بازگشت

تحقيق مؤلف در حديث علي بن يقطين


مولف: اينکه حضرت فرموده شيعيان مدت دويست سال با آرزو تربيت



[ صفحه 860]



ميشوند باين معني است که ائمه طاهرين آنها را با تربيت صحيح بار مياورند و آنها را اصلاح نموده آرزومند تعجيل فرج و نزديک شدن ظهور دولت حق ميکنند، تا از دين حق بر نگردند و مايوس نشوند. دويست که در کلام حضرت است، مبني بر گفته مقرر در نزد منجمين و اهل حساب است که هر گاه کسور بيش از نصف باشد آنرا تمام و اگر کمتر از نصف باشد، اسقاط ميکنند. اين را از اين جهت گفتيم: که صدور خبر مزبور اگر در اواخر زندگاني حضرت موسي کاظم (ع) بوده از دويست سال خيلي کمتر است. زيرا وفات حضرت در سال 183 هجري روي داده است تا چه رسد که قبل از اين تاريخ او دنيا رفته باشد، بنابراين روي حساب گذشته ذکر دويست سال که صد سال آن کسر داشته باشد صحيح است. زيرا از نصف تجاوز کرده است و اينطور بذهن من خطور کرده است. دوم - توجيه ديگري هم بنطر مي رسد. و آن اينکه ابتداء اين دويست سال اول بعثت پيغمبر (ص) باشد. زيرا از اين زمان پيغمبر شروع کرد بخبر دادن از آمدن ائمه و مدت ظهور و پنهان شدن آنها، پس بنابر يک تقدير با اضافه سيزده سال قبل از هجرت اينمدت نزديک به دويست سال خواهد بود. و اگر در ده سال اخير نود سال سده دوم کسري باشد، بنا بر قاعده اي که گفتيم، اشکالي ندارد. سوم - اينکه مقصود از تربيت يافتن شيعيان زمان پيش از امام هفتم و بعد از آن حضرت باشد، بهمين جهت تربيت را بلفظ مضارع آورده علي هذا اين تربيت از موقع هجرت شروع و تا زمان امام رضا عليه السلام که بر خلاف گذشته و محدوديت ائمه پيشين در سال دويست هجري وليعهد مسلمين گشت و سکه بنام مبارکش زدند، پايان مي پذيرد. چهارم - اينکه مدت تربيت همانطور باشد که در وجه سوم گفتيم و شامل قبل و بعد از زمان موسي بن جعفر (ع) باشد، ولي ابتداي آنرا بعد از شهادت حضرت امام حسين عليه السلام فرض کنيم که امتحان بزرگي براي شيعه بود و در آن موقع شيعه احتياج



[ صفحه 861]



بتربيت داشت که نکند در آن امتحان لغزش پيدا کنند و انتهاء آن، اول امامت قائم آل محمد صلي الله عليه و آله باشد که بدون کسر با دويست سال مطابق مي باشد و علت اينکه بعد از امام حسين تربيت شيعيان لزوم داشت اين بود که شيعيان امامي را بعد از خود نمي ديدند که آنها را آرزومند ظهور دولت حق کند زيرا امام زين العابدين عليه السلام در تقيه ميزيست و نمي توانست در اين خصوص سخن بگويد. پنجم آنکه بعد از يقين شيعيان بوجود مهدي موعود (ع) اميداوري آنها بظور دولت حق قوي مي شد. از اين رو آنها منتظر ظهور آن حضرت بودند تا احتياج بر شد و تربيت نداشته باشند. شايد اين بهترين وجهي باشد که در اين خصوص به دهن من خطور کرده است: و الله اعلم بحقيقه الحال. يقطين از اتباع بني عباس بود: لذا بپسرش علي که از خواص امام موسي کاظم عليه السلام بود گفت: از زبان پيغمبر و ائمه بما وعده ظهور دولت بني عباس داده بودند و همان طور که گفته بودند. ظاهر شد. وعده دادند که دولت ائمه شما نيز ظاهر ميگردد تاکنون عملي نشده؟ جواب علي هم محکم بود. آن جواب را چنانکه خواهد آمد از امام موسي بن جعفر گفته بود. نيز شيخ طوسي در کتاب غيبت از فضيل بن يسار [1] روايت نموده که گفت: از امام



[ صفحه 862]



