداوند گرفتاريهاي اهلبيت عليهم السلام را برطرف ساخت و دشمنان آنها را منکوب کرد، و مامون نامه بحضور آن حضرت امام رضا نوشت و از وي استمداد نمود و او را بطوس طلبيد. و اينکه فرمود: در سال دويست خدا هر چه خواهد ميکند اشاره باحترام
[ صفحه 950]
فوق العاده ايست که مامون از آن حضرت نمود و او را بخراسان دعوت کرد، و در سال بعد يعني سنه دويست و يک حضرت وارد خراسان گشت و در ماه رمضان همان سال مامون از مردم براي حضرتش بولايت عهد خود بيعت گرفت. و اينکه فرمود: از جاي شما اطلاع يافتم يعني ميدانستم در اين وقت ميائيد اين سوال را از من ميکنيد. و مقصود اينست که من از پيشامدها اطلاع دارم ولي مصلحت نيست بشما بگويم. و اينکه فرمود: فلاني از فرزندان فلان پانزده نفر را بقتل ميرساند اشاره بحوادثي است که هنگام انقراض دولت بني عباس و زمان هجون هلاکوخان مغول براي آنها روي داد [1] علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود از محمد بن فضيل و او از پدرش روايت ميکند که بحضرت قائم عليه السلام عرضکردم: فدايت شوم بما رسيده است که اولاد جعفر بن ابيطالب يک پرچم و اولاد عباس دو پرچم دارند. آيا در اين خصوص اطلاعي بشما رسيده است؟ فرمود: اما اولاد جعفر نخواهند ماند و بمقامي نميرسند ولي اولاد عباس سلطنت دور و درازي خواهند داشت. بنحويکه در آن مدت افراد دور را بخود نزديک و نزديکان را از خود دور ميکنند. تحمل حکومت آنها بر مردم دشوار است و خبر چنداني در آن نيست. موقعيکه از انتقام الهي و کيفر او امين گردند، ناگهان دچار سرنوشتي شوند که يکنفر از بزرگان آنها نباشد آنان را از پراکندگي جمع کند و بناله هاي آنها گوش فرا دهد. اين است معني آيه شريفه حتي اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت. عرضکردم: اين معني کي واقع ميشود؟ فرمود: اين موضوع در نزد ما وقت معيني ندارد. هر گاه ما چيزي را براي شما نقل کرديم اگر آنچه گفته ايم، درست درآمد بگوئيد: خدا و پيغمبرش راست گفتند. و چنانچه بنظر شما درست در نيامد، باز هم بگوئيد: خدا و پيغمبر راست گفتند که دو پاداش بشما داده ميشود. ولي
[ صفحه 951]
هنگاميکه فقر و احتياج شدت يافت و مردم يکديگر را انکار نمودند، در آنموقع صبح و شام منتظر وقوع اين امر باشيد. عرضکردم: فقر و احتياج را ميدانم چيست ولي مردم يکديگر را انکار ميکنند چه معنا دارد؟ فرمود: باين معني است که: شخص در حال تنگدستي و احتياج سر ببرادر دينيش ميزند ولي او با چهره اي غير از آنچه اول نشان ميداد، با او ملاقات مي نمايد. و با غير آن سخناني که قبلا بوي ميگفت. صحبت ميکند.
پاورقي
[1] پانزده نفر خليفه و شاهزادگان بني عباس بودند.