روايات امام جواد درباره غيبت امام دوازدهم
1- عبد العظيم بن عبد الله بن علي بن حسن بن زيد بن حسن عليه السلام گويد خدمت امام نهم
[ صفحه 49]
محمد بن علي بن موسي عليه السلام رسيدم و ميخواستم از او بپرسم که قائم خاندان ما که مهدي است او است يا ديگري، او آغاز سخن کرد و فرمود اي ابوالقاسم براستي قائم ما که او است مهدي آنست که بايد در حال غيبتش انتظار او را بکشند و در ظهورش فرمان او را برند و او سومين فرزند منست سوگند بان خدائي که محمد (ص) را بنبوت برانگيخت و ما را بامامت مخصوص کرد هر آينه اگر نماند از دنيا جز يکروز خدا آنروز را طولاني کند تا در آن ظهور کند و زمين را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از جور و ستم شده است و بدرستيکه خداي تبارک و تعالي هر آينه کار او را در ظرف يکشب اصلاح کند چنانچه کار کليم خود موسي را اصلاح کرد آنگاه که رفت آتشي برگيرد و برگشت با مقام رسالت و نبوت سپس فرمود بهترين کارهاي شيعيان ما انتظار فرج است.
2- عبد العظيم بن عبد الله حسني گويد به محمد بن علي بن موسي عليه السلام گفتم من اميدوار شما همان قائم خاندان محمد (ص) باشيد که زمين را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از جور و ستم شده است، فرمود اي ابوالقاسم نيست امامي از ما جز آنکه قائم بامر خداي عز و جل است و رهبر بدين خداست ولي آن قائمي که بوسيله او خداي عز و جل زمين را از اهل کفر و جحود پاک ميکند و آنرا پر از عدل و داد ميکند او آنچنان کسي است که ولادتش بر مردم نهانست و شخصش از ديده ها پنهان و بردن نامش بر آنها حرام است و او همنام و هم کنيه رسول خداست و او است کسي که زمين زير پاي او نور ديده شود
[ صفحه 50]
و هر سرکشي براي او رام گردد و يارانش که بشماره اهل بدرند از دورترين نقطه هاي زمين گرد او فراهم شوند و اينست تفسير گفته خداي عز و جل (در سوره بقره آيه 148) فرمايد هر کجا باشيد خدا شما را مياورد گرد هم بدرستيکه خدا بر هر چيز توانا است - چون اين شماره از مردم زمين از اهل اخلاص گرد او جمع شوند خدا امر او را آشکار کند و چون شماره آنها يک عقد کامل شد که ده هزار مرد است باذن خدا خروج کند و پي در پي دشمنان خدا را بکشد تا خدايتعالي راضي گردد عبد العظيم گويد عرض کردم يا سيدي چگونه بداند که خداي عز و جل راضي شده است؟ فرمود دلش را مهربان کند و چون در مدينه آيد لات و عزي بيرون آورد و آتش زند.
3- صقر بن دلف گويد از امام نهم شنيدم ميفرمود امام بعد از من پسرم علي است دستور داد دستور من است و گفتارش گفتار من است و طاعتش طاعت من و امام بعد از او فرزندش حسن است دستورش دستور پدر او است و گفتارش گفتار پدر او است و طاعتش طاعت پدر او است، سپس خاموش شد. باو عرض کرد يابن رسول الله امام بعد از حسن کيست؟ بسختي گريست و سپس فرمود پس از حسن پسرش قائم بالحق منتظر است، عرض کردم يابن رسول الله چرا او قائم نامند؟فرمود چون پس از آن قيام کند که از بادها رفته است و بيشتر معتقدان بامامتش برگشته اند، عرض کردم چرا منتظرش نامند؟ فرمود براي آنکه غيبتي دارد که روزهاي بسياري بر آن بگذرد و مدتش طولاني شود و مخلصان انتظار او را کشند و شکاکان منکر او گردند و جاحدان بذکر او تمسخر کنند
[ صفحه 51]
وقت گذاران درباره او دروغگو باشند و شتاب زدگان درباره او هلاک گردند و مسلمانان باو نجات يابند.