بازگشت

کاتب خوزستاني


همچنين در کمال الدين از ابن وليد قمي از سعد بن عبد الله از علي بن محمد



[ صفحه 641]



رازي از نصر بن صباح بلخي روايت ميکند که گفت: کاتبي در شهر مرو بود که او را خوزستاني مي ناميدند. هزار دينار براي ناحيه مقدسه امام عليه السلام نزد وي جمع شد. او با من در خصوص آن مشورت کرد. من گفتم: آنرا نزد حاجز وکيل امام زمان در ري بفرست گفت: مسئوليت آن را اگر فرداي قيامت خداوند از من خواست بگردن ميگيري؟ گفتم: آري. نصر ميگويد: ما با همين قرار از وي جدا گشتيم، آنگاه دو سال بعد مراجعت نمودم و از آن پول جويا شدم، گفت: دويست دينار آنرا براي حاجز فرستادم. رسيد آن با دعا درباره من رسيد و نوشته بود که پولها هزار دينار بوده است ولي تو دويست دينار فرستاده اي اگر بخواهي بقيه آنرا بکسي بسپاري آنرا در ري به اسدي بسپار نصر گفت: در آن اوقات خبر وفات حاجز بوي رسيد سخت ناراحت و محزون گرديد. من گفتم: چرا ناراحت و محزون شدي با اينکه خداوند بر تو منت نهاد و در نامهاي که از ناحيه مقدسه برايت آمده بدو چيز راهنمائي شده اي: يکي اينکه امام مبلغ پولها را معلوم فرموده و ديگر تعيين وکيلي در ري است و بعدا خبر وفات حاجز را بتو اعلام فرمود. نيز در کمال الدين ميگويد: پدرم از سعد بن عبد الله اشعري و او از علان رازي از نصر بن صباح نقل ميکند که مرد از اهل بلخ پنج دينار سهم امام براي حاجز فرستاد و نامه اي همراه آن ارسال داشته نام خود را تغيير داد ولي جواب آن مشتمل بر رسيد پول و نام و نسب صاحب پول و دعا براي او بود.