بازگشت

تشرف احضاري


جناب حجة الاسلام هاشمي نژاد فرمود:

روزي مرجع بزرگ شيعه آية الله ميرزاي قمي به شهر مقدس نجف اشراف آمد، ديداري با مرحوم حجة الاسلام سيد مهدي محرابي داشت. در آن ديدار به اصرار رو به مرحوم محرابي کرد و فرمود:

من مي دانم جنابعالي توفيقاتي در تشرف به محضر بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف داشته ايد، لطف کنيد يکي از آن تشرفات را برايم بيان کنيد.

او عليرغم ميل باطني، به احترام مرحوم ميرزاي قمي چنين فرمود: روزي در مسجد کوفه نشسته بودم، لحظه اي به فکرم رسيد به مسجد سهله بروم، ابتدا، با خود گفتم اگر به مسجد سهله بروم، فردا به درس صبح نمي رسم، ناگهان تند بادي شديد از طرف مسجد کوفه به سوي مسجد سهله وزيدن گرفت، بلافاصله فهميدم که بايد به سوي مسجد سهله بروم. پس به راه افتادم وقتي به مسجد سهله رسيدم، ناگاه صداي دلنشين مناجات حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف را شنيدم. آن حضرت از دور صدايم زد، تا به نزدش بروم. قدري جلو رفتم، ولي باز به احترام ايستادم، آن حضرت دوباره مرا فرا خواند، پس چند قدمي دوباره جلوتر رفتم، حضرت فرمود:

احترام به اطاعت است، پس جلوتر بيا.

ديگر چاره اي نداشتم، آنقدر جلو رفتم، که دستم به دستان حضرت رسيد، آنگاه به پاي حضرت افتادم، آن حضرت سر مرا به سينه خود گذارد. [1] .


پاورقي

[1] از اينجا تا مسجد سهله و از مسجد سهله تا ملکوت بي کران الهي چقدر راه است؟ خوشا آنان که در زير ترکه هاي ترد، نسيم ملکوت را حس کردند و رفتند؛خوشا آنان که عشق را در شنزارهاي زرد سهله يافتند و رفتند؛خوشا آنان که در پناه نورانيت سهله، شکفتن واژه هاي وجود خويش را ديدند و رفتند؛ خوشا آنان که از پيچ و خم جاده سهله عطر بوسه هاي نسيم را بوييدند و رفتند؛خوشا آنان که از بام سهله، بوم پناه وجود خويش را يافتند و رفتند؛ خوشا آنان که طوفان بر تن هايشان شلاقشان زد، پروازشان داد و همانند برگي فرو غلتيده در پاييز سهله، درس انديشه هاي مافوق زمان آونگشان داد و رفتند؛خوشا آنان که بوي هزاره هاي رنج سهله را از سينه پر شعله مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف استشمام کردند و رفتند؛خوشا آنان که با پيمودن پله هاي بغض سهله، سر در لاک مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کردند، گريستند و رفتند؛خوشا آنان که قنديل هاي خاطره آور سهله را با ديدگان خويش ذوب کردند و رفتند.

سهله، تا کي ترانه هاي آبيت، ما را مي سوزاند؛ تا کي بر زخم هاي دردبار قلب هاي داغمان، نشتر مي زند؛سهله، تا کي چشمهايمان در محاق ابر آلود آسمانت، در تيره و خوف فرو برده مي شود! تا کي مرواريدهاي خنده مان در ساحل لبهاي گرم تو گم مي شود؛ سهله، تا کي بايد بر بستر شنزار تو حلقه زده، نعره کشيده، صدايمان پيچيده شود؛سهله، تا کي طنين تند رهايي مان در طوفان شنزار تو رها شود؛سهله، بگو تا کي به انتظار خنده گل اهل البيت عليهم السلام بايد بود؟

باري! اگر رابطه امام با ياران حوزه هاي ديني اش، رابطه عاشق و معشوق - و نه رابطه ارباب و رعيتي يا

يا رابطه فرمانده و فرمانبر - است؛و اگر عشق الهي عاشقان، گاه به حدي اشتداد جوهري مي يابد که اين معشوق الهي است که تغيير هويت داده و خود عاشقي دلباخته مي شود؛و اگر عاشق مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ديدني است، اوست که طوفان را فرا مي خواند، او را آرامش مي بخشد، آنگاه معشوق عشق خويش را هشياري مي دهد که آمدن وظيفه است، سپس با صداي دلنشين مناجاتش او را تسکين مي دهد، آن وقت او را مي خواند، بر عشوه رفتنش، به اعتراض اطاعت را را پيش مي کشد، آنگاه پيش مي کشد، آنگاه سر او را به سينه مي گذارد، تا شايد ولوله ساحل دل خويش ‍ را آرام کند، تا شايد آشوب غم دوري و ناپيدايي را خاموش کند، تا شايد از تازيانه موج هاي طوفاني قلبش بکاهد، تا شايد ستاره هاي خنده ياران را از برق اشک چشمه ياران بيابد.



من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم

چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم



اشارات:

1 - امکان احضاري بودن برخي از تشرفات.

2 - تسلط مقام ولايت تکويني و تشريعي بر واقعيات فيزيکي.

3 - ضرورت توجه به پيام معنوي حوادث فيزيکي غير مترقبه.

4 - تجلي سهله به عنوان مکان مناجات نيمه هاي شب حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف.

5 - ضرورت حضور در اماکن مقدس و دوري از بهانه هاي تحصيلي مضر و غير منطقي.

6 - حد داشتن احترام، و ضرورت تقدم اطاعت بر احترام.

7 - تماس بدني با حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف شيرين ترين نوع تشرف حضوري.

8 - تسکين بخش بودن ملاقاتهاي حضوري از براي خود حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف به هنگام ديدن ياران صالح.