مستوغر بن ربيعه
مستوغر بن ربيعه بن کعب بن زيد بن منات بن تميم بن مر بن اد بن طانحه بن الياس ابن مضر معروف به مستوغر نيز يکي از معمرين است. عليت اينکه او را مستوغفر ميگفتند، اين شعري است که وي گفته است درباره اسمي که غرق شد:
ينش الماء في الربلات منها
نشيش الرضف في اللبن الوغير
يعني آب در ميان گوشتهاي سخت مي جوشيد مانند جوشيدن سنگ داغ در شير جوش آمده و بمناسبت لفظ و غيره در اين شعر او راه مستوغر گفتند علماي انساب گفته اند: مستوغر سيصد و بيست سال در جهان زندگي کرد و اسلام را درک نمود يا نزديک بود درک کند. ابن سلام گفته است مستوغر از قديم الايام مانده بود و عمر طولاني نمود تا جائيکه راجع بطول عمر خود گفت:
و لقد سئمت من الحياه و طولها
و عمرت من عدد السنين مئيا
ماه اتت من بعدها ماتان لي
و ازددت من عدد الشهور سنينا
[ صفحه 549]
هل ما بقي الا کما قد فاتنا
يوم يمر و ليله تحدونا
يعني: از زندگي و درازي آن بتنگ آمدم و چندان عمر کردم که از عمرم صد سال گذشت. صد سال آمد و بعد از آن دويست سال ديگر و چند سالي را بر آن اضافه نمودم، آيا آنچه از عمر من مانده مانند گذشته نيست؟ روزي ميايد و شبي براي سرگرمي ما آهنگ حدي را که براي شتران ميخوانند، مينوازد و هم او گفته است:
اذا ما المرء صم فلم يکلم
و اودي سمعه الا ندايا
و لاعب بالعشي بني بنيه
کفعل الهر تحترش العطايا
يلاعبهم و ودوا لوسقوه
من الذيقان مترعه ملايا
فلا ذاق النعيم و لا شرابا
و لا يشفي من المرض الشفايا
يعني: موقعيکه مرد بر اثر پيري کر شد با وي سخن نميگويند. گوش او نمي شنود، مگر فرياد بلند را. چندان خرف شود که مانند اطفال با نوادگان خود ببازي ميپردازد، همچون گربه که چون جانور عظايه را صيد کند با آنها بازي نمايد و جانوران مزبور هم دوست مي دارند که کاسه هاي زهر خود را بوي بنوشانند. و هم آنها دوست دارند که گربه هيچ وقت خوردني و آشاميدني تناول نکند و هيچگاه از بيماري شفا نيابد!