بازگشت

روايات امام مجتبي درباره غيبت امام دوازدهم


امام نهم عليه السلام فرمايد يک روز اميرالمومنين عليه السلام بهمراهي حسن بن علي و سلمان فارسي در حاليکه اميرالمومنين بدست سلمان تکيه کرده بود آمدند و وارد مسجد الحرام شدند و تا نشست بناگاه مردي نيکو منظر و خوش لباس پيشامد و باميرالمومنين سلام کرد و جوابشرا داد و نزد آن حضرت نشست و بعد از آن عرض کرد من از شما سه مسئله ميپرسم اگر درست جواب دادي از آنها ميدانم که مردم مردم راجع بامامت شما مرتکب خلافي شدند که من بر آنها حکم ميکنم که در دنيا و آخرت خود ايمن نيستند و در خطرند و اگر وضع ديگري باشد ميدانم که تو با آنها برابري و فضيلتي بر آنها نداري و اميرالمومنين باو گفت از هر چه خواهي سئوال کن عرض کرد بمن خبر ده که چون شخصي ميخوابد روحش کجا ميرود، مرد چگونه موضوعي را بياد مياورد و فراموش ميکند، و خبر ده از شخص که چگونه شبيه بعموها يا دائيهاي خود ميشود اميرالمومنين رو به بابي محمد حسن بن علي نمود و فرمود



[ صفحه 431]



اي ابي محمد جوابشرا بده فرمود اما آنچه پرسيديکه شخص چون بخوابد روحش کجا ميرود؟ بدانکه روح انساني آويخته بريح است و ريح آويخته بهوا است تا وقتي که صاحبش براي بيداري بجنبش آيد اگر خداي عز و جل اجازه دهد که آن روح بصاحبش برگردد آن روح ريح را بکشد و آن ريح هوي را بکشد و روح برگردد و در تن صاحبش جا کند و اگر خداي عز و جل اجازه ببرگشت آن روح ندهد هوي ريح را بکشد و ريح روح را بکشد و تا روز قيامت بصاحبش برنگردد و اما راجع بموضوع يادآوري و فراموشي دل انسان در ميان يک حقه قرار دارد و بر آن حقه سرپوشي است اگر انسان در موقع توجه بموضوعي صلوات بر محمد و آل محمد فرستد آن سرپوش از روي حقه اي که پهلوي دل است برداشته شود و مرد را بياد آيد آنچه فراموش شده بود و اگر صلوات بر محمد و آل محمد نفرستد يا نقصي در صلواتش باشد آن سرپوش روي آن حقه بيفتد و دل تارک شود و آنچه در ياد بود فراموش شود و اما راجع بامر مولودي که شبيه اعمام يا اخوال خود ميشود موضوع اين است که چون مرد نزد زنش آيد و با او جماع کند اگر دل آرام و رگ ها بر جا و تن آسوده و بي اضطراب باشد نطفه بريزد و در جوف رحم جا بگيرد و فرزند شبيه پدر و مادر آيد و اگر در موقع جماع دل بي آرام و رگها در حرکت و بدن مضطرب باشد آن نطفه مضطرب گردد و در حال اضطراب ببعض عروق واقع باشد و اگر بر عروق اعمام واقع شود فرزند شبيه اعمام گردد و اگر بر عرقي از عروق احوال واقعشود فرزند شبيه اخوال گردد آنمرد گفت اشهد ان لا اله الا الله و هميشه بان شهادت دهم و گواهي دهم که محمد رسول خداست که هميشه بدانگواهي دهم و گواهم که تو وصي او و قائم بحجتي بعد از او و اشاره باميرالمومنين عليه السلام کرد و هميشه بدان



[ صفحه 432]



گواهم و گواهم که پسرت همان قائم بحجت تو است بعد از تو و اشاره بحسن کرد و گواهم که حسين بن علي که پسر تو است قائم بامر حسن است بعد از او بحجت تو بعد از تو و گواهم که علي بن الحسين قائم بامر حسين است بعد از او و گواهم بر محمد بن علي که او است قائم بامر علي بن الحسين و گواهم بر جعفر بن محمد که اوست قائم بامر محمد بن علي و گواهم بر موسي بن جعفر که او است قائم بامر جعفر بن محمد و گواهم بر علي بن موسي که او است قائم بامر موسي بن جعفر و گواهم بر محمد بن علي که او است قائم بامر علي بن موسي و گواهم بر علي بن محمد که او است قائم بامر محمد بن علي و گواهم بر حسن بن علي که اوست قائم بامر علي بن محمد و گواهم بر مردي از فرزندان حسن بن علي که نامش برده نشود و کنيه اش ذکر نگردد تا بامر او ظهور کند و زمين را پر از عدل کند چنانچه پر از جور شده باشد و السلام عليک يا اميرالمومنين و رحمه الله و برکاته سپس برخواست و رفت اميرالمومنين گفت اي ابو محمد دنبالش برو ببين قصد کجا دارد حسن دنبالش بيرون رفت و برگشت گفت جز همان نبود که گامي بيرون مسجد گذاشت و ديگر نديدم بکدام سرزمين خدا رفت و من برگشتم حضور اميرالمومنين و باو خبر دادم فرمود اي ابو محمد آيا او را شناختي؟ گفتم خدا و رسول او اعلمند و اميرالمومنين ميداند فرمود او خضر عليه السلام بود ابوسعيد عقيصا گويد چون حسن بن علي عليه السلام با معاويه بن ابي سفيان صلح کرد مردم نزد او رفتند و بعضي از آنها او را سرزنش کردند که با معاويه بيعت کرده است فرمود واي بر شما نميدانيد من چه کردم بخدا اينکاري که کردم براي شيعيان من از آنچه آفتاب بر آن بتابد و غروب کند



[ صفحه 433]



بهتر است شما نميدانيد که من امام مفترض الطاعه شما هستم و يکي از دو تن از جوانان اهل بهشتم بنص رسول خدا (ص) بر من؟ عرض کردند چرا فرمود آيا نميدانيد که چون خضر عليه السلام کشتي را سوراخ کرد و ديوار را بر پا داشت و بچه را کشت وسيله سخط موسي بن عمران گرديد چون حکمت آنها را نميدانست و آن کارها نزد خداي تعالي ذکره حکمت و صواب بود آيا نميدانيد که هيچکدام ما ائمه نيست مگر آنکه بيعت سرکش زمانش بگردن او ميماند مگر آن قائميکه روح الله عيسي بن مريم پشت سرش نماز ميخواند زيرا که خداي عز و جل ولادتشرا مخفي سازد و شخص او را پنهان کند تا آنکه بيعت احدي بگردن او نباشد وقتي ظهور کند و او نهمين فرزند برادرم حسين زاده سبده زنانست خدا در زمان غيبت او عمرش را طولاني کند و او را بقدره خود ظاهر کند در صورت جواني که کمتر از چهل سال دارد و از اينجا دانسته شود که خدا بر هر چيزي قادر است