بازگشت

علي بن محمد شمشاطي


نيز در کمال الدين ميگويد: پدرم از سعد بن عبد الله اشعري از علي بن محمد شمشاطي فرستاده جعفر بن ابراهيم يمني نقل کرد که گفت: من در بغداد اقامت داشتم روزي ديدم کاروان يمني ها آماده حرکت است. نامه اي نوشتم و از حضرت اجازه خواستم که با آنها حرکت کنم. جواب آمد که با اين کاروان حرکت مکن که خيري براي تو ندارد و در کوفه توقف کن. کاروان حرکت کرد. در ميان راه طايفه بني حنظله بر سر آنها ريختند و آنها را غارت و هلاک نمودند باز نامه اي نوشتم که اجازه فرمايد با کشتي حرکت کنم. جواب آمد: اينکار را هم مکن. اتفاقا در آن سال هر کشتي که بحج رفت طايفه بوارج راه را بر آنها بستند. پس بقصد زيارت امام حسن عسکري عليه السلام بسامره رفتم. موقع مغرب که در مسجد بودم، غلامي نزد من آمد و گفت: برخيز پرسيدم من کيستم و بکجا بروم؟ گفت تو علي بن محمد فرستاده جعفر بن ابراهيم يمني هستي برخيز و بخانه بيا در آنموقع کسي از شيعيان از آمدن من بسامره اطلاع نداشت من برخاستم و بخانه رفتم و اجازه گرفتم که امام علي النقي و امام حسن عسکري عليهما السلام را از داخل زيارت کنم و او هم بمن اجازه داد. در ارشاد مفيد اين روايت را از ابن قولويه از کليني از علي بن محمد بن علي بن حسين يمني نقل کرده است.



[ صفحه 646]