غيبت صالح پيامبر
امام صادق عليه السلام فرمود صالح مدتي از ميان قوم خود غيبت کرد روزيکه غائب شد مردي
[ صفحه 238]
کامل، خوش اندام بود ريش انبوهي داشت و شکم خفته اي گونه هايش سبک بود در ميان مردان ميانه بالا و بهم پکيده بود و چون نزد قوم خود برگشت تغيير شکل داده بود و و او را نشناختند، قومش هنگام برگشت او سه دسته شده بودند
1 - منکران جدي که هرگز بر نميگذشتند
2 - اهل شک و ترديد
3 - اهل ايمان و يقين صالح بدعوت آن دسته اي که شک داشتند آغاز کرد و بان ها اظهار داشت که من صالح هستم او را تکذيب کردند و دشنام دادند و راندند و گفتند خدا از تو بيزار باد صالح به شکل تو نبود، فرمود سپس نزد منکران آمد سخن او را نشنيدند و بسخني از او دوري کردند سپس پيش دسته سوم رفت که اهل ايمان و يقين بودند و بان ها گفت من صالح هستم، گفتند يک خبري بما بگو که بفهميم تو صالح هستي چون ما شکي نداريم که خداي تعالي آفريننده است هر کس را بهر شکل که خواهد در مي آورد، ما در ميان خود نشانه هاي قائم را بهم خبر داديم و بررسي کرديم که وقتي آيد معلوم باشد و صحت آن بوسيله يک خبر آسماني بر ما محقق شود. صالح گفت من همان صالح هستم که شتر را براي شما آوردم، گفتند راست گفتي ما هم همين موضوع را بررسي ميکرديم آن شتر چه نشانه هائي داشت؟ گفت يکروز او آب را مينوشيد و يکروز شما، گفتند ما بخدا و آنچه از او آوردي ايمان داريم، اينجا استکه خدا مي فرمايد بدرستيکه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شد اهل يقين گفتند ما بدانچه فرستاده شده ايمان داريم و گفتند آنانکه خود را بزرگ شمردند يعني اهل شک و منکران ما بانکه شما ايمان آورديد کافر هستيم، گفتم آيا آنروز در ميان آن ها عالمي بصالح بود، فرمود خدا از آن عادل تر است که زمين را
[ صفحه 239]
بدون عالم گذارد که بخداي عز و جل رهبري کند، آن مردم بعد از خروج صالح فقط هفت روز در حال بلا تکليفي بسر بردند که امامي را نمي شناختند ولي بهمان دين خداي عز و جل که در دست داشتند عمل ميکردند و با هم متحد بودند و چون صالح (ع) ظاهر شد دور او جمع شدند و همانا مثل قائم عليه السلام مثل صالح است.