بازگشت

کساني که در غيبت کبري ادعاي ديدن حضرت کرده اند


آنان که ادعاي ديدن حضرت در غيبت کبري کرده اند و اينکه حضرت به ميان مردم مي آيد مردم را مي بيند ولي کسي او را نمي بيند و ساير احوال آن حضرت در غيبت کبري

طبرسي در کتاب احتجاج نقل کرده که اين توقيع از ناحيه مقدس امام زمان براي ابوالحسن سمري بشنو خداوند پاداش برادران ديني تو را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز ديگر خواهي مرد. پس بکارهاي خود رسيدگي کن و به هيچکس بعنوان جانشيني خود وصيت منما که غيبت کامل واقع شده و ديگر ظهوري نيست مگر بعد از آنکه خداوند اجازه دهد و آنهم بعد از گذشت زمانها و قساوت دلها و پر شدن زمين از ستم، خواهد بود. بزودي در ميان شيعيان کساني پيدا ميشوند که ادعا مي کنند مرا ديده اند. آگاه باش که هر کس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعا کند که مرا ديده است، دروغ ميگويد و بر من افترا مي بندد و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم. اين روايت در کمال الدين هم بسند ديگر ذکر شده است [1] .



[ صفحه 929]



مولف. اينکه ميفرمايد: کساني پيدا ميشوند و ادعا ميکنند مرا ديده اند شايد مقصود کساني باشند که ادعا ميکنند حضرت را ديده اند و از جانب وي نيابت دارند و بخواهند مانند سفرا اخبار آن حضرت را بشيعيان برسانند، تا با اخباري که سابقا گذشت که افراد زيادي حضرت را ديده اند منافات نداشته باشد. عنقريب هم در باب کساني که آن حضرت را در زمانهاي متاخر ديده اند باز خواهد آمد. و الله اعلم [2] شيخ صدوق در کمال الدين از زراره روايت ميکند که گفت: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: مردم امام خود را گم مي کنند، او در موسم حج در بين مردم است و آنها را مي بيند ولي آنها او را نمي بينند. در آن کتاب اين روايت بدو سند و در غيبت نعماني با سه سند و در غيبت شيخ با سند ديگر هم نقل شده است. و هم در کمال الدين از حسن فضال [3] از حضرت رضا عليه السلام روايت ميکند که فرمود: چون خضر آب زندگاني نوشيد تا نفخ صور زنده است. او نزد ما ميايد و بما سلام ميکند ما صداي او را ميشنويم ولي خود او را نمي بينيم. هر جا از وي نام برند حاضر ميشود هر کسي از شما نام او را ميبرد بوي سلام کند. خضر هر سال در موسم حج حاضر ميشود و تمام اعمال حج را انجام ميدهد، و در عرفه ميايستد و براي استجابت دعاي مومنين آمين ميگويد. بزودي خداوند وحشت قائم ما را در طول غيبتش، بوسيله مانوس گشتن با او برطرف ميکند و تنهائي او را رفاقت با وي مبدل ميسازد. نيز در کمال الدين از محمد بن موسي متوکل و او از حميري روايت مي کند که گفت: از محمد بن عثمان شنيدم ميگفت: و الله ان صاحب هذا الامر يحضر



[ صفحه 930]



