بازگشت

خبر قس بن ساعده قس بن ساعده ايادي


با همه علم و حکمتي که داشت پيغمبر (ص) را پيش از ولادتش ميشناخت و انتظار ظهورش را ميکشيد و ميگفت خدا را ديني استکه از دين شما بهتر استکه اکنون داريد پيغمبر براي او طلب رحمت کرد و فرمود روز قيامت يک امت بخصوصي محشور ميشود امام پنجم فرمود در اين ميان که بعد از فتح مکه يکروزي رسول خدا (ص) فرمود از چه قبيله ايد؟ عرض کردند نمايندگان بکر ابن وائل، فرمود شما خبري از قس بن ساعده ايادي داريد؟ عرض کردند بلي يا رسول الله، فرمود چه کرد؟ فرمود شما خبري از قس بن ساعده ايادي داريد؟ عرض کردند بلي يا رسول الله، فرمود چه کرد؟ گفتند از دنيا رفت رسول خدا فرمود حمد خدا را که پروردگار مرگ است و پروردگار زندگي هر نفس کشي مرگ را ميچشد گويا من بقس بن ساعده ايادي مينگرم که در سوق عکاظ بر شتر سرخ موي خود سوار بود و براي مردم خطبه ميخواند، ميگفت ايمردم گرد آئيد و چون گرد آمديد خاموش باشيد و چون خاموش شديد گوش دهيد و چون شنيديد فرا گيريد و چون فرا گرفتند حفظ کنيد چون حفظ کرديد باور داريد هلا هر کس زنده شد ميميرد و هر کس مرد ديگر نميايد براستي در آسمان خبريست و در زمين عبرتهائي سقف افراشته ايست و گهواره گماشته اي ستارگاني در چرخش و شب و روزي در گردش و درياهائي پر جوش قس سوگند ياد ميکند که اينها بازيچه نيست با اينکه مردم سرگرم بازي



[ صفحه 274]



هستند دنبال اين وضعيت شگفتي است، چرا مي بينم که مردم ميروند و بر نميگردند آيا اقامت آنجا را پسنديد و رحل افکندند يا واگذار شدند و خوابيدند، قس سوگندي راست ياد ميکند که برايخدا ديني است بهتر از ديني که شما برآنيد. سپس رسول خدا فرمود خدا قس را رحمت کند روز قيامت يک امت محشور شود، فرمود در ميان شما کسي هست که از اشعار او خوب بداند يکي از آن ها گفت من از او شنيدم که اين شعر را مي گفت، در آنانکه بودند و رفتند - از قرون گذشته براي ما بصيرتها است چون ميبينم آن ها که مردند - ديگر براي آنان بازگشت نبود. و مي بينم قوم خود را که سوي مرگ ميروند از کوچک و بزرگ گذشته ها بر نميگردند بسوي من - و بازماندگان نميمانند. يقين کردم که براستي منهم بناچار - آنجا که قوم ميروند خواهم رفت. حکميت قس بن ساعده و معرفتش درباره پيغمبر (ص) بجائي رسيده بود که هر کس از قوم اياد خدمت او ميرسيد از کلمات حکيمانه او پرسش ميکرد و بانها گوش ميداد هشام از پدرش بازگفته استکه نمايندگاني از قبيله اياد خدمت رسول خدا آمدند و آن حضرت از حکم قس بن ساعده پرسش کرد گفتند قس شعري گفته است.

1 - اي خبرگزار مرگ و مرده ها دري گور آرميده - و بر تن آن ها از بقيه اثاث زندگاني همان پاره هائي است.



[ صفحه 275]



2- آن ها را واگذار زيرا روزي دارند که به آن ها فرياد شود - چنانچه جيغ خواب ها را بيدار کند.

3- بعضي برهنه اند و بعضي در ميان جامه خود - بعضي جامه نو است و بعضي تيکه تيکه و کهنه.

4- تا برگردند بحالي جز حال خود - آفرينش تازه اي و آفريدگاني بعد از آن ها پديد آيند. بارانست و گياه، پدران و مادران، و آينده، نشانه اي در دنبال نشانه، مردگاني پس از مردگان روشني و تاريکي، شبها و روزها، درويش و توانگر، خوشبخت و بدبخت، خوشرفتار و بد رفتار، کجايند فرمايان و کارگران، بايد هر کارگري کار خود را اصلاح کند، بلکه او است خداي يگانه نه زائيده شده و نه زايد، او برگرداند و آغاز کند و فردا بازگشت بسوي او است اما بعد اي گروه اياد کجايند قوم ثمود و عاد، کجايند پدران و اجداد، کجا است آن نيکي که تشکر نشد و آن بديکه انتقام نديد نه چنين است بخداي کعبه برگردد آن چه آغاز شده اگر روزي برود روز ديگر برگردد او قس بن ساعده بن حذاق بن زهر بن اياد بن نزاد است اول کسي از اهل جاهليت است که بقيامت معتقد شد و اول کسي استکه بعصا تکيه داده و گفته اند که ششصد سال زندگاي کرده و پيغمبر (ص) را بنام و نسب ميشناخته و مردم را بخروج وي مژده ميداده و عمل بتقيه ميکرده و مردم را بدان دستور ميداده در ضمن پندهاي خود.. عبد الله بن عباس از پدرش باز گفتند که قس بن ساعده فرزندان خود را انجمن کرد و بانها گفت



[ صفحه 276]



براي روده ها بقولات هم بسست و يک شربت دوغ آن ها را سيراب کند، هر کس تو را سرزنش بچيزي کند در خودش هم مانند آن هست، هر کس ستمت کند ستمگري دريابد، اگر بخود عدالت ورزي بالا دست هم بر تو عدالت ورزد، اگر چيزي نهي کني بخود آغاز کن، آنچه نميخوري جمع مکن و آن چه نياز نداري مخور، اگر خواهي گنجي گزاري کار خود را گنج کن خرجت را از ديگران باز دار و ثروتت را با ديگران در ميان گزار تا آقاي قوم خود گردي، با کسيکه سرگرم کاريست مشورت مکن اگر چه عاقبت انديش باشد با گرسنه مشورت مکن اگر چه باريک بين بود، با هراسناک مشورت مکن اگرچه اندرز ده باشد طوقي بر گردن مبند که جز با مشقت نتواني باز کرد، چون ستيزه کني عدالت را رعايت کن و در گفتار ميانه رو باش، دين و سر خود را بکسي امانت مسپار اگر چه بتو نزديک باشد زيرا اگر اين کار را کردي هميشه ترساني، امانت دار مختار است که وفا کند يا تخلف ورزد و تا زنده اي او را بنده اي، اگر بر تو جنايت کند خودت سببي و اگر وفا کند او ستوده است نه تو بر تو باد صدقه زيرا کفاره گناه شود، خود قس راز دينشرا بکسي نميبرد و سخن را مبهم ادا ميکرد که عوام نفهمند تنها خواص و هم کيشان درک مقصود کنند.