بازگشت

شبهات مخالفين و پاسخگويي به آنها


مخالفين ما گفته اند عادت و مشاهده وضع بشر عقيده شما را بغيبت رد ميکند. ما جواب گوئيم براهمه هم که منکر نبوت و معجزه اند ممکن است درباره معجزات پيغمبر (ص) همين عذر را بياورند و بمسلمين بگويند شما همه که معجزات پيغمبر را بچشم نديديد و ممکن است پيرو کساني شده باشيد که پيروي آنان لازم نباشد و خيري را قبول کرده باشيد که قطع عذر نکند بخاطر همين معارضه عموم معتزله طبق حکايت از آنها گفته اند پيغمبر (ص) جز قرآن معجزه اي نداشته ولي



[ صفحه 174]



کسانيکه جز قرآن اعتراف بمعجزات ديگر پيغمبر دارند ميگويند اين معجزات بر خلاف عادت و بقدره الهي واقعشده و ما صحت آن ها را دانستيم با آنکه ناقلين بسياري هم ندارند اماميه گويند شما از ما هم همچنين بيان را بپسنديد و بما حق بدهيد که اخباري را که خودمان از ائمه خود نقل کرديم صحيح است و دليل است بر اينکه امر غيبت بر خلاف عادت و بقدره خدا واقع شده و بر تحقيق آن ادله عقليه و قرآنيه و اخبار مرويه که حتي نزد محدثين عامه پذيرفته است وجود دارد. جدلي گويد ما ميگوئيم راجع بمعجزات پيغمبر کساني در برابر ما نيستند که از خود پيغمبر ضد مرويات ما را نقل کنند و آن را ابطال کند و نقض نمايد ولي شما خود روايت داريد که اول و آخر ائمه يکسانند آيا اينجا مدعي هستيد که اول آن ها غير از آخر آن ها است؟ در جواب بايد گفت که چه خواهي گفت اگر يک برهمني گويد عادت و مشاهده اوضاع جهان و طبيعت مانع است از اينکه ماه دو تا گردد و اگر دوپاره گردد و سخن گويد نظام عالم بر هم خورد و استدلال شما باينکه در برابر آن ها کسي نيست منکر باشد اول ما چون آخر ما نيست درست نباشد زيرا در جواب گفته شود. شما خودتان بشدت اين موضوع را رد ميکنيد و اگر خلق بسياري اين معجزات را مشاهده کرده بودند حکم آن ها مثل حکم قرآن آشکار و روشن بود، از اينجا روشن شد که اين شخص جدلي وارد مغالطه شده و در شبهه فرو رفته است. جدلي گويد شما قبول نداريد که پيغمبر ما (ص) در زمان حيوتش و بعد از مرگش پيروان بيشماري



[ صفحه 175]



داشتکه معجزات او را ديده اند و روايت کرده اند و درست دانسته اند؟ گوئيم آيا جمع بيشماري معجزات خاصه او را از قبيل سايه انداختن ابر بر سر او و سخن گفتن ذراع زهرناک در بر او و ناله تنه خرما را ديده اند همه امت مي گويند اين معجزات از افراد کمي روايت شده چرا مي گوئي چرا مي گوئي کسي نيست که دعوي تواثر معجزات پيغمبر را رد کند. جدلي گويد بنابراين اخبار ما از معجزات پيغمبر ما (ص) مانند اخبار از معجزات موسي و اخبار معجزات مسيح استکه نصاري مدعي آن هستند و بخاطر آن دين خود را حق ميدانند بلکه مثل اخبار مجوس و براهمه است از روزگار پدران و گذشتگان خود و اسلام بر آن ها مزيتي ندارد. ما ميگوئيم براهمه هم گمان ميکنند براي پدران و گذشتگان آنها نمونه هاي محقق و نظائر مشهودي بوده از اين رو قانع شده اند و آن مذهب را پذيرفته اند اين را توهم منکر نيستي ما از آن راه نام آن ها را برديم که معارضه اقتضا ميکرد شما هم بايد از آن نظر جواب دهيد. جدلي گويد در برابر فرقه اماميه که قطع بامام غائب داريد جمعيتهاي بيشتر يا همانندي هست و رواياتي از آنان که بوي استناد دارند و اسناد بدو مي رسانند نقل ميکنند در نص امام بر ضد آن چه اماميه نقل ميکنند. جواب بايد گفت که کدامند اين جماعتي که بر اماميه برتري دارند، در کجاي ديار خدا هستند و در کلام بلد خدا سکومت دارند آيا لازم نيست بداني کتاب تو را هر کس هم اهل علم نباشد ميخواند و ميدانيد مغالطه ميکني؟ جدلي گويد من گمان نميکردم مسلماني بخود اجازه دهد که اخبار معجزات رسول خدا (ص) را با اخبار غيبت پسر حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر برابر داند و تواتر هر دو را در يکرديف شمار دو الله المستعان



[ صفحه 176]



