بازگشت

تشرف وعده اي


جناب حجة الاسلام صالحي خوانساري فرمود:

در سال 1365 که به مکه مکرمه تشرف يافته بودم، عصر روز عرفات براي کاروانيان خويش مشغول دعا بودم،حال معنوي خوشي بر کاروانيان حاکم بود، برخي از کاروانيان اطراف نيز وقتي صداي مرا شنيدند، پرده هاي خيمه هايشان را بالا زده و آنان نيز به جمع کاروانيان ما اضافه شدند. بنابراين دور تا دور خيمه ها پرده هاي خيمه ها بالا بود، کاملا مي شد حوادث و رفتارهاي اطراف را تحت نظر داشت، من نيز قدري بيرون از خيمه، مشغول دعا و مناجات با خداوند و بخصوص توجه به حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف بودم. ناگهان از دور رفتار پيرمردي قد کوتاه نظرم را جلب کرد. او کاملا همانند فردي که به دنبال گمشده اي است، به هر خيمه اي سرک مي کشيد و پس از دقت و نيافتن فرد مورد نظر، به سوي خيمه ديگر مي رفت. او تقريبا به تمام خيمه هائي که من مي ديدم، توجه کرده و سرک کشيد، ولي مطلوب خود را نيافت. پس جلو و جلوتر آمد، تا آن که به کنارم رسيد، ديدم از چهره نوراني اش سيل آسا قطرات اشک به محاسنش مي ريزد، در چند قدمي من روي زمين نشست، خيره خيره به من نگريست و همچنان به گريه اش ادامه داد.

دقايقي بعد از ميان جمعيت بلند شده و به کنارم آمد و با لهجه آذري - فارسي در گوشم گفت: آقا! سيد مهدي را نديدي؟!

من تکان خوردم لرزه بر اندامم افتاد و در يک لحظه متوجه شدم که او دنبال حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف است. پس خود را به تغافل زده و گفتم: کدام سيد مهدي را؟!

او گفت: در اين بيابان آيا بجز امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، از سيد مهدي ديگري مي پرسم؟

و سپس ادامه داد: آخه ما از سال گذشته با هم براي امسال قرار گذاشتيم!

ناگهان انقلاب روحي عجيبي بر من عارض شد، ديگر نتوانستم خود را کنترل کنم، فريادي از تحت قلب خويش نسبت به امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف کشيدم، آن پيرمرد از کنارم رفت. چند قدمي بيش نرفته بود، فورا به يادم آمد که او را رها نکنم، شايد از طريق او، من نيز به سعادتي دست يابم. پس فورا مجلس دعا را به کسي واگذار کرده و به دنبال آن پيرمرد دويدم ولي افسوس هر چه گشتم، او را نيز نيافتم!؟ [1] .


پاورقي

[1] اگر سرزمين عرفات سرزمين معرفت به کلمات الهي است اگر سرزمين عرفات سرزمين نزول رحمت، سرزمين توبه، سرزمين عرضه و دريافت حاجات، سرزمين تفضل، سرزمين احسان و بالاخره سرزمين جود و کرم الهي است اگر عصر عرفه، زمان ابتلاء آدم به عصيان و غروب آن، زمان يافت معرفت بر کلمات خاص الهي از سوي آدم عليه السلام است:

قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: ان العصر هي الساعة التي عصي فيها آدم ربه، و الساعة التي ينصرف فيها الناس هي الساعة التي تلقي فيها آدم من ربه کلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم، ثم قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم و الذي بعثني بالحق بشيرا و نذيرا ان الله بابا في السماء يقال له: باب الرحمة و باب التوبة، و باب الحاجات و باب التفضل، و باب الاحسان و باب الجود، و باب الکرم، و باب العفو، و لا يجتمع بعرفات احد الا استأهل من الله في ذلک الوقت هذه الخصال.

پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

عصر همان ساعتي است که حضرت آدم عليه السلام خدا را معصيت نمود و ساعتي که مردم از عرفه بر مي گردند زماني است که خداوند بخشنده توبه حضرت آدم عليه السلام را نپذيرفت، سپس پيامبر فرمود: قسم به خدايي که مرا به حق بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاد براي خداوند در آسمان دربي است که به آن درب رحمت، درب توبه، درب حاجات، درب تفضل، درب احسان، درب جود، درب کرم و درب عفو مي گويند، هر کس در عرفه حاضر شود مستحق اين نعمتها مي گردد.

و اگر سرزمين عرفه همان زمين موعودي است که در قيامت همه آدميان در آن جمع مي شوند:

قال الصادق عليه السلام: ذلک يوم مجموع له الناس و ذلک يوم مشهود قال: الشهود يوم عرفة، و المجموع له الناس يوم القيامة.

حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

در تفسير آيه ذلک يوم مجموع له الناس و ذلک يوم مشهود فرمود: روز مشهود روز عرفه و روزي که مردم در آن جمع مي شوند روز قيامت است.

اگر عرفات سرزمين معرفت به حقيقت شاکله اي انسان ها است:

قال السجاد عليه السلام: ما أکثر الضجيج و أقل الحجيج!.

حضرت امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:

جمعيت و ضجه حج چه بسيار و حاجيان واقعي چقدر اندکند.

