بازگشت

وصيت حکيمانه اکثم بن صيفي به فرزندان خود


اکثم بن صيفي در هنگام مرگ فرزندان خود را جمع کرد و آنها را بدينگونه وصيت نمود [1] : فرزندان من روزگاري دراز بر من گذشت. ميخواهم پيش از



[ صفحه 539]



مرگ توشه اي براي شما بگذارم. بشما سفارشي ميکنم که: از خدا بترسيد و پرهيزگاري و صله رحم پيشه سازيد. نيکوکار باشيد که موجب ازدياد افراد شماست. و درختي است که ريشه و شاخه آن از ميان نميرود. شما را از نافرماني خداوند و قطع پيوند با ارحام بر حذر ميدارم. زيرا ريشه اين درخت سست و شاخه و برگش خشک است. زبان هاي خود را حفظ کنيد، چه که جاي کشته شدن آدمي ميان دهان اوست. گفتن حق براي من دوستي باقي نگذارد. باين شتران بنگريد که چه وجود نافعي است آنها را عزيز شماريد که مهر زنان فهميده و نجيب و خونبهاي شما در آنست. از وصلت با زنان بيشعور بپرهيزيد، که وصلت با آنها پليدي است و اگر فرزندي بياورند، ضايع خواهد بود. ميانه روي در سفر مکوب را سالم نگاه ميدارد اگر کسي بر آنچه از دست ميدهد افسوس نخورد بدنش سالم ميماند. هر کس نسبت بوضعي که دارد قناعت کند هميشه خوشنود خواهد بود. اقدام در کارها بايد قبل از حصول پشيماني باشد. بودن در آغاز هر کاري نزد من پسنديده تر از اينست که در آخر متوجه بان گردم. کسيکه قدر خود را شناخت هلاک نميشود، ناتواني بهنگام گرفتاري براي شخص گرفتار آفت است. آنکس که تو را پند ميدهد اگر خود بدان عمل نمايد هرگز بهلاکت نيافتد. واي بر عالمي که از ترس جاهلي ايمن باشد. از بين رفتن علائم راه ها باعث وحشت آدمي است، زيرا که چون قصد عزيمت کند مطلب بر وي مشتبه گردد، و موقعي که گذشت زيرکان و سفيهان او را ميشناسند. نشاط زياد در حال توانگري، حماقت است. کسب ملکات فاضله موجب قرب بحق است. نسبت به چيز جزئي خشمگين نشويد که بيشتر بر خشم شما مي افزايد. چيزي که از شما سوال نميکنند پاسخ نگوئيد. از چيزي که خنده آور نيست نخنديد، در جهان با هم آميزش کنيد و نسبت به يکديگر دشمني نورزيد. هميشه حسد در نزديکان است. زيرا کساني که



[ صفحه 540]



در يکجا اجتماع ميکنند. چيزي نميگذرد که پايه دوستي شان بهم مي خورد و از هم جدا ميگردند. اعتماد بر خويشي منمائيد که باعث جدائي شما خواهد شد. خويش کسي است که دلش بتو نزديک باشد. اموال خود را بنگريد و آنرا اصلاح کنيد، که اصلاح آن بسته باصلاح شماست. هيچکس بر مال برادرش چنان اعتماد نمينمايد که رفع احتياج خود را در آن ببيند هر کس چنين کند مثل اينست که آب را در مشت خود نگهدارد. کسيکه استغناء طبع دارد نزد کسانش بزرگ است. اسبان را نيکو و بداريد. چرخ ريسي شعار خوبي براي زنان است. چاره آدم اميد فقط صبر و شکيبائي است. فروه بن ثعلبه بن نفائيه سلولي، يکصد و سي سال در عهد جاهليت زيست، سپس اسلام را درک نمود و مسلمان شد. مصاد بن جناب بن مراره از اولاد عمرو بن يربوع بن حنظله بن زيد بن منات صد و چهل سال عمر نمود. قس بن ساعده ششصد سال عمر کرد. اشعار زير از اوست:



هل الغيث يعطي الامن عند نزوله

بحال مسي ء في الامور و محسن؟



و من قد تولي و هو قد فات ذاهبا

فهل ينفعني ليتني و لو انني



يعني: آيا اثر نافع باران هنگام فرود آمدنش، نسبت بمردم بدکردار و نيکوکار يکسان است؟ کسيکه مرگش فرا رسد ديگر از ميان رفته است، آيا گفتن: ايکاش من نمي مردم سودي بحال من دارد؟ يعني همانطور که باران براي بدکاران مفيد نيست همينطور تمناي نمردن هم سودي بحال من ندارد چنانکه لبيد گفته است:



و اخلف قسا ليتني و لو انني

و اعيا علي لقمان حکم التدبر



يعني: قس بن ساعده جمله کاش من نميمردم را بعد از خود باقي گذارد و مرگ تدبير و حکمت لقمان را درمانده کرد. حرث بن کعب مذجي صد و شصت سال در جهان زيست.



[ صفحه 541]




پاورقي

[1] بعضي از مضامين وصيت اکثم بفرزندانش در نصائح وي بقوم نيز بود ولي چون داراي نکات ديگري بودن؛ همه ي آنرا ترجمه نموديم.