بازگشت

جواني از بني عباس


نيز در کمال الدين از محمد بن علي بن احمد زرچي روايت نموده که گفت: مرد جواني را در سامره در مسجد معروف به مسجد زبيد ديدم که ميگفت: من از بني هاشم يعني بني عباس و از اولاد موسي بن عيسي عباسي هستم. موقعيکه با من سخن گفت صدا زد: يا غزال يا زلال ناگهان ديدم کنيز پيري آمد و او گفت: اي کنيز داستان ميل و مولود را براي آقاي خود نقل کن. کنيز گفت: روزي طفل ما بيمار شد، خانم بمن گفت: برو بخانه حسن بن علي عليه السلام امام حسن عسکري و بحکيمه عمه آن حضرت بگو: چيزي بما مرحمت کن تا بوسيله آن شفاي مولود خود را از خدا بگيريم من هم بخدمت حکيم خاتون رفتم و از وي مسئلت نمودم. حکيمه بيکي از اهل خانه فرمود: آن ميلي که چشم نوزاد ديشب يعني امام زمان عليه السلام را با آن سرمه کشيديم، بياوريد، آنميل را آوردند و بمن داد و من هم بخانم خود دادم و با آنچشم طفل خودمان را سرمه کشيديم و همان باعث شفاي طفل شد آنميل نزد ما بود ولي بعدها گم شد [1] .



[ صفحه 664]




پاورقي

[1] چنانکه ملاحظه مي شود با اين که در اخبار پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام آمده است که ولادت صاحب الامر پنهان و در وضع خوفناکي اتفاق مي افتد، معهذا در همين باب و در خلال سائر ابواب مي خوانيد که عده اي بالغ بر بيست نفر از ولادت آن موعود چهان بعنوان فرزند امام حسن عسکري (ع) در شهر سامره اطلاع داده اند جمعي از آنان از مخالفين شيعه يعني اهل تسنن بوده اند که از جمله همين مورد است. علت خفاء ولادت آن حضرت در روايات بيان نشده، زيرا امام مي فرمايد، ولادت او از جهاتي مانند موسي بن عمران است که از ترس فرعونيان تا لحظه تولد اثر حمل در مادرش معلوم نبود و خدا او را با وجود آن همه دشمن از آسيب آنان حفظ کرد تا آشکار شد و بسرنوشت بيدادگران خاتمه داد.