بازگشت

مرد ناشناس


سيد رضي الدين علي بن طاوس در کتاب فرج المهموم مينويسد: من جماعتي را ديدم که ميگفتند: مهدي صلوات الله عليه را ديده ايم. حتي کساني در ميان آنها بودند که نامه هائي را که بحضرت تقديم شده بود، از دست حضرت گرفته بود. از جمله حکايات آنها داستاني است که صدق آن براي من ثابت شده ولي اجازه نداد که نام ناقل آنرا



[ صفحه 789]



ذکر کنم. او ميگفت: من از خداوند متعال مسئلت مينمودم که بر من تفضل نموده ملاقات حضرت را بمن روزي کند. وقتي در خواب ميبيند که فلان وقت او را خواهد ديد. ميگفت: بعد از آنکه از خواب برخاستم و آن وقت که در خواب ديدم بودم، در حرم مطهر حضرت موسي کاظم عليه السلام بودم. ناگاه صدائي شنيد که قبل از آن وقت نيز آن را ميشناخت. صاحب صدا حضرت امام محمد تقي عليه السلام را زيارت ميکرد. او نخواست که در آنجا خود را باو برساند بلکه در پائين پاي ضريح امام موسي کاظم عليه السلام توقف ميکند در اين وقت کسي از حرم بيرون ميايد که يقين ميکند حضرت مهدي صلوات الله عليه است. حضرت يکنفر همراه داشت. او امام را ميديد ولي بخاطر لزوم ادب در پيشگاه حضرت با وي صحبت نکرده بود.