بازگشت

مردي که فرزندش را نفي مي کرد


شيخ طوسي سپس مي فرمايد: در يک کتاب اصل [1] قديمي که در محرم سال 317 هجري در اهواز نوشته شده، ديدم که نوشته است: ابو عبد الله روايت نموده از ابو محمد حسن بن علي اسماعيل بن جعفر بن محمد بن عبد الله بن محمد بن علي بن ابيطالب گرگاني که گفت وقتي در شهر قم ميان برادران شيعه درباره ي مردي که فرزندش را از خود نفي مي کرد، اتفاقي روي داد مردم شخصي نزد شيخ صيانة الله که من نيز پيش او بودم فرستادند.

فرستاده نامه ي بوي داد ولي او نامه را نخواند و دستور داد که آنرا نزد ابو عبد الله بزوفري - اعزه الله - ببرد تا او جواب نامه را بدهد. فرستاده موقعيکه من در مجلس ابوعبدالله نشسته بودم وارد شد.

ابو عبدالله در جواب گفت: اين بچه فرزند همين مرد است که در فلان روز و فلان جا نزديکي نمود و نطفه اين بچه بسته شد. باين مرد بگو نام بچه را محمد بگذار. فرستاده به شهر برگشت و جريان را بآنها اطلاع داد و مطلب روشن شد وقتي هم که بچه متولد گرديد نام او را محمد گذاردند.


پاورقي

[1] کتابهائي که اصحاب ائمه اطهار و ناقلان آثار شيعه قبل از غيبت امام زمان (ع) در حديث و احکام نوشته اند معروف به اصل است و بطوريکه نوشته اند اين اصل ها چهار صد کتاب بوده است معروف به اصول اربعمأة يعني اصلهاي چهار صد گانه.