بازگشت

ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري


مولف: شيخ طوسي بعد از نقل اينمطالب، جمعي از اصحاب ائمه را که مدح شده اند نام برده، آنگاه ميگويد: سفرائي که از جانب ائمه بنيکي ياد شده اند نخستين آنها مرد جليل القدري است که امام علي النقي و امام حسن عسکري عليهما السلام او را توثيق فرموده اند، و او شيخ موثق ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري است. وي از تيره عرب بني اسد بوده و علت اينکه او را عمري ميگويند اينست که ابو نصر هبه الله بن احمد کاتب دخترزاده ام کلثوم دختر محمد بن عثمان گفته است: وي اصلا اسدي است ولي او را بجدش منسوب داشتند، و بدين نام شهرت يافت. گروهي از شيعيان گفته اند: حضرت امام حسن عسکري عليه السلام فرمود: کنيه ابن عثمان و ابو عمرو در يک شخص حمع نميشود و دستور دادند که کنيه او را که ابو عمرو بود بر هم زنند و از آنوقت عمري خوانده شد. عثمان بن سعيد را عسکري نيز گويند، زيرا وي از قريه عسکر سامره بوده است، و او را سمان هم ميگويند زيرا بخاطر پنهان داشتن منصب سفارتي که از جانب امام زمان (ع) داشت، روغن فروشي ميکرد. رسم وي چنين بود که شيعيان اموالي را که براي امام حسن عسکري عليه السلام مياوردند بوي ميدادند و او از ترس آنها را از ميان خيک روغن پنهان نموده و بدينگونه بخانه امام ميرسانيد جمعي از راويان حديث، از هارون بن موسي تلعکبري براي ما شيخ طوسي بسند خود از احمد بن اسحاق قمي روايت نموده اند که وي گفت: روزي بخدمت حضرت امام علي النقي عليه السلام رسيدم و عرضکردم: آقا من گاهي سعادت درک حضورتان را دارم و گاهي از اين فيض بي نصيب ميمانم و در اينجا همه اوقات اين فيض برايم ميسر نميگردد.



[ صفحه 666]



سخن چه کسي را بپذيريم و از چه کسي پيروي نمائيم؟ فرمود: اين ابو عمرو عثمان بن سعيد مردي موثق و امين است. آنچه وي براي شما نقل کند، از طرف من ميگويد و آنچه بشما ميرساند از جانب من ميرساند. احمد بن اسحق ميگويد: بعد از رحلت آن حضرت روزي بخدمت امام حسن عسکري عليه السلام شرفياب شدم و همان سوال را از آن حضرت نيز کردم. آن حضرت هم فرمود: اين ابو عمرو و مردي موثق و امين است، هم مورد وثوق امام گذشته امام علي النقي بود و هم نزد من در زمان حيات و ممات موثق ميباشد. آنچه بشما برساند از جانب من ميگويد و از طرف من ميرساند. هارون بن موسي از ابوعلي ابن همام و او از ابوالعباس حميري نقل ميکند که ما اغلب اوقات درباره اين حديث با هم مذاکره ميکنيم و مقام والاي عثمان بن سعيد را ميستائيم. و نيز جماعتي از هارون بن موسي از محمد بن همام از عبد الله بن جعفر حميري روايت نموده اند که: بعد از رحلت امام حسن عسکري عليه السلام سالي بعزم حج بيت الله در بغداد بخانه احمد بن اسحاق رفتيم، ديديم عثمان بن سعيد نيز نزد وي است. من به عثمان بن سعيد گفتم: اين شيخ و اشاره باحمد بن اسحاق نمودم که نزد ما ثقه اي پسنديده است درباره شما چنين و چنان ميگويد، سپس حديث گذشته را که درباره مقام والاي او رسيده بود بازگو کردم و گفتم: اکنون شما کسي هستيد که در راستگوئي شما ترديدي نيست. شما را بخداوند و دو امام بزرگواري که تو را بوثاقت ستوده اند قسم ميدهم آيا پسر امام حسن عسکري عليه السلام که صاحب الزمان است ديده اي؟. عثمان بن سعيد گريست، سپس گفت: جواب تو را ميدهم بشرطي که تا من زنده ام بکسي نگوئي گفتم: تعهد ميکنم که بکسي نگويم. آنگاه گفت: آري او را ديده ام و گردنش چنين بود مقصودش اين بود که از ساير گردنها ضخيمتر و زيباتر و متناسبتر بود. عرض کردم: نام وي چيست؟ گفت: از بردن نام او



