يکي از موثقين
و از جمله از کسي که صدق حديث و گفتارش نزد من به تحقيق رسيده شنيدم که ميگفت: نامه اي متضمن پاره اي از امور مهمه بحضور مولي مهدي موعود صلوات الله عليه و علي آبائه الطاهرين نوشتم و از حضرتش خواستم که با قلم شريف جواب آنرا بنويسند، و آنرا بسرداب سامره برده در آنجا نهادم ولي بعد ترسيدم بدست دشمنان بيافتد، ناچار آنرا برداشتم. آنشب شب جمعه بود، من هم رفتم باطاقي از صحن مطهر و نشستم. چون شب به نيمه رسيد، خادمي با شتاب آمد و گفت: نامه را بمن بده يا اينکه گفت: گفته اند: نامه را بمن بده ترديد از راوي است بعد نشستم که براي نماز وضو بگيرم و آنرا طول دادم، و بعد از آنکه بيرون آمدم نه خادمي ديدم و نه مخدومي. سپس سيد بن طاووس ميگويد منظور از ذکر اينحکايت اينست که: امام زمان عليه السلام از نامه اي اطلاع داشت که آدميزادي مطلع نبود، و خادمش را فرستاد تا آنرا بگيرد. پس اين آيت خدائي و معجزه آن امام عليه السلام است که هر کس بنگرد آنرا ميشناسد.
[ صفحه 792]