محمد باقر عليه السلام پرسيدم: آيا ظهور صاحب الزمان وقت معيني دارد؟ فرمود: کذب الوقاتون کذب الوقاتون کذب الوقاتون: آنها که وقت آن را تعيين مي کنند دروغ گفتند، دروغ گفتند، دروغ گفتند و هم در آن کتاب از منذر جواز نقل مي کند که امام ششم فرمود: آنها که وقت ظهور را تعيين مي کنند دروغ گفتند، ما نه وقت گذشته را تعيين مي کنيم و نه وقت آينده را. و هم در کتاب مزبور بسند مذکور از عبدالرحمن بن کثير روايت ميکند که گفت: من در خدمت امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم که مهزم اسدي آمد و عرضکرد قربانت گردم: ظهور قائم آل محمد که انتظار آنرا ميکشيد کي خواهد بود؟ فرمود: اي مهزم طول ميکشد: اي مهزم کذب الوقاتون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون و الينا يصيرون آنها که وقت آنرا تعيين ميکنند دروغ ميگويند و آنان که براي ظهورش شتاب مينمايند بهلاکت ميرسند و آنان که تسليم قضاي الهي ميباشند نجات مييابند، و بالاخره بسوي ما باز ميگردند. در غيبت نعماني نيز اين حديث را بدو سند ديگر از آن حضرت نقل ميکند علي ابن بابويه در کتاب امامت و تبصره بسند ديگر هم آنرا روايت کرده است. در غيبت شيخ از محمد بن مسلم از حضرت صادق عليه السلام نقل کرده که بوي فرمود: هر کس وقت ظهور را براي تو معين نمود، از تکذيب آن ملاحظه مکن، چه که ما در اين خصوص براي کسي وقت معين نمي کنيم. و نيز در کتاب مزبور با سند خود حديث مفصلي از محمد بن حنفيه نقل کرده و سپس آنرا مختصر نموده و ميگويد: اميرالمومنين عليه السلام فرمود: اولاد فلان [2] سلطنتي طولاني خواهند داشت، وقتي مطمئن شدند و گمان کردند که دولت آنها زوال پذير نيست، ناگهان چنان بعذاب الهي گرفتار شوند که بزرگي نداشته



[ صفحه 863]



باشند آنها را جمع کند و بناله آنها گوش فرا دهد، اين است معني آيه شريفه: حتي اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظن اهلها انهم قادرون عليها اتاها امرنا ليلا او نهارا فجعلناها حصيدا کان لم تغن بالامس کذلک نفصل الايات لقوم يتفکرون عرضکردم: فدايت گردم. آيا وقت آنرا ميتوان تعيين کرد؟ فرمود: نه زيرا علم خداوند بر علم آنها که اينگونه اوقات را تعيين ميکنند، غلبه دارد خداوند بموسي بن عمران عليه السلام وعده داد که تا سي شب بميقات پروردگار برود، و بعد ده روز بر آن اضافه کرد در حاليکه نه خود موسي پيشبيني ده روز اضافي را ميکرد و نه بني اسرائيل. بهمين جهت هنگاميکه سي شب گذشت و موسي برنگشت بني اسرائيل گفتند موسي ما را فريب داد و بالنتيجه گمراه گشتند و گوساله سامري را پرستش کردند بنابراين من هم نمي توانم وقت سقوط دولت اولاد فلان را تعيين کنم ولي موقعيکه فقر و پريشاني در ميان مردم زياد شد و گروهي عقيده گروه ديگر را انکار نمودند، در آن زمان روز و شب منتظر آمدن امر الهي باشيد. نيز در غيبت شيخ از ابوبصير روايت ميکند که گفت: بحضرت عرضکردم: اين امر ظهور ولي عصر را وقت معيني هست که با دانستن آن بدنهاي خود را از غم هجران و درد انتظار آسوده گردانيم؟ فرمود: آري ولي چون شما آنرا فاش کرديد خداوند بر مدت آن افزود و هم در کتاب مزبور از ابوحمزه ثمالي روايت کرده که گفت: بامام محمد باقر عليه السلام عرضکردم: اميرالمومنين عليه السلام فرموده است تا هفتاد سال بلا پديد ميايد و ميفرمود بعضي از بلاها آسايش است در صورتيکه هفتاد سال گذشته و ما آسايشي نمي بينيم؟ حضرت فرمود: خداوند مدت ناراحتي را تا هفتاد سال قرار داده بود ولي چون امام حسين عليه السلام کشته شد، غضب الهي بر مردم روي زمين شدت يافت و



[ صفحه 864]



آن مدت را تا صد و چهل بتاخير انداخت. ما اين مطلب را شما گفتيم و شما اين راز را آشکار نموديد، خداوند هم آنمدت را از صد و چهل سال هم بتاخير انداخت. و ديگر وقتي براي آن تعيين نکرد. يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الکتاب [3] يعني: خداوند آنچه را بخواهد از ميان ميبرد و آنچه بخواهد باقي ميگذارد و ام کتاب در نزد اوست. ابوحمزه گفت: اين مطلب را که امام محمد باقر فرمود بحضرت صادق عليه السلام نيز گفتم، فرمود: همينطور است که آن حضرت فرموده. نعماني در کتاب غيبت نيز آنرا از ابو حمزه ثمالي از امام محمد باقر عليه السلام نقل کرده است.


پاورقي

[1] فضيل بن يسار از مردم بصره و از شاگردان دانشمند حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام است. دانشمندان شيعه او را از فقهاء بلند قدر و راويان موثق و مردي بزرگوار مي دانند.

در رجال کشي مي نويسد: هر وقت حضرت صادق او را مي ديد مي فرمود: هر کس مي خواهد يکي از مردان بهشتي را ببيند: به فضيل بن يسار نگاه کند! و فرمود: فضيل از اصحاب پدر من است و من دوست مي دارم که آدمي اصحاب پدرش را دوست بدارد. قاسم بن فضيل و علاء بن فضيل پسران او و محمد بن قاسم نوه ي او همه از بزرگان شاگردان ائمه و راويان ثقات بوده اند.

[2] از سياق حديث پيداست که مقصود بني عباس هستند.

[3] سوره رعد آيه 40.