بازگشت

سخن يکي از بزرگان در رد زيديه


ديگري از متکلمين مشايخ اماميه گفته است در باب غيبت امام زمان از ما پرسشهائي دارند و لازمست بدانند که عقيده بغيبت امام زمان بر اساس عقيده بامامت پدران او است عليهم السلام و عقيده



[ صفحه 152]



بتصديق پيغمبر است در امامت او و امامت پدرانش عليهم السلام و اين براي آنستکه اين موضوع يک دستور شرعي است و بعقل تنها ثابت نميشود و کلام در امور شرعي بر اساس کتاب و سنت است چنانچه خداي عز و جل (در سوره نساء آيه 59) فرموده: اگر در چيزي نزاع داريد يعني در امور شرعيه آنرا بخدا و رسول مراجعه دهيد - پس هر گاه کتاب خدا و رسول و قضاوت عقل براي ما گواه باشد گفته ما پسنديده است ما ميگويم همه طوائف زيديه و اماميه اتفاق دارند که رسول خدا (ص) فرموده است من دو ثقل در ميان شما ميگذارم کتاب خدا و نژاد خود که اهل بيت منند و اين دو خليفه منند پس از من و از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من وارد شوند و خود هم اين حديث را قبول دارند و لازمستکه هميشه يکي از عترت پيغمبر همراه قرآن باشد که تنزيل و تاويل قرآن را بداند و بطور يقين مانند خود رسول (ص) مقصود خداي عز و جل را بيان کند و در فهم قرآن روش اجتهادي نداشته باشد چنانچه رسول خدا نداشت و استفاده او از قرآن صرفا روي لغت فهمي و قواعد ادبي گفتگو نباشد بلکه مراد خدا را با الهام مخصوص خدا بيان کند تا بگفته او حجت بر مردم تمام شود و بايد معرفت عترت رسول (ص) بقرآن روي يقين و معرفت و بصيرت باشد خداي عز و جل (در سوره يوسف آيه 108) در وصف رسول الله (ص) گويد بگو اين راه منستکه دعوت بخدا ميکنم از روي بصيرت خودم و هر که مرا پيروي کند - پيروان او از اهل نژاد و عترت همان کسانند که از روي يقين و معرفت و بصيرت مقصود قرآن را از طرف خداي و عز و جل بيان ميکنند، در صورتي که مراد خداي عز و جل ظاهر و آشکارا نباشد لازم



[ صفحه 153]



معتقد باشيم که قرآن تنها نيست و کسي از عترت پيغمبر عليه السلام با او همراه است و تاويل و تنزيل او را مي داند زيرا حديث ثقلين موجب آنست. دليل ديگر بر امام غائب از روي قرآن علماء اماميه گفته اند خداي عز و جل) در سوره آل عمران آيه 33) فرمايد بدرستيکه خداي عز و جل برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر همه جهانيان ذريه اي که بعضي از نسل بعضي بودند طبق عموم اين آيه بايد هميشه در خاندان حضرت ابراهيم يک برگزيده الهي باشد زيرا خداوند در اين آيه مردم را دو دسته کرده يکدسته را برگزيده و آنها انبياء و رسول و امامان عليه السلام هستند و دسته ديگر را امر کرده پيرو آنها باشند و تا هر وقت که در روي زمين کسي باشد که محتاج به مدبر و مربي و معلم و نگهبانست لازمست در برابر او يک برگزيده از خاندان ابراهيم باشد و اين برگزيده خاندان ابراهيم فرزند نسل اندر نسل باشد براي گفته خداي عز و جل ذريه بعضها من بعض و بصحت پيوسته که رسول خدا (ص) و اميرالمومنين و حسن و حسين (ع) برگزيدگان از خاندان ابراهيمند و بايد پس از امام حسين امام برگزيده از او باشد براي قول خداي عز و جل که ذريه بعضها من بعض و اگر ذريه از او نباشد ذريه بعضها من بعض نيست مگر در جائي که چند امام از يک بطن باشند مانند امام حسن و امام حسين ولي امامت از امام حسن منتقل بامام حسين شد و لازمست که از او و از پشت او کسي باشد که بجاي او باشد و اينست معني قول خداي تعالي ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم پس اين هم دلالت دارد بر همان معاني که سنت (حديث ثقلين دلالت داشت)



[ صفحه 154]