محمد بن ابراهيم مهزيار
شيخ طوسي (ره) در کتاب غيبت مي نويسد. معجزات وجود اقدس امام زمان عليه السلام بيش از آنست که شمرده شود، ولي ما در اينجا قسمتي از آنرا مياوريم از جمله: جماعتي از علماء براي ما از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه از محمد ابن يعقوب کليني (ره) نقل کرده اند که او با سند خود از محمد بن ابراهيم بن مهزيار روايت نموده که گفت: بعد از رحلت حضرت عسکري عليه السلام در خصوص امام بعد از وي ترديد کردم. اموالي از سهم امام نزد پدرم جمع شده بود، من آنها را برداشته بکشتي نشستم و او را مشايعت کردم. ناگاه تب شديدي بروي پدرم عارض شد. بطوريکه گفت: فرزند مرا برگردان مرا برگردان که اين تب علامت مرگ است سپس گفت: در خصوص اين مال راه احتياط را پيش گير. آنگاه وصيت نمود و وفات يافت. من پيش خود گفتم: پدرم بچيز نادرست وصيت نکرده است. اين اموال را بعراق حمل ميکنم و خانه اي کنار شط اجاره کرده ميمانم و هيچکس را از جريان مطلع نمي گردانم، اگر مطلب برايم روشن شد و همانطور که زمان حيات امام حسن عسکري عليه السلام روشن بود، دانستم امام کيست اين اموال را به آن کس که امام است ميدهم وگرنه بفقرا قسمت ميکنم پس بعراق آمدم و کنار شط خانه اي اجاره کردم و چند روزي ماندم. روزي ديدم قاصدي آمد و نامه اي بمن داد که نوشته بود. اي محمد؟ فلان مقدار مال در فلان چيز تو هست هر چه من آورده بودم و خودم از آن اطلاع نداشتم، نام برده بود. من آن اموال را بقاصد تسليم نمودم و چند روزي منقلب و غمگين ماندم تا اينکه نامه ديگري بافتخار من صادر گشت که: ما تو را بجاي پدرت وکيل نموده ايم پس حمد خداي را بجاي آور. در ارشاد مفيد نيز از ابن قولويه از کليني از علي بن محمد از محمد بن جمهور
[ صفحه 622]
از محمد بن ابراهيم نظير اين روايت آمده است. در غيبت شيخ با همين سند از حسن بن فضل بن زيد يمامي نقل کرده که گفت: درباره دو مطلب نامه اي بحضرت نوشتم و ميخواستم راجع بمطلب سوم هم چيزي بنويسم، ولي بملاحظه اينکه مبادا خوش آيند نباشد سومي را ننوشتم. جواب آن دو مطلب و تفسير مطلب سوم هر سه صادر گشت.