بازگشت

يکي از بانوان شيعه


راوي: حسين بن علي بن محمد قمي معروف بابوعلي بغدادي گفت: در همان



[ صفحه 662]



سال زني را در بغداد ديدم که از من پرسيد وکيل امام زمان عليه السلام کيست؟ بعضي از قميها بوي اطلاع دادند که وکيل حضرت حسين بن روح است و بان زن اشاره کردند که اين مرد او را ميشناسد. وقتي من بخدمت حسين بن روح رسيدم زن هم در آنجا بود. زن به حسين بن روح گفت اي شيخ در نزد من چيست؟ حسين بن روح گفت: آنچه نزد توست در دجله [1] بينداز سپس بيا تا خبر آن را بتو بدهم. زن رفت و آنچه با خود آورده بود در دجله انداخت آنگاه بنزد حسين بن روح بازگشت. حسين بن روح بکنيزش گفت: برو و آن حقه [2] را بيرون بياور. کنيز هم حقه را براي او آورد. حسين بن روح بزن گفت اين همان حقه است که نزد تو بود و آنرا در دجله انداختي، اکنون بگويم چه در آنست، يا خودت ميگوئي؟ زن گفت شما بفرمائيد گفت: يک جفت خلخال طلا و حلقه بزرگي است که گوهري در آنست و هم دو حلقه کوچک است که در هر کخدام يکدانه گوهر است. و نيز دو انگشتر فيروزه و يک انگشتر عقيق است آنچه در حقه بود همان بود که حسين بن روح گفته بود، بدون کم و کاست. سپس سر حقه را باز کرد و آنچه در آن بود بمن نشان داد، زن هم نگاهي بمن کرد و گفت درست همان چيزهائي است که من آورده بودم و در دجله انداختم من و آن زن با مشاهده آنچه از حسين بن روح ديديم، چنان شاد شديم که نزديک بود هوش از سر ما برود شيخ صدوق سپس ميفرمايد: حسين بن علي بن محمد قمي بعد از نقل اينحديث بمن گفت: خدا را گواه ميگيرم که اين حديث درست همين است که بيان کردم بدون اينکه زياده و نقصاني در آن پديد آمده باشد. و هم بامامان دوازده گانه صلوات الله عليهم قسم خورد. آنگاه صدوق ميگويد: آنچه وي گفت مسلما راست است. نه



[ صفحه 663]



چيزي بر آن افزود و نه چيزي کم کرد.


پاورقي

[1] نهر دجله واقع در شهر بغداد است که امروز بغداد را به دو قسمت نموده است.

[2] حقه بضم حاء و تشديد قاف، ظرف چوبين کوچکي بوده که مرواريد يا لعل يا ساير اشياء قيمتي و آلات طلا و نقره در آن مي نهاده اند.