جواب گفته شود که ما بيان کرديم که منظور تساوي اين دو دسته خبر چيست و بشما معرفي کرديم که خبري را متواتر مينماييم که سه کس و بيشتر آنرا روايت کنند و معجزات رسول خدا را در طبقه اول از نظر مراجعه باخبار جمع قليلي روايت کرده اند زحمت من و شما هم اينست که مراجعه باصحاب حديث کنيم و از آنها بخواهيم که توضيح دهند روايت شق القمر، روايت ذراع مسمومه و معجزات ديگر پيغمبر را چند نفر بيواسطه نقل کرده اند اگر توانستند هر معجزه اي را از ده کس از اصحاب رسول خدا روايت کنند که بچشم خود ديده و مشاهده کرده اند قول قول او است وگرنه شخص موافق معدي همرديفي دو مانند و نظير و شبيه است و الحمد لله توضيح ديگر براي اثبات غيبت امام عصر عجل الله فرجه بتوفيق خدا ميگويم ما متعبديم اعتراف داشته باشم امام معصوم است چنانچه متعبد بخود او هستيم، عصمت در ظاهر خلقت نيست که ديده و مشاهده شود و اگر امامي را قبول کنيم و عصمتش را منکر باشيم اقرار ما درست نيست و چون ممکن است از طرف هر امامي متعبد شويم بر اعتراف بچيزي ناديده ممکن است متعبد شويم بامامت اماميکه از ديده ها پنهان است براي يک حکمتي که خداي تبارک و تعالي ميداند ما راه بمصلحت آن ببريم يا نبريم فرقي ندارد توضيح ديگر من ميگويم حال امام زمان ما در غيبت خود چون حال پيغمبر (ص) است در ظهور خود براي آنکه پيغمبر در همه جا و پيش همه کس نبود در مکه که بود در مدينه غائب بود و چون در مدينه بود در مکه نبود، چون در سفر بود در وطن نبود و چون در وطن بود در سفر نبود داد در همه حال بکجا حضور داشت و نسبت بجاهاي ديگر غائب بود و حجت او نسبت باهل انجا هم که



[ صفحه 177]



غائب بود سابق نميشد امام عليه السلام هم اينطور است اگر هم غائب باشد حجت او ساقط نميشود چنانچه حجت پيغمبر نسبت بدانها که از آنها غائب بود ساقط نبود بيشتر احکام و شرائع اسلام تعبد بنا ديده است مانند تعبد باقرار نسبت بامام غائب، براي آنکه خداوند مومنين را مدح کرده که بنا ديده ايمان دارند پيش از آنکه آنها را براي اقامه نماز و دادن زکوه و ايمان بما انزل الله عز و جل بر پيغمبرش و بر پيغمبران پيش (ص) و بلکه باخرت مدح کند و در سوره بقره فرمود است هدايت است مر پرهيزکاران را آنکسانيکه ايمان بغيبت دارند و نماز بر پا کنند و از آنچه ما بدانها روزي داديم اتفاق کنند و انکسانيکه ايمان دارند بانچه بر تو نازل کرديم و آنچه پيش از تو نازل کرديم و باخرت هم يقين دارند آنانند که بر طريق هدايتند از طرف پروردگار خود و آنان همان رستگارانند پيغمبر در ميان اصحابش بود يکبار از هوش ميرفت و عرق ميريخت چون بخود ميامد ميفرمود خداي عز و جل چنين گفته چنان فرموده، چنان نهي کرده، بيشتر مخالفين ما گويند اين وضعيت نزد نزول جبرئيل عليه السلام بوده و از امام صادق عليه السلام پرسش شده از بيهوشي که پيغمبر (ص) را فرا ميگرفت آيا نزد فرود آمدن جبرئيل بود؟ فرمود نه جبرئيل هر وقت خدمت پيغمبر ميرسيد وارد نميشد تا اجازه ميگرفت و چون وارد ميشد چون بنده اي پيش او مي نشست اين بيهوشي آنگاه بود که خداي عز و جل بي ترجمان و واسطه با او خطاب ميکرد اين حديث را حسين بن احمد بن ادريس رضي عنه بما گفته است از قول پدرش از جعفر بن محمد بن حسين بن يزيد از حسين بن علوان از عمرو بن ثابت از صادق جعفر بن محمد عليه السلام



[ صفحه 178]



مردم نميديدند خداي تبارک و تعالي با رسول خدا (ص) راز گويد و باو خطاب کند و وحي را مشاهده نميکردند و بر آنها واجب بود اقرار بغيبي که نديدند و تصديق رسول خدا (ص) در آن خداي عز و جل در کتاب خود بما خبر داده که هيچکدام ما تلفظ بگفته اي نکنيم مگر آنکه نزد آن رقيب و عتيد هست و خداي عز و جل (در سوره انفطار آيه 12 - 9) فرمايد بر شما نگهباناني است با کرامت نويسنده ميدانند هر کاري بکنيد ما آنها را نديده و مشاهده نکرديم و اگر تصديق بان نداشته باشيم خارج از اسلام هستيم و گفته خداي تعالي ذکره را رد کرديم خداي تبارک و تعالي ما را از فتنه شيطان بر حذر داشته و فرموده در سوره اعراف آيه 27 اي زادگان آدم شيطان شما را از دين بدر نبرد چنانچه پدر و مادر شما را از بهشت بدر برد ما که او را نديده ايم و لازمست ايمان باو و حذر از او، پيغمبر (ص) در ذکر سئوال و جواب در قبر فرمود که هر گاه از مرده سئوال شود و درست جواب ندهد منکر و نکير ضربتي بر او زنند از عذاب خدا که هيچ جنبنده از آفريدگان حق نباشد جز آنکه بهر اسد از آن سواي جن و انس ما چيزي از آن نديده و مشاهده نکرديم و نشنيديم و او بما خبر داده که باسمان عروج کرده و ما نديده و مشاهده نکرديم و نشنيديم و بما خبر داده هر کس برادر ديني خود را ديدن کند هفتاد هزار فرشته او را مشايعت کنند و گويند هلا پاک شدي و بهشت براي تو پاک شد و ما آنها را نمي بينيم و سخن آنها نشنويم و اگر اخباريکه در اينموضوعات و امثال آن رسيده است از امور اسلامي قبول نکنيم و کافر از اسلام بيرون رويم



[ صفحه 179]