بازگشت

علت تشبيه امام غائب به خورشيد پنهان در ابر


مولف: بقيه اين روايت را در باب اخباري که از پيغمبر رسيده نقل



[ صفحه 847]



کرديم ضمنا بايد دانست که تشبيه وجود اقدس امام زمان عليه السلام بافتاب پنهان در ابر، اشاره باموري چند است. اول - اينکه نور عالم هستي و علم و هدايت بتوسط آن حضرت بخلق خدا ميرسد، زيرا با اخبار مستفيضه ثابت شده که ذوات مقدسه ائمه اطهار علت غائب ايجاد مخلوق عالمند، و اگر آنها نبودند، نور عالم، بغير آنها نميرسيد و هم ثابت شده که به برکت و وساطت و توسل بانها، علوم و معارف حقه براي مردم آشکار ميگردد، و گرفتاريها از آنها برطرف ميشود. و اگر آنها نبودند مردم بوسيله اعمال زشت مستحق انواع عذاب الهي بودند چنانکه خداوند فرموده است و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم [1] يعني: مادام که تو پيغمبر در ميان آنها هستي، خدا آنها را از عذاب نميکند ما پس از تجربه زياد باين نتيجه رسيده ايم که در امور پيچيده و مسائل مشکله و هنگام دوري از ذات حق و بسته شدن درهاي فيض الهي بروي خلق، هر وقت ائمه اطهار عليهم السلام را واسطه قرار داده ايم و متوسل بانها شده ايم، بميزاني که در آنوقت ارتباط معنوي با آنها پيدا کرده ايم، آن کارهاي پيچيده و مشکل براي ما حل شده و بمقصود رسيده ايم. چنانکه اين موضوع براي کسانيکه خداوند چشم دل آنها را بنور ايمان روشن کرده است، معلوم و مشهود است. توضيح اين مطلب سابقا در کتاب امامت گذشت [2] .

دوم - اينکه همانطور که آفتاب پوشيده در ابر با همه انتفاعي که مردم از آن ميبرند، در هر آن انتظار دارند، ابر برطرف گردد و قرص آن پيدا شود تا بيشتر از آن منتفع گردند، همينطور در ايام غيبت امام زمان نيز شيعيان با اخلاص در همه اوقات انتظار آمدن و ظهور او را دارند، و از اين نظر مايوس نميگردند. سوم - اينکه کسانيکه وجود آن حضرت را با همه آثار و علائمي که دارد، انکار



[ صفحه 848]



ميکنند، مثل انکار کنندگان وجود خورشيد بوقت ناپديد شدن در ابرها، ميباشند. چهارم - اينکه گاهي پنهان گشتن خورشيد در ميان ابرها، از آشکار بودنش براي بندگان خدا روي مصالحي بهتر است، همچنين غيبت امام زمان عليه السلام براي مردم در طول غيبت، نظر بمصالحي بهتر است و بهمين جهت هم از نظرها غائب گرديد. پنجم - اينکه هر کس بخورشيد مينگرد، قادر نيست آنرا بيرون از ابرها به بيند بلکه گاهي ممکن است بواسطه ضعف قوه ديد، اگر در قرص آفتاب نگاه کند، بينائي خود را که نميتواند خورشيد را احاطه کند هم از دست بدهد. همينطور آفتاب وجود مقدس امام زمان عليه السلام نيز، بساهست که اگر همه او را به بينند، زيانبخش بحال مردم باشد و موجب کوري دل آنها از ديدن آفتاب حقيقت گردد. در صورتيکه در غيبت آن حضرت چشم بصيرتشان قادر است متحمل ايمان باو گردد. چنانکه انسان ميتواند از لابلاي ابر نگاه بخورشيد کند و ضرري هم نبيند ششم - اينکه گاهي آفتاب از ميان ابرها بيرون ميايد، يکي بان مينگرد و ديگري توجه ندارد همينطور ممکن است آن حضرت در ايام غيبت براي عده اي آشکار شود ولي ديگران نه بينند. هفتم - اينکه اصولا اطهار از لحاظ نفعي که براي عالم وجود دارند، همانند خورشيد ميباشند، و تنها آنها که کور دلند نميتوانند از اشعه جمال آنان بهره مند گردند چنانکه در اخبار آيه شريفه من کان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي و اضل سبيلا [3] تفسير باين معني شده است. هشتم - اينکه همانطور که شعاع خورشيد بميزان روزنه ها و شبکه هاي خانه ها وارد آن ميشود و بقدر ارتفاع موانع خانه ها، در آن ميتابد، همچنين مردم نيز باندازه موانع حواس و مشاعرشان که عبارتست از شهوات نفني و علائق جسماني و خود روزنه ها و شبکه هاي دلهاي آنهاست، و هم بقدري که پرده هاي کثيف هيولاني را از دلهاي خود بکنار ميزنند از انوار هدايت و راهنمائي ائمه طاهرين عليهم السلام



