ابي نصر گويد چون امام پنجم ابوجعفر محمد بن علي الباقر (ع) محتضر شد هنگام وفات فرزندش امام صادق را خواست و عهدي باو سپرد برادرش زيد بن علي باو عرض کرد اگر درباره من نمونه کار حسن را نسبت بحسين انجام ميدادي (يعني مرا بعد از خود بامامت نصيب ميکردي) من اميد داشتم که کار زشت و خلافي مرتکب نميشدي فرمود اي ابوالحسن بدرستي که امانات بنمونه و مثال ادا نشود و عهود و سپرده ها رسم و تعارف بر نميدارد و همانا آنها اموريست که سابقه دارد نسبت بحجج خداي تبارک و تعالي سپس جابر بن عبد الله را خواست باو گفت اي جابر آنچه را در صحيفه بچشم خود ديدي براي ما باز گو جابر باو عرض کرد آري اي ابوجعفر من خدمت بانوي خود فاطمه عليها السلام رسيدم که او را بولادت حسين مبارکباد گويم ناگاه ديدم يک صحيفه در دست او است از در سفيد باو عرض کردم اي بانوي زنان اين صحيفه چيست که با شما مينگرم؟ فرمود نام امامان از فرزندانم در آن



[ صفحه 424]



است، عرض کردم آنرا بمن بدهيد تا در آن نظر کنم فرمود اي جابر اگر غدقن نبود بجا مياوردم ولي نهي شده است که جز پيغمبر يا وصي يا اهل بيت نبي بدان دست نزند ولي تو اجازه داري که از طرف پشت آنرا بخواني جابر گويد آنرا خواندم در آن نوشته بود ابوالقاسم محمد بن عبد الله المصطفي مادرش آمنه بنت وهب ابوالحسن علي بن ابيطالب المرتضي مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف ابو محمد الحسن بن علي البر ابو عبد الله الحسين بن علي التقي مادر هر دو فاطمه بنت محمد (ع) است ابو محمد علي بن حسين عدل مادرش شهربانويه بنت يزدجرد بن شاهنشاه ابوجعفر محمد بن علي الباقر مادرش ام عبد الله بنت حسن بن علي بن ابيطالب ابو عبد الله جعفر بن محمد الصادق مادرش ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابي بکر ابو ابراهيم موسي بن جعفر ثقه مادرش کنيزيست بنام حميده ابوالحسن علي بن موسي الرضا (ع) مادرش کنيز است بنام نجمه ابوجعفر محمد بن علي الزکي مادرش کنيزي است بنام خيزران ابوالحسن علي بن محمد الامين مادرش کنيزيست بنام سوسن ابو محمد الحسن بن علي الرفيق مادرش کنيزيست بنام سمانه و کنيه اش ام الحسن است ابوالقاسم محمد بن الحسن و او حجت خداست بر خلقش و قائم است مادرش کنيزيست بنام نرجس صلوات الله عليهم اجمعين مصنف اين کتاب گويد در اين حديث بنام قائم تصريح شده است ولي آنچه عقيده منست مضمون روايتي استکه از ذکر نام آنحضرت نهي شده و بزودي بيايد ذکر آنچه در اين



[ صفحه 425]



موضوع روايت شده است از اخبار در باب مخصوصي که در همين کتاب آن را وضع مينمايم انشاء الله تعالي ذکره.