مرجع بزرگ حضرت آية الله العظمي بهجت دامة برکاته به نقل از فردي فرمود:

روزي با ماشين يک شرکت آلماني عازم ايران بودم راننده براي صرفه جويي در وقت بر خلاف مسير عادي، از راهي غير عادي به سوي ايران حرکت کرد اتفاقا در ميانه راه، ماشين خراب شد راننده آلماني پس از دقت به من گفت:

اگر وسيله اي به دستمان نرسد يک ماه معطلي داريم! من خيلي نگران شدم پس بدون توجه به حرفهايش به حضرت بقية الله استغاثه کرده و کمک خواستم ناگهان از دور کاميوني با بار سبزي پيدا شد بسيار خوشحال شديم زيرا در آن جاده ماشيني رفت و آمد نمي کرد وقتي آن ماشين به ما رسيد، ايستاد عربي از ماشين پياده شد و به زبان محلي آلماني با آن راننده سخن گفت! و به اصرار از او خواست تا استارت را فشار دهد!؟

راننده با ناراحتي به آن عرب گفت:

خرابي ماشين از جاي ديگري است نه از اين کليد تا آن را فشار دهم! مرد عرب دوباره از آن مرد خواست تا همان کليد را فشار دهد بالاخره آن راننده با عصبانيت و از روي ناچاري کليد را فشار داد بلافاصله ماشين روشن شد بسيار خوشحال شديم از آن مرد عرب تشکر کرديم و به راه افتاديم چند قدمي پيش نرفته بوديم که ناگهان به هوش آمده که اين مرد عرب زبان، آن هم در اين کشور غريب چه کسي بود؟ بلافاصله توقف کرديم وقتي از ماشين پياده شديم، اصلا کويري بي انتها در آن بيابان وجود نداشت و کسي نبود! [1] .