[ صفحه 849]



استفاده ميکنند. وقتي پرده هاي هواپرستي و موانع را از پيش خود بردارد مانند کسي ميشود که در زير آسمان قرار گرفته و نور آفتاب بدون مانع از هر سو او را احاطه کرده باشد. اي خوانند من با اين بيان، هشت در از اين بهشت روحاني را بروي تو گشودم، خداوند با تفضل خود هشت در ديگر هم بروي من گشوده است، ولي اگر ذکر کنم سخن بدرازا ميکشد، اميدوارم خداوند متعال در راه شناسائي و معرفت ائمه اطهار هزار در بروي ما و شما بگشايد که از هر دري هزار در ديگر گشوده گردد. صدوق عليه الرحمه در کمال الدين از شيخ مفيد روايت نموده که حضرت صادق عليه السلام فرمود: بهترين وقتي که خداوند به بندگانش نزديک و از آنها خشنود است هنگامي است که مردم حجت خدا را از دست ندهند، و او براي آنها آشکار نشود و از نظر آنها غائب گردد، و آنها ندانند جاي او کجاست، و با اينوصف ميدانند که سفراي الهي و نشانه هاي حق، از ميان نرفته است. در آن موقع صبح و شام منتظر فرج و ظهور باشيد. همچنين سخت ترين موقعي که خداوند بر دشمنانش غضب ميکند، هنگامي است، که خداوند حجت خود را از ميان آنها بيرون برد و براي آنها آشکار نگردد، و اين در موقعي است که خداوند ميداند دوستانش درباره حجت خدا ترديد ندارند، و لو علم انهم يرتابون ما افقدهم حجته طرفه عين يعني اگر بداند که در بودن و نبودن وي شک دارند بمقدار يک چشم بهم زدن او را غائب نميکند در غيبت نعماني از کليني از مفضل بن عمر بن عمر نيز اين روايت از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است. همچنين در کمال الدين از زراره بن اعين روايت ميکند که گفت: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم ميفرمود: آن جوان پيش از آنکه قيام کند غيبت ميکند. عرض کردم: براي چه غيبت ميکند؟ فرمود: ميترسد، و در اينوقت اشاره بشکم و گردن



[ صفحه 850]



خود نمود. سپس فرمود: او همان منتظري است که مردم درباره ولادت او شک ميکنند: بعضي ميگوند. بعد از پدرش مرد و نسل پدرش قطع شد و بعضي ديگر خواهند گفت: او دو سال پيش از وفات پدرش متولد گرديد. بر خداوند لازم است که بندگان را بدينگونه، امتحان کند، و در آنموقع است که اهل باطل ترديد خواهند کرد. نيز در آنکتاب روايت ميکند که ابوبصير گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود: ولادت صاحب الامر بر مردم پوشيده مي ماند، تا چوه ظهور کند بيعت هيچ کس در گردن وي نباشد. نيز در کافي از جميل بن صالح از آن حضرت نقل کرده که فرمود: يبعث القائم و لبس في عنقه لاحد بيعه خداوند قائم ما را برانگيخته ميگرداند در حالي که بيعت هيچ کس در گردن او نيست. هم در کتاب مزبور از حسن بن فضال از پدرش امام رضا عليه السلام روايت ميکند که فرمود: گوئي شيعيان را بهنگاميکه چهارمي از فرزندان مرا از دست ميدهند مي بينم که دشت و دمن را ميگردند و او را نمي يابند. عرضکردم: يابن رسول الله چرا چنين ميشود؟ فرمود: براي اينکه امام آنها از نظرشان غائب ميگردد. عرضکردم: چرا غائب ميشود؟ فرمود: براي اينکه وقتي با شمشير قم کرد، بيعت هيچکس در گردن وي نباشد. همچنين در کتاب ياد شده از ابوبصير روايت کرده که گفت: امام ششم فرمود: صاحب الامر ولادتش بر مردم پوشيده ميماند، تا هنگاميکه ظهور ميکند، بيعت کسي در گردنش نباشد، خداوند کار او را در يکشب اصلاح مي فرمايد. نيز در کمال الدين از زراره روايت ميکند که گفت: حضرت صادق (ع) بمن فرمود: اي زراره قائم ما ناچار از اينست که غيبت کند. عرضکردم: براي چه؟ فرمود: از جانم خود بيم دارد. سپس حضرت با دست اشاره بشکم خود فرمود. نيز در آن کتاب، اينحديث را از امام محمد باقر عليه السلام روايت کرده است



