بازگشت

گنهکار آمده ام


آخرين نگاه ما به روي مولاي مهربانمان، آکنده از شرم و حياي برخاسته از قصور و تقصير در انجام وظيفه در پيشگاه او است. از گناهان، از نبايدهايي که به وقوع پيوسته و از بايدهايي که بر جاي مانده، زبان معذرت چنين مي گشاييم که:

مَوْلايَ، وَقَفْتُ في زيارَتِکَ مَوْقِفَ الْخاطِئينَ النّادِمينَ...

در زيارت تو خطاکار و پشيمان آمده ام و از عقاب پروردگار عالم مي ترسم. تکيه گاهم شفاعت توست و اميدم از محبت و شفاعت تو محو گناهانم و پوشش عيوبم و بخشش لغزشهايم است.

مولاي من، براي دوست خود برآورنده آرزويش باش، و از خدا بخشش لغزشهايش را بخواه، که به ريسمان تو خود را متعلّق نموده و به ولايت تو متمسک شده و از دشمن تو بيزاري مي جويد.

يا مَوْلايَ، يا صاحِبَ الزَّمانِ... الْغَوْثَ، الْغَوْثَ، الْغَوْثَ... أَدْرِکْني، أَدْرِکْني، أَدْرِکْني... الأَمانَ، الأَمانَ، الأَمانَ... الْعَجَلَ، الْعَجَلَ، الْعَجَلَ... السّاعَةَ، السّاعَةَ، السّاعَةَ...!

مولاي من، پناهم ده، مرا درياب، امانم ده، هرچه زودتر، همين ساعت!