الموسم کل سنه فيري الناس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه بخدا قسم صاحب الامر هر سال در موسم حج حاضر ميشود و مردم را مي بيند و آنها را ميشناسد، مردم هم او را مي بينند ولي نميشناسند شيخ الطائفه در کتاب غيبت از مفضل بن عمر روايت ميکند که گفت: شنيدم حضرت صادق عليه السلام مي فرمود صاحب الامر دو غيبت دارد يکي از آنها بطور ميانجامد تا جائيکه بعضي ميگويند: او مرده است و برخي مي گويند: کشته شده. و عده اي ميگويند: رفته است، تا آنجا که جز قليلي از يارانش کسي بر اعتقاد بوجود و ظهور وي باقي نمي ماند. هيچکس نه اولاد او و نه ديگران جز خداوندي که ظهور او بدست وي است. از مکان او اطلاع ندارند. اين حديث در غيبت نعماني هم بسند ديگر آمده است. نيز در غيبت شيخ از ابوبصير و از امام محمد باقر عليه السلام روايت مي کند که فرمود: صاحب ناگزير است که از مردم کناره بگيرد و ناچار در کناره گيريش بايد نيرومند باشد، در سي نفر وحشتي نيست، چه جايگاه خوبي است مدينه نيز در غيبت نعماني از اسحاق بن عمار روايت کرده که گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام شنيدم ميفرمود: قائم را دو غيبت است: يکي طولاني و ديگر کوتاه. در غيبت اول کوتاه خواص شيعيانش از مکان او اطلاع دارند، ولي در غيبت دوم طولاني دوستان مخصوص او هم از جاي او بي اطلاع ميباشند. [4] و نيز در کتاب مزبور از اسحاق بن عمار نقل کرده که گفت: امام صادق عليه نقل کرده که گفت: امام صادق عليه السلام فرمود: قائم را دو غيبت خواهد بود: يکي کوتاه و ديگر طولاني. در غيبت اول کسي جز دوستان مخصوص او از مکانش اطلاع ندارند. و هم در آن کتاب از ابراهيم بن عمر کناسي نقل ميکند که گفت: از حضرت باقر عليه السلام شنيدم ميفرمود: صاحب الامر را دو غيبت است. و هم شنيدم که مي فرمود:



[ صفحه 931]



صاحب الامر در حالي قيام نميکنند که بيعت کسي در گردنش باشد [5] نيز در کتاب ياد شده از حازم بن حبيب روايت ميکند که گفت: بخدمت حضرت صادق عليه السلام رسيدم و عرضکردم: آقا پدر و مادرم وفات کردند و حج ننمودند خداوند مال و مکن بمن روزي فرموده. در خصوص حج کردن به نيابت آنها چه ميفرمائيد؟ فرمود: به نيابت آنها حج کن که موجب آسايش آنها خواهد بود. سپس فرمود: اي حازم صاحب اين امر را دو غيبت است و در غيبت دوم آشکار ميشود. پس اگر کسي نزد تو آمد و گفت هم اکنون دست خود را از خاک قبر او تکانيده است، باور مکن [6] نيز در آن کتاب از علاء بن محمد روايت نموده که شنيده است آن حضرت ميفرمود: قائم ما دو غيبت دارد که در يکي از آنها مردم ميگويند: او مرده و نميدانيم بکدام بيابان رفته است؟ و نيز در غيبت نعماني بسند مزبور از زراره روايت ميکند که گفت: شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: قائم را دو غيبت است در يکي از آنها بر ميگردد و در ديگري معلوم نميشود کجاست. در موقع حج حضور مييابد و مردم را نمي بيند ولي کسي او را نمي بيند. مولف: شايد مقصود از برگشتن حضرت در غيبت صغري، برگشتن بنزد دوستان مخصوص و سفرايش يا رسيدن اخبار آن بمردم باشد. نيز در آن کتاب از ابوبصير نقل کرده که گفت: بحضرت صادق عليه السلام عرضکردم: امام محمد باقر (ع) ميفرمود: قائم آل محمد دو غيبت دارد: يکي از آنها از ديگري



[ صفحه 932]



طولاني تر است. حضرت صادق فرمود: آري اينطور است، و او ظهور نميکند تا آنکه شمشير اولاد فلان گويا مقصود بني عباس باشد که از علائم اوائل بوده کشيده شود و دائره جمعيت شيعه تنگ شود و سفياني آشکار گردد، و بلاء شدت يابد، و مردن و کشته شدن، مردم را فرا گيرد و مردم از گيرودار آن، بحرم خدا و حرم پيغمبر صلي الله عليه و آله ملتجي شوند. و هم نعماني در غيبت از مفضل بن عمر نقل کرده که گفت از حضرت صادق شنيدم که ميفرمود: صاحب الامر را دو غيبت است: در يکي از آنها بر ميگردد بسوي کسانش، و در ديگري مردم ميگويند: بکدام بيابان رفته. عرضکردم: در آنموقع چه بايد کرد؟ فرمود: اگر کسي مدعي شد که از جانب آن حضرت وکالت دارد، مسائل بزرگ ديني مهمي را که بايد نماينده او پاسخ آنها را بدهد، از وي بپرسيد. [7] هم در آن کتاب از مفضل بن عمر از آن حضرت روايت کرده که فرمود: صاحب الامر را غيبتي استکه در آن غيبت بمردم ميگويد: ففرت منکم لما خفتکم فوهب لي ربي حکما و جعلني من المرسلين [8] .