[ صفحه 851]



و هم در کمال الدين از زراره روايت نموده که حضرت صادق عليه السلام فرمود: آن جوان را قبل از قيامش غيبتي خواهد بود. عرض کردم: براي چه؟ فرمود: مي ترسد کشته شود. همچنين صدوق در معاني الاخبار و کمال الدين از ابن ابي عمير او با يک واسطه روايت نموده که گفت: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم، چرا اميرالمومنين عليه السلام در اول کار با مخالفين خود جنگ ننمود؟ فرمود: بخاطر اين آيه شريفه بود که خدا مي فرمايد: لو تزيلوا لعذبنا الذين کفروا منهم عذابا اليما [4] يعني: اگر آنها جدا شده بودند، کافران آنها را بعذاب دردناکي معذب مينموديم عرضکردم مقصود از جدا شدن در اين آيه چيست؟ فرمود: مقصود مومنيني هستند که خداوند نطفه آنها را در صلبهاي پدراني کافر بوديعت نهاده [5] همينطور قائم هم مدام که ودايع الهي آشکار نشده: ظهور نخواهد کرد. پس وقتي آنمردان مومن و ثابت قدم و فداکار پيدا شدند، او نيز ظهور ميکند و بر دشمنان خدا غلبه يافته همه را از دم شمشير ميگذراند. و هم صدوق در دو کتاب مزبور اين روايت را بسند ديگر از ابراهيم کرخي از حضرت صادق (ع) نقل کرده است. شيخ الطائفه در کتاب غيبت از زراره روايت نموده که فرمود: قائم ما را پيش از ظهورش غيبتي خواهد بود. عرضکردم: چرا غائب ميشود؟ فرمود: از کشته شدن مي ترسد 3 و هم در آن کتاب مينويسد: ابو خالد کابلي روايت مفصلي نقل کرده که ما



[ صفحه 852]



مختصر آن را مي آوريم ميگويد. از حضرت امام محمد باقر صلي الله عليه و آله خواستم که قائم عليه السلام را نام ببرد تا او را بنام بشناسم: فرمود. اي ابو خالد چيزي از من پرسيدي که اگر اولاد فاطمه مطلع شوند او را قطعه قطعه خواهند کرد. [6] نعماني در کتاب غيبت از زراره روايت ميکند که گفت. شنيدم امام محمد باقر (ع) ميفرمود: قائم ما را پيش از قيامتش غيبتي خواهد بود. و اوست که ارثش را طلب ميکنند [7] عرضکردم براي چه غيبت ميکند؟ فرمود. ميترسد. بعد اشاره بشکم خود نمود، يعني ميترسد او را بکشند.


پاورقي

[1] سوره انفال آيه 33.

[2] جلد هفتم بحارالانوار.

[3] سوره طه آيه 123.

[4] بنابراين تاويل آيه اين است که اگر آن نطفه ها از صلبهاي پدران کافرشان جدا مي شدند کافران آنها را بعذابي دردناک کيفر مي داديم. پس امير المومنين که در اول کار با بيدينان جنگ نکرد نظر بمفاد اين آيه شريفه داشته است.

[5] البته اين ترس با عدم اراده خداوند بظهور آن حضرت توام است و گرنه او نيز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در راه خدا بيم ندارد.

[6] چنانکه جعفر کذاب عموي آن حضرت، وجود او را تکذيب کرد و در مقام سعيت بمنظور نابودي وي برآمد.

[7] در صفحات پيش مکرر مسطور گشت که جعفر کذاب ارث آن حضرت را طلب مي کرد ومدعي بود که تنها وارث برادرش امام حسن عسکري (ع) اوست.