اگر عرفات سرزمين ابراز محبت به اهل البيت عليهم السلام و سرزمين برائت از دشمنان اهل البيت عليهم السلام و بالاخره سرزمين پذيرش اطاعت از مقام ولايت و امامت است:

قال السجاد عليه السلام: من حج و والي موالينا و هجر معادينا و وطن نفسه علي طاعتنا ثم حضر هذا الموقف مسلما الي الحجر الأسود ما قلده الله من أمانتنا و وفيا بما الزمه من عهودنا فذلک هو الحاج.

حضرت امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:

حاجي واقعي کسي است که با واقعيت به اهل بيت و برائت از دشمنان آنان و با پذيرش طاعت و حفظ امانت و حفظ امانت و وفاي به عهد آنها در اين سرزمين حاضر شود و حج گذارد.

اگر عرفات سرزميني است که حجت خداوند در هر سال به عنوان الحاج واقعي مسلمانان در آن حضور مخفيانه دارد اگر عرفات سرزميني است که بشر عادي بيشترين تقرب مکاني را به اهل البيت عليهم السلام دارد اگر عرفات سرزمين قرب به مقام ربوبي از طريق توجه و تقرب به مقام ولايت و امامت است اگر عرفات سرزمين بازگشت انسان ها، سرزمين تجديد ميثاق، سرزمين ميقات برهنگان شرمنده، سرزمين شجره طوبي و بالاخره سرزمين رحمت الهي است اگر عرفات وعده گاه ديدارهاي لحظه اي و وعده اي با مقام ولايت و امامت است اگر عرفات سرزمين وصال دلسوختگان عاشق، عاشقان گريان، گريه کنندگان بي تاب، بي تابان خسته دل، خسته دلان منتظر و منتظران نگران است اگر عرفات سرزمين نبرد شاهدان، شاهدان مشهود و مشهودان در موعود است اگر عرفات سرزمين حج ياران است اگر عرفات سرزمين خيمه هاي سوخته مشتاقان مهجور است، اگر عرفات سرزمين شيفتگان بي تاب است اگر عرفات، هامون بيکران کرب و بلائيان راه طريقت و امامت است پس حزب اللهيان آن جا را دريابيد، آهنگ آن جا کنيد آن جاست کلمه ژرف و معناي ژرف تر هستي، آن جاست باور شور آفرين، آن جاست اميد و نويد، آن جاست خروش طوفان زا، آن جاست باور شور آفرين، آن جاست اميد و نويد، آن جاست خروش طوفان زا، آن جاست فجر حماسه ها، آن جاست افق متحرک، آن جاست فلسفه وجود، آن جاست تجلي ايمان مقاوم، آن جاست تواضع حق، آن جاست تحقير کننده شوک هاي پوچ، آن جاست نقض و حکم ها و حکومت ها، آن جاست، سلطه هاو حاکميت ابطال و آن جاست راهگشاي حکومت عدل، آن جاست محور سرکشي در برابر ستم ها و بيدادها، آن جاست داغ زننده بر چهره کريه ظالمان، آن جاست شعار پايداري، آن جاست درفش عصيان و بيداري، آن جاست خط بطلان بر کفرها و نفاق ها. سرزمين عرفات را مي گويم، تفسير خون بر فجر شقايق را مي گويم، فلق آفات را مي گويم، انتظار را مي گويم، انتظار بر آمدن تبر ابراهيم، انتظار اشارت عصاي موسي، انتظار برق شمشير داود، انتظار فرياد محمد، انتظار عدالت علي عليه السلام، انتظار مظلوميت حسن، انتظار خون عاشورا.

تاريکي فجرش را بنگر که چگونه دميدن سپيده دمان را به چشم سرمه مي کشد طلوع خورشيدش را بنگر که اميد به زيستن را نويد مي بخشد. از تراکم هواي کشنده اختناق، وزيدن نسيم هاي حيات بخش را بياب و با آرزوي پديدار گشتن روزهاي طلائي، ظهر عرفه را جاودان ساز، آن گاه در عصرش در درهاي رحمت الهي را در خيمه گاه حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف بر خود گشوده کن، از سيلاب اشک آن حضرت قطره اي برگير و با آن جان فرسوده ات را در دوران سرد و تلخ زمستاني غيبت شاداب ساز.

جوانان، پيران وصال را دريابيد همانند آنان از اين خيمه به آن خيمه سرک بکشيد، اشک ريزان، پاهايتان را بر شنزار گرم عرفات بکشيد و بر هر شن و ماسه اي، با قطره اي اشک، کوي دوست را طلب کنيد. حتما نشانتان خواهند مطمئن باشيد که مهدي عليه السلام محور عطوفت و مردانگي هستي امکاني هست اين قطره، اين بيابان گرم عرفات، و اين وصال وعده اي با يار ياران.

اشارات:

1 - پيام بودن برخي از حوادث ريز و کوچک از براي صالحان صالح حسن جهت توجه هر چه بيشتر به حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف.

2 - وجود اولياء خداوندي به ميان مردمان و ضرورت توجه به رفتارها براي يافتن نشاني ها

3- وعده گاه ياران خالص حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف بودن سرزمين عرفات.

4 - باور مردان صاف و پاک بر ضرورت داشتن جايگاه حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف از سوي عالمان و حوزويان در سرزمين عرفات.

5 - پنهان شدن ياران وعده اي حضرت از ديدگاه هشيار شدگان.