[ صفحه 667]



نهي شده ايد. ابو العباس احمد بن علي بن نوح سيرافي بسند خود از محمد بن اسماعيل و علي ابن عبد الله حسينان روايت نمودند که گفتند: در سامره خدمت حضرت امام حسن عسکري رسيديم، ديديم گروهي از شيعيان و دوستان حضرت نيز در حضورش شرفياب هستند در آنوقت بدر خادم حضرت آمد و عرضکرد: آقا جمعي با حالت افسرده و غبار آلود، آمده اند در خانه. حضرت فرمود: اينان عده اي از شيعيان ما در يمن هستند. تا آنجا که حضرت بخادم فرمود: برو و عثمان بن سعيد را نزد من بياور چيزي نگذشت که عثمان بن سعيد آمد. حضرت بوي فرمود: اي عثمان تو وکيل من و بر ضبط مال خدا موثق و امين هستي برو و اموالي را که اين چند نفر يمني آورده اند بگير. راوي ميگويد: ما حضار عرض کرديم: آقا بخدا قسم ما عثمان بن سعيد را از شيعيان برگزيده ميدانيم و امروز با اين فرمايش مقام او را در خدمتگذاري حضرتت آشکار تر فرمودي و بخوبي ميدانيم که او وکيل شما و در ضبط اموال خدا مورد وثوق شماست. فرمود: آري گواه باشيد که عثمان بن سعيد عمري وکيل من است و فرزندش محمد بن عثمان وکيل فرزند من مهدي شماست. هم در غيبت شيخ از ابو نصر هبه الله بن محمد بن احمد کاتب دختر زاده ام کلثوم دختر ابوجعفر محمد بن عثمان عمري قدس الله روحه و او از استادان خود روايت نموده که چون امام حسن عسکري عليه السلام رحلت فرمود، عثمان بن سعيد حضرت را غسل داد و کفن و حنوط و دفن نمود. او شخصا از جانب امام مامور باينکار شد که در ظاهر باين کار پردازد، و ما هم حکم بظاهر ميکنيم اگر کسي آنرا بپذيرد ظواهر حقايق را نپذيرفته وزير پا گذارده است. توقيعات حضرت صاحب عليه السلام بدست عثمان بن سعيد و فرزندش محمد بن عثمان براي شيعيان و خواص پدر امام زمان عليهما السلام صادر ميگشت. آن توقيعات متضمن امر و نهي و جواب سوالات شيعيان از حضرتش و بهمان



[ صفحه 669]



او کامل شود. پس هر چه عثمان بن سعيد از جانب او بشما خبر ميدهد، بپذيريد. او نماينده امام شماست و نيابت بوي تفويض ميگردد. در حديث ديگر ابونصر هبه الله بن محمد گفت: قبر عثمان بن سعيد در شارع ميدان خيابان ميدان سمت غربي بغداد، در اول محل معروف جنب دروازده حبله و مسجد دروازه طرف راست کسي که داخل مي شود واقع است، و قبر در خود قبله مسجد ميباشد. شيخ طوسي ميگويد: من قبر او را در همين محلي که ابونصر هبه الله بن محمد ذکر کرده ديدم ديواري بر روي قبر بنا کرده بودند که محراب مسجد هم در آن ديوار بود. از يک قسمت محراب دري به محل قبر که در جاي تنگ و تاريک واقع بود باز ميشد ما به آنجا ميرفتيم و بطور آشکار زيارت ميکرديم. قبر وي از موقع آمدن من ببغداد يعني سال 408 تا سنه 430 و اندي بهمين صورت باقي بود بعد از آن رئيس ابو منصور محمد بن فرج آن ديوار را فرو ريخت و قبر را بيرون گذاشت و صندوقي روي آن نهاد. قبر در زير سقفي بود که هر کس ميخواست وارد ميشد و زيارت ميکرد. تمام همسايگان محله [1] بزيارت او تبرک مي جستند و ميگفتند: او مردي صالح است و گاهي هم ميگويند: وي پسر دايه امام حسين عليه السلام است، و حقيقت امر بر آنها پوشيده است، و تا امروز که سال 447 است، بهمان حالت ميباشد.


پاورقي

[1] اينان همه از اهل تسنن بوده اند.