نيز در غيبت نعماني از ابوحمزه از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: صاحب الامر ناگزير است از نظرها غائب شود. و ناچار است در حال غيبت عزلت پيشه سازد، چه جاي خوبي است طيبه براي منزل کردن، و از سي



[ صفحه 933]



نفر وحشتي نيست. در کافي و غيبت نعماني بسندهاي ديگر هم اين روايت آمده است. مولف: عزلت بضم عين بمعني گوشه گيري است و طيبه است مدينه طيبه است. پس ابن حديث ميرساند که غالبا امام زمان عليه السلام در مدينه و حوالي آن بسر ميبرد، و هم ميرساند که سي نفر از دوستان و خواص آن حضرت با وي هستند که هر گاه يکي از آنها بميرد، ديگري جاي او را مي گيرد. همچنين در غيبت نعماني از مفضل بن عمر روايت شده که گفت: شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: صاحب الامر را خانه ايست که آنرا خانه حمد ميگويند در آن خانه چراغي است که از زمان ولادتش تا روزي که با شمشير قيام کند، روشن است و خاموش نميشود، اين حديث در غيبت شيخ از امام محمد باقر عليه السلام هم روايت شده است.



[ صفحه 934]




پاورقي

[1] پس از تنبيه و تامل بخوبي واضح است که اين توقيع مبارک درصدد بيان نفي امکان رؤيت آن حضرت در زمان غيبت کبري نيست. بلکه اين توقيع شريف براي بستن دکانها و جلوگيري از بدعتها و تکذيب مدعيان نيابت خاصه مانند اقطاب صوفيه و رکن رابع شيخيه و مدعيان مهدويت صادر گرديده است. افسوس که اين روايت مبارکه؛ که مانند روايات ديگر داراي شاهد صدق است و از معدن وحي و مطلع تنزيل صادره شده، مورد تصديق و توجه و تامل طوائف اماميه قرار نگرفته است و گرنه اين دکانها مطلقا بسته مي شد واين اختلافات بزرگ که بدترين دردها است ايجاد نمي گشت!! بيان الفرقان - غيبت و رجعت - صفحه 168.

[2] در پايان باب بيست و هشتم خواهي گفت که منظور ا زتکذيب کساني که ادعاي ديدن امام زمان مي کنند،‌مدعيان کاذب مب باشند و گرنه مردان پاکسرشت و نيکان شيعه و دوستان خالص امام زمان هم در غيبت کبري ممکن است حضرت را ببينند ولي براي هر کس بازگو نکنند.

[3] حسن بن فضال از اصحاب خاص حضرت رضا (ع) و راويان جليل القدر و عاليمقام و زاهد و پرهيزکار بوده است. در نقل روايات موثق و داراي تاليفاتي در علوم دين بوده - کشي مي گويد: وي نخست فطحي مذهب بود و سپس برگشت.

[4] توضيح آن مي آيد.

[5] اين مضمون که در روايات گذشته و آينده هم مي باشد، مورد سوء استفاده فرقه ي بهائي واقع شده، در باب علائم ظهور توضيح خواهيم داد.

[6] يعني غيبت طولاني قائم حتمي است، تا آنگاه که در آخر الزمان و تحقق کليه علامات ظاهر گردد، پس اگر کسي بتو گفت او آمد و مرد و من او را دفن کردم و هم اکنون از سر قبر او مي آيم دروغ مي گويد و گفته او را باور مکن!.

[7] تا سيه روي شود هر که در او غش باشد!.

[8] آيه 20 سوره شعراء - اين آيه گفتار حضرت موسي در جواب فرعون است. فرعون وقتي حضرت موسي را ديد که آمده است او را بخدا پرستي دعوت کند، گفت: مگر تو همان نيستي که ما تو را پرورش داديم و مدتي از عمر خود را ميان ما گذرانيدي..؟ حضرت موسي گفت: بلي همانم؛ ولي چون از شما مي ترسيدم، از نزد شما فرار کردم و اکنون خداوند مقام پيامبري بمن داده و مرا پيغمبري مرسل نموده است البته مناسبت آن هم در اين مورد روشن است.